چرا که وضعیت هر دو سوی این معامله یعنی کشوری که مردماناش به امید فردای بهتر جلای وطن میکنند و کشوری که به عنوان هدف مهاجران برگزیده میشود، دستخوش تحول میشوند.
اما در این بین کودکان یا نسل دوم خانوادههای مهاجر بیش از والدینشان تبعات مثبت و منفی ناشی از این ترک دیار را متحمل میشوند.
براساس آخرین آمار ارایه شده توسط مرکز مطالعاتی بروکینگ (Brookings Institution) از هر پنج کودک ساکن آمریکا، حداقل یک کودک به خانواده مهاجرها تعلق داشته و این وضعیت مشکلات فراوانی را برای کودکان، والدین و حتی سیستم آموزشی کشورهای مهاجرپذیر ایجاد میکند.
از شاخصترین نابهسامانیهای موجود در میان کودکان مهاجر، میتوان به مشکلات آموزشی- پرورشی این کودکان، بیماری کودکان و والدین آنها؛ فقر اقتصادی و فرهنگی خانوادهها، عدم تسلط به زبان کشور مورد نظر و... اشاره کرد.
در این بررسی قصد داریم تا به شاخصترین مشکلات آموزشی- پرورشی و فرهنگی کودکان مهاجر و خانوادههای آنها بپردازیم.
مهاجرت در یک نگاه
به عقیده دکتر هاسکینز «فقر» یکی دیگر از مشکلات اساسی خانوادههای مهاجر است؛ چرا که براساس آمار 21 درصد از کودکان مهاجر از فقر اقتصادی خانوادهشان در رنج هستند؛ در حالی که این رقم برای خانوادههای بومی تنها 14 درصد گزارش شده است.
از سوی دیگر درآمد بیش از نیمی از خانوادههای مهاجر 200 درصد پایینتر از خط فقر کشورهای اروپایی و آمریکا اعلام شده، که این رقم برای خانوادههای فقیر بومی، 34 درصد گزارش شده است.
از این رو تردیدی نیست که فقر اقتصادی خانوادهها برروی تغذیه و سلامت کودکان به شدت تأثیر گذاشته و میزان فراگیری آنها را به حداقل کاهش میدهد. علاوه بر سوءتغذیه، فقر اقتصادی، شاخصی برای ترک تحصیل کودکان و یا در شرایط اندکی مساعدتر، ادامه تحصیل در بدترین شرایط ممکن است.
به این ترتیب کودکان مهاجر در مقایسه با همسالان بومی خود، بیشتر فقر را شناخته و تحمل میکنند. این کودکان زودتر از همسالان خود به بلوغ فکری ناشی از رنج میرسند و بدون سپری کردن دوره کودکی به دوران نوجوانی و جوانی پا میگذارند.
کودکان مهاجر به هیچ وجه از حمایت اجتماع برخوردار نبوده و به دلیل وضعیت نامناسب خانواده، خدمات بهداشتی- درمانی، آموزشی؛ فرهنگی و اجتماعی و... را دریافت نمیکنند.
مهاجرت از نگاه یونیسف
پژوهشهای مارجیشیلد (Margie Shields) و ریچارد بهرام (Richard Behram) دو پژوهشگر بخش مطالعات مهاجرت یونیسف که در مقالهای با عنوان «آینده کودکان» به چاپ رسید نشان داد تفاوتهای فاحشی میان کودکان و خانوادههای کودکان مهاجر با کودکان و خانوادههای بومی وجود دارد.
از شاخصترین نتایج این پژوهش میتوان به این نکات اشاره کرد؛
* مقایسه کودکان و والدین خانوادههای بومی و مهاجر نشان از سلامت جسمی و روحی خانوادههای بومی در مقایسه با خانوادههای مهاجر دارد؛ اما نکته امیدوار کننده، پایین بودن تعداد کودکان تک والدی (عموماً ناشی از طلاق) در میان خانوادههای مهاجر در مقایسه با خانوادههای بومی است.
به طوری که 16 درصد از کودکان خانوادههای مهاجر و 26 درصد از کودکان خانوادههای بومی تک والدی هستند.
