اما زمانی که مدرسهها تعطیل میشود تازه والدین به اهمیت و سختی کار بزرگی که معلمان و کلا کادر مدارس انجام میدهند پی میبرند. به هر حال یکی از راهکارهایی که میتوان از شر غرزدن پسربچههای خانواده در فصل تابستان رها شد، ثبتنام آنها در مدارس فوتبال است؛ مدارسی که درست برخلاف مدارس عادی فعالیت میکنند، یعنی در فصل تابستان مانند قارچ رشد میکنند و با پایان فصل گرما به خواب زمستانی فرومیروند. چون در اینجا هدف نهایی، رهایی از شر شیطنتها و غرزدنهای
پسر بچههاست، برای والدین تفاوتی نمیکند که فرزندشان در کدام مدرسه فوتبال ثبتنام کند یا هزینههای آن چقدر باشد؛ به عبارت دیگر، مدرسه فوتبال تنها حکم یک پانسیون موقت را دارد که چند ساعتی بچههای حوصلهسررفته را سرگرم میکند.
شاید علت بقا و سودآوربودن مدارس غیراستاندارد فوتبال در کشورمان هم همین نگرش والدین باشد.اما اگر والدینی بخواهند فرزند خود را با هدف فوتبالیستشدن و فراگیری آموزشهای تخصصی فوتبال روانه مدرسه فوتبال کنند، آنگاه مشکل یافتن مدرسه فوتبال استاندارد بهوجود میآید.
تا دلتان بخواهد مدرسه فوتبال غیراستاندارد - صرفا برای پرکردن وقت بچهها- در سراسر کشور وجود دارد اما چه کسی میتواند ادعا کند که به تعداد انگشتان دو دست مدرسه فوتبال واقعی، تخصصی و آیندهساز در کشور وجود دارد؟
شاید بتوان ادعا کرد که 99درصد مدارس فوتبال کشور با انگیزههای تجاری تأسیس شدهاند؛ یعنی صاحبان آنها برای کسب درآمد اقدام به تأسیس مدرسه فوتبال میکنند و بهعنوان یک کسبوکار به آن میاندیشند. شاید هم حق با صاحبان این مدارس باشد چون از یک مؤسسه خصوصی نمیتوان انتظار داشت که بدون درنظرگرفتن منافع مالی خود به کار ادامه دهد چون ادامه حیاتش در غیر از این حالت، ممکن نخواهد بود. اما آفت کار هم دقیقا اینجاست چون زمانی که دید تجاری بر یک مؤسسه آموزشی حاکم میشود طبیعی است که نمیتوان خروجی شستهورفتهای از آن انتظار داشت.
باز هم تکرار میکنیم که مدارس فوتبال فعلی صرفا جهت پرکردن اوقات فراغت عدهای محصل در طول 3ماه تعطیلی تابستان کارکرد دارد اما اگر انتظار خروجی آکادمیک از این مدارس داریم (تحویل بازیکنان مستعد به تیمهای باشگاهی و ملی) باید مدرسه فوتبال را از نو تعریف کنیم. در دنیا هم وضعیت اینگونه است. فردی که میخواهد فرزندش فوتبالیست شود او را به مدارس فوتبال باشگاههای رسمی میسپارد که البته این مدارس طبیعتا آزمون ورودی دارند. در واقع مدارس فوتبال تخصصی در کشورهای صاحب فوتبال در قالب باشگاههای رسمی خلاصه میشود.
این مدارس نهتنها فصلی نیست بلکه در تمام طول سال برقرار است و چون دید تجاری بر آن حاکم نیست میتوان انتظار داشت که بیشتر بازیکنانی که در این مدارس آموزش میبینند در آینده جذب تیمهای رده سنی مختلف آن باشگاه شوند. در اینجا دیگر اولویت برای باشگاه کسب درآمد از محل مدرسه فوتبال تخصصی نیست (البته باشگاهها برای کسب درآمد دورههای 3یا 7روزه برگزار کرده و از دانشآموزان علاقهمند به حضور در این دورهها پول خوبی هم میگیرند) بلکه نوعی سرمایهگذاری برای قویترکردن زیرساختهای باشگاه است. سیاستگذاران باشگاه بهخوبی واقف هستند که اگر برای مدرسه فوتبال خود هزینه کنند چند سال بعد میتوانند از لحاظ اقتصادی صاحب سود سرشاری شوند؛ کاری که مثلا باشگاه آژاکس هلند انجام میدهد.
اما در ایران چند باشگاه بهطور رسمی مدرسه فوتبال دارند؟
آیا اگر مدرسه فوتبال داشتیم حالا شاهد بودیم که دروازهبانهای متوسط کشورمان برای پیوستن به تیمهای لیگ برتر بهاصطلاح ناز کنند و دستمزدهای چند صد میلیونی بخواهند؟
راه برونرفت از بنبست در حوزه مدارس فوتبال، ملزمکردن باشگاهها به ایجاد مدارس فوتبال است، هرچند میدانیم برای مدیری که نمیداند یک ساعت دیگر در سمت خود هست یا نه، فکرکردن به آینده و انجام کارهای زیربنایی بسیار دشوار است.اما حتی همه این استدلالها هم باعث نمیشود که به مدارس فوتبال غیراستاندارد و نیمبند کنونی نیز به دیده اغماض نگاه کرد و از خیر نظارت بر آن گذشت.