این شهرها سرنوشتی بهتر از مکانی برای خواب و استراحت شبانه ساکنانشان نتوانستهاند بیابند و تمامی هویت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را مدیون و مرهون پایتخت هستند؛ شهرهایی مانند اسلامشهر، رباطکریم، شهریار، شهر جدید پرند و پاکدشت. عمدهترین دلیل توسعه و در برخی موارد شکلگیری این شهرها، وجود پایتخت کشور است. تهران بهدلیل جاذبههای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در طول سالهای گذشته همواره پذیرای مهاجران بسیاری بوده است؛ مهاجرانی که به سودای درآمد و زندگی بهتر به پایتخت مهاجرت میکنند و به تهران میآیند. اما همه این مهاجران توان عبور از خاکریز سنگین تهران را ندارند. هزینه بالای زندگی در شهر تهران، بسیاری از مهاجران را در همان خاکریز اول نگه داشته و باعث رشد حیرتآور جمعیت شهرهای اطراف تهران شده است.
بخش عمدهای از ساکنان شهرهای اطراف تهران در پایتخت شاغلند اما بهدلیل بالابودن هزینه زندگی و اقامت در این شهر ترجیح میدهند در شهرهای اطراف زندگی کنند و هر روز صبح تنها برای کسب درآمد به تهران بیایند و شبهنگام نیز به خانههایشان در شهرهای اطراف تهران برگردند. در اینگذار آنچه دارای اهمیت است، نداشتن هویت مستقل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و اقلیمی این شهرهاست. در واقع «تهرانشدگی» پدیدهای است که به بسیاری از این شهرها سرایت کرده و این شهرها نیز بیتوجه به هویت مستقل خود تنها محلی برای استراحت و خواب شامگاهی ساکنانشان هستند و هر روز بیشتر از گذشته رشد میکنند.
برآورد جمعیت استان تهران در سال89 براساس پیشبینی مرکز ملی آمار ایران، 12میلیون و 505هزار و 705 نفر بوده است. در واقع بخش عمدهای از این افراد در شهر تهران مشغول به کارند و تنها اسکانشان با توجه به سطح درآمدشان در مناطق مختلف استان است. اما این مهم که باید بیش از پیش به شهرهای اطراف تهران توجه کرد و امکانات مختلف رفاهی و تفریحی برای شهروندانش فراهم آورد و بهمنظور توسعه این شهرها و استقلالشان از تهران زمینههایی برای اشتغال در آنها ایجاد کرد، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مهرداد مال عزیزی، شهرساز و طراح پروژههای شهری و گردشگری میگوید: هنگامی که جمعیت شهرها از یک اندازه بیشتر میشود دیگر خدمات و امکانات و اقلیم شهر پاسخگوی نیاز شهروندان نیست. بنابراین طبیعی است که جمعیت سرریز شود و به مناطق حاشیهای برود و سکونتگاههای غیررسمی را تشکیل دهد.
مدیرعامل مهندسان مشاور چغازنبیل در ادامه میگوید: در دهه 80 مفهوم شهرهای جدید در اطراف تهران توسط وزارت مسکن و شهرسازی رسمیت یافت و محلی شد برای حضور جمعیت سرریز تهران. شهرهای هشتگرد، شهرهای جدید پرند و پردیس در اطراف تهران و بسیاری شهرکهای اقماری در حاشیه کلانشهرهای کشور تشکیل و باعث حضور جمعیت بیشتر پیرامون شهرها شد.
مالعزیزی میگوید که معمولا جانمایی شهرها براساس معیشت شکل میگیرد، در حالی که شهرهای جدید تشکیلشده در اطراف شهرهای بزرگ بدون توجه به الگوهای معیشتی شکل گرفتهاند و از طرفی بر حاصلخیزترین زمینها بنا شدهاند؛ دو نکتهای که میتواند هویت شهرهای جدید را تحتتأثیر قرار دهد.وی این دو نکته را آسیب بزرگ شهرهای اقماری اطراف شهرهای بزرگ میداند و میگوید: حاصل این دو اتفاق خلأ کاربری بزرگی ایجاد کرد و از طرفی جاذبههایی برای توسعه شهرهای جدید و کلانشهرها شکل داد.