* کودکان خانوادههای مهاجر در فقر بزرگ شده و اغلب آنها به دلیل ناتوانی در پرداخت حق ویزیت پزشکان به پزشک مراجعه نکرده و در شرایط نامطلوب از جهت بهداشت و سلامت زندگی میکنند.
* کشورهایی چون مکزیک و مناطقی مانند: آسیا، آمریکای مرکزی و جزایر کاراییب ساکن آمریکا، بزرگترین جمعیت مهاجر را به خود اختصاص دادهاند؛ این گروهها دچار فقر فرهنگی بوده و تحصیلات بسیار پایینی دارند. مهارت آنها در تکلم به زبان انگلیسی بسیار پایین بوده و در مشاغل کم اهمیت، پست و کم درآمد مشغول به کار هستند.
در بسیاری موارد برای آن که والدین بتوانند مخارج زندگی را تأمین کنند از فرزندان نیز برای کار بهره میبرند و این یکی از دلایل به تعویق افتادن و یا ترک تحصیل کودکان این خانوادهها است.
* براساس آمار عمدهترین دلیل مهاجرت، موفقیت تحصیلی فرزندان و رقم خوردن آیندهای بهتر ذکر شده است؛ که پایبندی کودکان مهاجر به افکار و نظرات والدین و لزوم رعایت قوانین آنها باعث میشود تا کودکان مهاجر در صورت راهیابی به مدرسه، موفقتر از همکلاسیهای خود ظاهر شوند؛ که اگر نیازهای مالی آنها تأمین شود، به همین روند ادامه داده و در بهترین رشتههای تحصیلی در دانشگاههای معتبر ادامه تحصیل میدهند.
اما در صورت تأثیر منفی اجتماع براین کودکان- که اغلب به دلیل گرایش به فرهنگ کشور هدف بروز میکند- از سالهای میانی دوره دبیرستان تغییر شیوه داده و به سوی کار گرایش مییابند و عدهای نیز به تحصیل در رشتههای نهچندان مناسب روی میآورند.
ترک تحصیل به بهانه گرایش به رشتههای ورزشی و دستیابی به آینده روشن یکی دیگر تبعات ناشی از تأثیر اجتماع بر کودکان مهاجر است.
* گرایش شدید خانوادههای مهاجر به افراد هم وطن و محدود کردن روابط خود با افراد خارجی با هدف حفظ فرهنگ و آداب و رسوم خود، اگرچه ممکن است کودکان را کمتر دچار دوگانگی شخصیتی- فرهنگی بکند؛ اما به شدت باعث به تعویق افتادن فراگیری زبان کشور مورد نظر شده و آنها را با مشکلات فراوانی روبهرو میکند.
از سوی دیگر کودکان ایزوله شده از اجتماع دیرتر با فرهنگ و زبان کشور جدید سازگار میشوند. این به تعویق افتادنها بیتردید مشکلات فراوانی را از جهت تحصیل و رفتارهای اجتماعی برای کودکان مهاجر ایجاد میکند.
براساس آمار 72 درصد از کودکان خانوادههای مهاجر به زبان مادری در منزل صحبت میکنند و فقط 26 درصد از آنها میپذیرند که برای پیشرفت و سازگاری کودکان باید برخی تغییرات چون صحبت کردن به زبان کشور جدید تن داد تا کودکان با مشکلات کمتری روبهرو شوند.
2 درصد باقی مانده نیز به هر دو زبان- مادری و بیگانه- در منزل صحبت میکنند. بالا بودن آمار خانوادههایی که در مقابل تغییرات مقاومت میکنند باعث شده تا کودکان آنها تا پیش از سن بلوغ و حضور بیشتر در اجتماع، زبان دوم را به خوبی فرا نگرفته و با مشکلات فراوانی از جهت تحصیل و رفتارهای اجتماعی مواجه شوند.
آینده و کودکان مهاجر
در بخش دیگری از مجموعه پژوهشهای منتشر شده با عنوان «آینده کودکان» به بررسی آینده کودکان مهاجر به ویژه آینده تحصیلی آنها پرداخته شده است؛ به این شرح که وضعیت کودکان مهاجر در سه رده سنی مورد بررسی قرار گرفته است.
