تعجب نکنید! اگر شما هم از سن و سالتان راضی نیستید و دلتان میخواهد در همین فرصت کوتاهِ تابستان، 100 یا 200 سال به عمرتان اضافهشود، به طرحهای جادویی این شماره بهنام « پنجره » نیم نگاهی بیندازید.
امیرحسن، اسم همان دوست کهنسال من است. بچههای محل وصله 904 سال عمر را به او چسباندهاند. آخر رفیق شفیق من، بسیار اهل مطالعه است. بهخصوص در فصل تابستان. البته آنقدرها هم بچهمثبت نیست، اما روی حرفش حساب میکنند. بچهها میگویند به عدد سنِ نویسندههایی که او کتابهایشان را خوانده، حتماًً به سن و تجربهاش هم اضافهشده. مثلاً ژولورن77 ساله بود. یعنی اندازه 77 سال تجربه داشت و همة آنها را به مرور در کتابهایش جاداده! و به حساب ساده بچهها، امیرحسن که کتابهای ژولورن را خوانده، 77 سال به عمرش اضافه شده.
دیگر حسابِ سن بقیه نویسندههای مورد علاقه امیر حسن و جمع و تفریقش به عهده خودتان!
خوب! حالا چند ساله هستید؟ به حساب خودتان 17 سالهاید یا به حساب بچه محلهای ما 700 ساله؟
***
پنجره اول:
همان کتاب خواندن است و کتاب خواندن و خواندن.
پنجره دوم:
حواستان باشد که سال تحصیلی تمام شده و دیگر لازم نیست هر کتابی را زورکی بخوانید. برای سلیقه و نظر خودتان هم ارزش قایل شوید.
پنجره سوم:
در انتخاب محل مطالعه کمی از خودتان ابتکار به خرج دهید! ابتکار داشتن یعنی دور شدن از کلیشهها. سر بسته بگویم امیر حسن مدتی است به جای اینکه پشت میز بنشیند و داستان بخواند، روی میز مینشیند و داستان میخواند! میگوید اینطوری دیگر خوابم نمیبرد.
پنجره چهارم:
حاشیه نویسی سنت بزرگان است. شما هم چون کتاب دستتان است بزرگید. پس به کتابتان امان ندهید و در هر صفحه تا مطلبی به نظرتان آمد، همانجا یادداشت کنید. حتی اگر آخر داستان را نمیپسندید، آن را به روش خودتان به پایان ببرید.
پنجره پنجم:
بهجای آنکه بگویید چه خواندهاید، درباره برداشت و نگاهی که از خواندن کتاب در ذهنتان شکل میگیرد برای دیگران تعریف کنید.
پنجره ششم:
همان کتاب خوانده شده و حاشیه نویسی شده را به دوستانتان هدیه دهید. یا لااقل سعی کنید کتابتان را خانه دوست و آشنا، اتفاقی جا بگذارید که فک و فامیل هم کتابخوان شوند و اینطوری دیگران را هم در لذت مطالعه آن کتاب، شریک کنید.
پنجره هفتم:
پنجره کتاب، همیشه منتظر شماست. اگر باور ندارید اولین کتاب دم دستتان را همین الان ورق بزنید!