روی دیگر سکه
همیشه از شهرهای جدید بهعنوان خوابگاههای بزرگ یاد میکنند. زندگی ساکنان این شهرها به لحاظ کیفیت زندگی در سطح قابلقبولی نیست. این شهرها عموما در مناطقی تشکیل شدهاند که زیرساختهای لازم برای تشکیل یک شهر فراهم نشده است. بسیاری از شهرهای جدید مانند شهر پرند و پردیس پس از شکلگیری سکونت و حضور شهروندانش، خدمات اولیه شهری را دریافت کردهاند. وزارت مسکن و شهرسازی نیز در طول سالهای گذشته با اجرای طرح مسکن مهر در این شهرها، باعث رشد بیش از پیش این شهرها شده است اما تا زمانی که این شهرها نتوانند الگوهای مناسب معیشتی را فراهم کنند و هویت مستقل اجتماعی و اقتصادی نیابند، همچنان وضعیت زندگی در این شهرها، رونق نخواهد گرفت. سؤال این است که «چه باید کرد و برای ساماندهی این شهرها چه الگوهایی باید مورد توجه قرار گیرد؟».
مالعزیزی در پاسخ به این سؤال میگوید: اگر بخواهیم خیلی امیدوارانه نگاه کنیم، توسعه عرصههای منابع طبیعی میتواند مشکل شهرهای جدید حاشیه کلانشهرها را حل کند. منظور از عرصههای محیط طبیعی توسعه فضاهای گردشگری، محیطزیست و کشاورزی در حریم شهرهاست.این شهرساز با اشاره به فضای ایجادشده میان دو منطقه کلانشهری و شهرهای جدید میگوید: نباید این فضاها جاذبهای برای شهرهای جدید و کلانشهرها ایجاد کند تا بیشتر توسعه پیدا کنند بلکه باید این فضاها را به توسعه عرصههای محیط طبیعی اختصاص دهیم تا هم بتوانیم زمینه اشتغال بیشتر برای شهروندان شهرهای جدید را فراهم آوریم و هم با ایجاد کمربند سبز و فضاهای گردشگری و کشاورزی، زمینه توسعه این شهرها را به حداقل برسانیم.مدیرعامل مهندسان مشاور چغازنبیل در ادامه میافزاید: بین حریم شهرهای جدید و حریم کلانشهرها، فاصلهای ایجاد شده که این فاصله را اراضی ملی تشکیل میدهند و این اراضی باید بهعنوان تنفسگاه قلمداد شوند. این زمینها باید به محیطهای طبیعی اختصاص یابند و تأمینکننده نیازهای خدماتی و رفاهی و حتی معیشتی شهروندان شهرهای اطراف کلانشهرها شوند.
وی میگوید: واقعیت این است که چارهای جز اینکه در این اراضی خدمات رفاهی و گردشگری و زراعی ارائه کنیم نداریم. باید جلوی گسترش شهرهای اقماری گرفته شود تا مبادا این شهرها به کلانشهرها متصل شوند و باعث بروز مشکلات تازه در ارائه خدمات شهری شوند.مالعزیزی در ادامه میافزاید: اشتغالی که در این اراضی میتوان ایجاد کرد، اشتغال پایدار است چرا که کارکردهای گردشگری با سطح اشغال کم و توسعه محیطهای طبیعی میتواند زمینهای تازه برای هویتبخشی به شهرهای اطراف کلانشهرها باشد.از این منظر میتوان بهوجود شهرهای جدید امیدوار بود. این امیدواری منوط به توسعه این خدمات به حریم کلانشهرها و جلوگیری از توسعه کلانشهرها و شهرهای جدید اطراف آنهاست.
