این خبر از آن جهت مهم بود که سرانجام مردی که حملات 11سپتامبر را رهبری کرده و موجب شده بود تا 2کشور افغانستان و عراق زیر فشار جنگهای ویرانگر قرار بگیرند، کشته شد. آمریکاییها در اطراف کاخ سفید و همچنین در محل خرابههای برجهای دوقلو در نیویورک به شادی پرداختند. آنطور که خبرگزاریهای جهان گزارش دادهاند، عملیاتی که بنلادن طی آن به هلاکت رسیده یکی از پیچیدهترین عملیاتهای جاسوسی و اطلاعاتی بوده که آمریکاییها طی دهه اخیر به اجرا گذاشتهاند. اما اینها تنها بخشی از ماجراست.اگرچه کشته شدن بنلادن را میتوان یک پیروزی احساسی برای آمریکا به حساب آورد و این رخداد میتواند تاثیرات زیادی بر چگونگی حضور آمریکا در افغانستان و همچنین روابط این کشور با پاکستان داشته باشد، یک واقعیت در این میان رخ مینماید و آن اینکه کشته شدن بنلادن تاثیر بسیار ناچیزی بر نحوه عملکرد القاعده بهعنوان یک جنبش گروه تروریستی خواهد داشت.
همه میدانیم که بنلادن تروریستی بود که از سوی همه سازمانهای جاسوسی سراسر جهان تحت تعقیب بود. به این ترتیب میتوان گفت که هرگونه تماس وی با دیگر رهبران القاعده، خطر ردیابی شدن را بهدنبال داشت؛ خطری که میتوانست به مکشوف شدن محل اختفای وی بینجامد. این مسئله موجب شده بود تا بنلادن بسیار محتاطانه عمل کند. به این ترتیب وی مجبور بود برای زنده ماندن از خطر احتراز کرده و نقش فعالی در کنترل و هدایت عملیاتهای تروریستی القاعده نداشته باشد. در خبرها نیز آمده است که بنلادن برای ارتباط با دیگر رهبران القاعده از تعداد زیادی از افراد مورد اطمینان بهره میبرد تا پیامهایش را به رهبران دیگر القاعده برسانند. بنلادن زمانی که در ابیتآباد پاکستان اقامت داشت، هرگز از تلفن یا ارتباط اینترنتی استفاده نمیکرد. بنابراین با توجه به اینکه شبکه ارتباطی بنلادن شبکهای بسیار محدود بود، با فرض اینکه اخبار منتشر شده درباره او درست باشند، یکی از افراد مورد اعتماد او از سوی سرویسهای جاسوسی آمریکا شناسایی شده و در نهایت با آمریکاییها به توافق همکاری رسیده و به این ترتیب عملیات اخیر علیه بنلادن به آن شکل انجام شده است.
پس از حادثه 11 سپتامبر و پس از حمله آمریکا به افغانستان، بنلادن به منطقه تورابورا گریخت. از همین زمان بود که وی دچار محدودیتهای شدید در برقراری ارتباط آزادانه با رهبران عملیاتهای تروریستی القاعده شد. در این دوره زمانی بنلادن به جای اینکه نقشی فعال در عملیاتهای تروریستی القاعده داشته باشد، بیشتر نقش رهبری سمبولیک و ایدئولوژیک را برای رهبران القاعده بازی میکرد. البته بنلادن هر سال بیش از یک نوار ویدئویی از خود منتشر میکرد که البته انتشار آن ویدئوها هم تنها تا سال 2007 ادامه یافت و از آن پس شاهد انتشار ویدئویی از بنلادن نبودیم. از آن به بعد کیفیت نوارهای صوتی که از بنلادن منتشر شد به شدت پایین آمد که این خود نشاندهنده محدودیت شدید القاعده در ضبط و انتشار چنین پیامهایی است. بنلادن حتی موفق نشد در سالگرد حملات 11سپتامبر در سال 2010 ویدئویی را منتشر کند. طی این مدت او در ژانویه سال 2011 تنها موفق شد یک نوار صوتی منتشر کند.
شاید بتوان گفت که حقیقت ماجرا این است که هسته اصلی تشکیلات القاعده که از افرادی نظیر ایمنالظواهری و اسامه بنلادن تشکیل شده، بهدلیل فعالیتهای زیاد تروریستی دیگر چهرههای تروریست در میدان جنگ با نیروهای آمریکایی، تا حدودی دچار زوال شد. در خلال 2سال گذشته حتی میتوان گفت که بنلادن دیگر بهعنوان یک رهبر ایدئولوژیک برای گروههای جهادی مطرح نبود و نقش خود را از دست داده بود. امروز دیگر آن القاعده 10سال پیش تهدید نخست نیست. امروز در نتیجه سیاستهای غلط آمریکا در افغانستان و عراق که به بهانه مبارزه با تروریسم به اجرا درآمد، تروریسم و بنلادن در بسیاری از نقاط جهان فعال هستند. نگاهی به شبه جزیره عرب و یا شمال آفریقا بیندازید. مراکش را هم از یاد نبرید. سومالی، نیجریه و سودان را مد نظر داشته باشید. امروز بنلادنها در این نقاط مشغول به فعالیت هستند. امروز تهدید نخست، به وجود آمدن القاعدههای جدید در این نقاط است. اگرچه این گروههای جهادی از سوی دولتهای محلی و همچنین نیروهای خارجی تحت فشار قرار دارند اما هنوز توان انجام عملیاتهای تروریستی در دیگر نقاط جهان را دارند و این امکان وجود دارد که جهان پس از مرگ بنلادن شاهد نوعی انتقامجویی از سوی این گروههای جهادی باشد.
به این ترتیب امروز ما شاهد بنلادنهای جدید و گروههای جهادی جدید هستیم که لزوما نیازی به حضور اسامه بنلادن ندارند. نقش بنلادن در القاعده آنقدر کاهش یافته که حتی بسیاری از تحلیلگران را به این فکر انداخته بود که وی مدتها پیش کشته شده است. البته این تحلیل به این معنا نیست که وی اهمیت ایدئولوژیک برای گروههای جهادی نداشت یا اینکه آنقدر ارزش نداشت که تلاشی جهانی برای دستگیری یا کشتن او صورت بگیرد. اما نمیتوان از این واقعیت غافل شد که کشته شدن بنلادن لزوما به معنای از کار افتادن بنلادنهای جدید نیست. امروز فکر و اندیشه منحرف و تروریستی بنلادن که ریشه در تفکرات سلفی دارد، همچنان از سوی برخی از تندروها که اقدام به تشکیل گروههای جهادی میکنند، دنبال میشود.
شاید از این جهت باشد که مرگ بنلادن چندان مردم دنیا را متحیر نکرد. جهان تقریبا بنلادن را فراموش کرده بود و بیش از آنکه اخبار مربوط به بنلادن را دنبال کند، خبرهای مربوط به عملیاتهای تروریستی طالبان و القاعده در افغانستان و پاکستان و چهره شدن رهبران جدید آنها را دنبال میکرد. بنابراین اگر از نقطه نظر انجام عملیاتهای تروریستی القاعده به ماجرای کشته شدن بنلادن بنگریم، شاید بتوان گفت که مرگ وی لزوما به معنای پایان القاعده نخواهد بود.