* از بدو تولد تا 8 سالگی؛ نخستین تجربههای آموزشی و فراگیر از همین دوران و با ورود به مهدکودک و سپس آمادگی و ورود به مدرسه آغاز میشود. دوره آموزشی که اگر چه ابتدایی به نظر میرسد اما پایهگذار موفقیت یا شکست آموزشی آنها است.
* نوجوانی و بلوغ؛ این دوره آموزشهای این رده سنی حتی حساستر از دوره پیش از آن است؛ چرا که کودک با تحولات جسمی و روحی خود تجربههای جدیدی را میآموزد؛ به ویژه آن که در کودکان مهاجر لازم است تا تعادلی میان فرهنگ خود و اجتماعی که در آن زندگی میکند، برقرار کند.
آموزشهای این دوره از هر جهت شامل آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و... بسیار حائز اهمیت است. بسیاری از کودکان خانوادههای مهاجر به دلیل عدم دریافت پاسخهای لازم در مقابل پرسشهای بیشمار خود دچار تزلزل میشوند.
بالاترین آمار ترک تحصیل متعلق به خانوادههای مهاجری است که نتوانستهاند آنطور که باید نیازهای فرزندانشان را تأمین کنند. فرزندان خانوادههای مهاجر آفریقایی، آمریکای لاتین و شرق آسیا، شاخصترین آمار ترک تحصیل را به خود اختصاص دادهاند.
* جوانی؛ اتمام مدرسه و ورود به دانشگاه و در کنار آن آموزش مهارتهای برتر، تنها در میان جوانان متعلق به خانوادههای مهاجری دیده میشود که والدین از تحصیلات بالایی برخوردارند؛ که تنها 10 درصد از خانوادههای مهاجر در این شرایط قرار دارند و بقیه ناتوان از فراهم کردن نیازهای فرزندان بوده و جوانان آنها جذب بازار مشاغل مختلف به ویژه مشاغل نامناسب میشوند.
نکته جالب این که آمار بازگشت فرزندان خانوادههای موفق به وطن(10درصد ذکر شده)- حتی برای برقراری ارتباط علمی یا فرهنگی محدود- ازدواج با دختران هموطن و آموزش زبان و فرهنگ بومی به فرزندان متولد شده از این نسل موفق بیش از گروه دوم (خانوادههای ناموفق) گزارش شده است.
دو گروه شاخص
بررسیها نشان میدهد بالاترین آمار مهاجرت به آمریکا متعلق به دو گروه شامل مردم آمریکای لاتین و جنوب شرقی آسیا است. نگاهی به وضعیت این دو گروه شاخص نکات بیشتری را در مورد کودکان مهاجر و خانوادههای آنها مشخص میکند.
مهاجران آمریکای لاتین
طی دو دهه گذشته جمعیت مهاجران کشورهای آمریکای لاتین در آمریکا به شدت افزایش یافته است؛ که این نه تنها به دلیل مهاجرت که به دلیل افزایش زاد و ولد مهاجران آمریکای لاتین در آمریکا است.
دو نکته حائز اهمیت آن که؛ اولاً بر اساس آمار بیش از یک سوم از مهاجران آمریکای لاتین ساکن آمریکا زیر 18 سال بوده و نیمی از دو سوم باقی مانده نیز زیر 25 سال هستند و در ثانی؛ قریب به اتفاق این مهاجران جوان قادر به تکلم به زبان انگلیسی نبوده و اغلب به زبان مادری خود به ویژه اسپانیایی صحبت میکنند.
تردیدی نیست که این ناتوانی به شدت بر وضعیت اقتصادی، اجتماعی، تحصیلی، فرهنگی و... کودکان و خانوادهها تأثیرگذار است.
در مدارس نیز بالاترین آمار دانشآموزان متعلق به گروه مهاجران لاتینی است و متأسفانه مهارت بسیار پایین این کودکان و نوجوانان در صحبت کردن به زبان انگلیسی- یا فرانسه و آلمانی در کشورهای غیر انگلیسی زبان- مشکلات فراوان آموزشی را برای آنها به دنبال دارد.
مهاجران لاتینی از جهت سلامتی نیز در وضعیت بسیار نامطلوبی قرار دارند؛ به طوری که بالاترین آمار ابتلا به بیماریهایی چون دیابت(نوع اول و دوم)، آسم(تنگی نفس)، ایدز(به صورت بیمار یا ناقل ویروس HIV) و سوءتغذیه از آن این گروه است.
