20 مهرماه سال 88 مردی به پاسگاه روستایی از توابع بخش میناب استان هرمزگان رفت و از ناپدید شدن دختربچه 5سالهاش خبر داد. این مرد به ماموران گفت: دختر بزرگم باردار است و چون شوهر او صبح تا شب سر کار است، دختربچه 5 سالهام هر روز به خانه آنها میرود تا خواهرش تنها نباشد. صبح امروز هم داماد 22سالهمان به خانه آمد و دخترم را سوار موتور کرد و به خانهشان برد تا نزد خواهرش باشد اما از آن به بعد، دیگر کسی او را ندید.
بعد از اظهارات این مرد، تحقیقات برای یافتن ردی از دختربچه گمشده شروع شد. ماموران در نخستین اقدام داماد خانواده را احضار کردند و به تحقیق از او پرداختند. مرد جوان گفت: از وقتی که همسرم باردار شده، هر روز با موتور به مقابل خانه پدرش میرفتم و خواهر خردسال او را با خودم به خانه میآوردم تا همسرم تنها نباشد. روز قبل هم، او را به خانه بردم و شب که از سر کار برگشتم، دوباره وی را سوار موتور کردم تا به خانهشان برگردانم. وقتی به نزدیکی خانهشان رسیدیم، او گفت که میخواهد بقیه راه را پیاده برود و من هم قبول کردم و بعد از آن دیگر وی را ندیدم.
اظهارات مرد جوان در حالی بیان میشد که همسر باردارش در تحقیقات مدعی شد که آن روز خواهرش به خانه آنها نیامده و شوهرش دروغ میگوید. بنابراین ماموران که به مرد جوان مشکوک شده بودند، بازجویی از او را از سر گرفتند. داماد جوان این بار مدعی شد: روز حادثه وقتی خواهر همسرم سوار موتورم شده بود و به طرف خانه ما در حرکت بودیم، ناگهان او از پشت موتور به زمین افتاد و فوت کرد. من که از این ماجرا شوکه شده بودم، از ترس اینکه خانوادهاش تصور کنند من باعث مرگ او شدهام، جسد وی را به اطراف روستا بردم و در آنجا دفن کردم.
با اظهارات متهم، ماموران راهی محلی شدند که جسد دختربچه 5 ساله در آنجا دفن شده بود. آنها جسد را از زیر خاک بیرون کشیدند و برای تعیین علت مرگ در اختیار پزشکی قانونی قرار دادند. همزمان بازجوییها از مرد جوان برای کشف حقیقت ادامه یافت و او که چارهای جز بیان حقیقت نداشت، به جنایت هولناک اعتراف کرد. متهم گفت: آن روز بعد از اینکه خواهرزنم سوار موتور شد تا به خانه برویم، به بهانه آبیاری باغی در یکی از روستاهای اطراف، او را به یک باغ لیمو بردم. در آنجا، طبق نقشهای که از قبل کشیده بودم، وی را مورد آزار و اذیت قرار دادم اما در همین هنگام متوجه شدم که او بیهوش شده است. برای همین جسد نیمه جان او را در حوضچهای که در آنجا بود انداختم تا به هوش بیاید ولی فایدهای نداشت. من که حسابی ترسیده بودم، او را داخل یک کیسه گونی گذاشتم و در همانجا دفنش کردم و بعد به محل کارم رفت.
اظهارات هولناک داماد جنایتکار در حالی بیان میشد که پزشکی قانونی هم مورد آزار و اذیت قرار گرفتن دختر بچه 5ساله را تایید کرد. بنابراین با توجه به شکایت خانواده قربانی بیگناه، پرونده مرد جوان بعد از تکمیل تحقیقات به دادگاه کیفری استان هرمزگان فرستاده شد و در جلسهای که در این دادگاه برگزار شد، متهم از سوی قضات دادگاه به اعدام محکوم شد. با تایید این حکم در شعبه 32 دیوانعالی کشور و انجام مراحل قانونی، صبح چهارشنبه گذشته مرد جنایتکار در زندان مرکزی بندرعباس و در حضور اولیای دم مقتول و مسئولان اجرای احکام، به دار مجازات آویخته شد.