توسعه در حاشیه
تهران در حال حاضر شانزدهمین شهر پرتراکم جهان است. در هر کیلومتر مربع این شهر بیش از 12هزار نفر زندگی میکنند. این درحالی است که بسیاری از ابرشهرهای جهان تراکم جمعیتی بسیار کمتری دارند. هر اندازه تراکم جمعیتی در هر شهر بیشتر باشد، امکان ارائه خدمات شهری به ساکنان شهرها کمتر میشود. بنابراین رشد شهرهای جدید با هدف دریافت خدمات متناسب زندگی (همانند تهران) از سوی مهاجران خیلی زود اتفاق افتاد. دولت نیز با هدف تأثیرگذاری بر روند قیمت مسکن در تهران و کلانشهرهای کشور، طرح مسکن مهر را در حاشیه کلانشهرها به اجرا گذاشت. این در حالی است که جمعیت هدف مسکن مهر نه ساکنان تهران بلکه کسانی هستند که سرریز جمعیتی شهرهای بزرگند. اگرچه در برنامههای توسعهای کشور بر حفظ جمعیت شهرهای بزرگ و نه افزایش آن تأکید شده، اما اقدامات انجام شده دولت بیانگر واقعیتی دیگر است. مالعزیزی میگوید: دولت میتوانست با تملک و بهینهسازی بافت فرسوده کلانشهرها، طرح مسکن مهر را در این بخش از شهرها اجرا کند. با این روند هم مشکل دیرینه بافت فرسوده در کلانشهرها حل میشد و هم ارزش افزودهای در شهرهای بزرگ کشور بهوجود میآمد. با اقدامات دولت این نگرانی وجود دارد که سطح اشغال اراضی ملی که قرار است کارکرد محیط طبیعی داشته باشد، افزایش یابد. این در حالی است که در تمامی دستورالعملها و ضوابط تأکید شده است که حداکثر سطح اشغال حاشیه شهرها و اراضی ملی اطراف شهرها نباید بیشتر از 5درصد باشد.
به گفته مالعزیزی در عرصههای طبیعی میتوان خدماتی مانند کشت و زراعت را توسعه داد، جنگلکاری کرد و کمپنگهای اقامتی با سطح اشغال کم را مستقر کرد. حتی میتوان با جمعآوری آبهای سطحی دریاچههایی بهوجود آورد که ذخیره آبی مناسبی باشد برای شهرکهای اقماری و حتی کلانشهرها. وی در پایان میافزاید: حال که شهرکهای اقماری در اطراف تهران شکل گرفتهاند ما باید به سمتی پیش برویم که امکانات گردشگری، محیطزیستی و کشاورزی را توسعه دهیم. فضای بین شهرهای پرند و تهران، یا پردیس و تهران باید به توسعه محیطهای طبیعی اختصاص یابد تا بتوانیم علاوه بر ایجاد اشتغال پایدار زمینه توسعه شهرکها را کاملا از بین ببریم.
به دنبال هویتی مستقل
شهرهای اطراف کلانشهرها بیشتر محلی شده است برای خواب و استراحت ساکنانش. شهرهای اقماری کلانشهرها فارغ از هر هویت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در حاشیه شهرها شکل میگیرند و بهتدریج رشد میکنند اما برای افزایش کیفیت زندگی ساکنان این شهرها، توسعه محیطهای طبیعی اصلی انکارناپذیر است. اختصاص زمینهایی که بین این شهرها و کلانشهرهای بزرگ قرار دارد به خدمات محیطهای طبیعی و گسترش فضاهای کشاورزی، گردشگری و زیستمحیطی میتواند باعث ایجاد اشتغال پایدار و زمینهای برای هویتبخشی به این شهرها شود. به تعبیر بسیاری از کارشناسان، هر اندازه سطح اشغال در حاشیه کلانشهرها و شهرکهای اقماری کاهش یابد و توسعه خدمات اقلیمی افزایش یابد، محیطهای بهتری برای زندگی شهروندان کلانشهرها و شهرکهای اقماری بهوجود میآید.