پایین بودن سن ازدواج دختران و به دنبال آن تولد فرزند از این ازدواجهای زودهنگام و عموماً نامناسب یکی دیگر از معضلات موجود در میان این مهاجران است.
فقر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی این خانوادهها و گرایش آنها به سوی کارهای پست و مشاغل کاذب از دیگر تبعات منفی مهاجرت در مهاجران لاتینی است.
بر اساس آمار بیش از 1/5 میلیون نفر از کودکان مهاجر ساکن آمریکا متعلق به خانوادههای مهاجر مکزیکی است: که نیمی از این تعداد بدون هویت هستند چرا که والدین آنها به طور غیرقانونی وارد آمریکا شده و به طور غیرقانونی نیز در این کشور زندگی میکنند.
آمار بالای کودکان کار در آمریکا متعلق به کودکان مهاجر با ملیت حقیقی آمریکای لاتین است و به همین دلیل بالاترین آمار کودکان ترک تحصیل کرده و بیسواد متعلق به همین کودکان است.
مهاجران جنوب شرقی آسیا
اگرچه وضعیت مهاجران سفر کرده از کشورهای جنوب شرقی آسیا به آمریکا و سایر کشورها بهتر از مهاجران آمریکای لاتین گزارش شده است؛ اما مسأله عدم تسلط به زبان کشور هدف در کودکان و فقر اقتصادی خانوادهها، تکرار ناکامی مهاجران آمریکای لاتین است.
ناتوانی در صحبت کردن به زبان کشور هدف(به طور شاخص انگلیسی)، تحمل تبعیض نژادی و قومی؛ ناتوانی در برقراری ارتباط با همسالان و همکلاسیها، شکاف فرهنگی میان والدین و کودکان به دلیل پذیرش فرهنگ جدید و بیاهمیتی به فرهنگ بومی خود؛ احساس ناخوشایند متفاوت بودن از دیگران؛ شکستهای آموزشی ناشی از تبعیضنژادی- قومی و ناتوانی در فراگیری به دلیل عدم تسلط به زبان کشور هدف و... بخشی از عمدهترین مشکلاتی است که کودکان مهاجر کشورهای جنوب شرقی آسیا در سایر کشورها با آن دست به گریبان هستند.
جمعبندی
هر چند به عقیده پژوهشگران نمیتوان به تنهایی «مهاجرت» را به عنوان پدیدهای آسیبرسان معرفی کرد چرا که عوامل متعددی در شکست یا موفقیت خانوادههای مهاجر دخیل است، اما بیتردید «مهاجرت بیهدف» به ویژه در خانوادههایی که به مهارت یا تخصصی خاص مسلط نیستند را میتوان پدیدهای مخرب دانست که در این بین کودکان خانوادههای مهاجر بیش از والدین متحمل انواع آسیبها میشوند.
عدم تسلط کودکان به زبان کشور هدف- عموماً انگلیسی و در رده بعدی آلمانی و فرانسه- فقر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خانواده و تأثیر آن بر وضعیت تحصیل و تربیت کودکان؛ ناتوانی در برقراری ارتباط اجتماعی- فرهنگی با همسالان و اجتماع؛ تحمل انواع تبعیضها در مدرسه و اجتماع، شکستهای آموزشی ناشی از نابسامانیهای خانوادگی و تبعیضهای اجتماعی که در آن زندگی میکنند؛ بیماری خود والدین؛ کار طاقتفرسای والدین که بر وضعیت عاطفی کودکان تأثیرگذار است؛ ناتوانی در برقراری تعادل میان فرهنگ بومی خود و فرهنگی که در آن زندگی میکنند؛ تزلزل شخصیت و رفتار کودکان به دلیل ناتوانی در پذیرش دو فرهنگ متفاوت (اجتماع جدید و خانواده)؛ بیکاری والدین و فقر مالی خانواده؛ ترک تحصیل کودکان؛ گرایش به کار از سن کم با هدف تأمین نیازهای معیشتی خود و خانواده و.... همگی از مشکلات رایجی است که کودکان مهاجر با آن دست به گریبان هستند.
منبع: health in School.org
Unicef.com