کمی بیدقتی شما را به جای بهشت سود، راهیِ جهنمِضرر میکند؛ جایی که خدا نصیب گرگ بیابان نکند. در چنین جایی از همان نگاه نخست چشمان شما با قیمتهای خطخورده بمباران و طمع شما حسابی قلقلک داده میشود؛ بهطوری که متوجه جای خالی برگه مجوز حراج نیز نمیشوید. هنگامی متوجه میشوید تا خرخره کلاه سرتان گذاشتهاند که همان اجناس خریداری شده را با قیمتهای بسیار پایینتر در مغازههای دارای برگه مجوز حراج مشاهده میکنید. به یاد داشته باشید که در جهنم ضرر، هیچ ارزانیای بیعلت نیست.
نسیم خنک
در گرمای هوای این روزها کافی است تا از جایی نسیم خنکی بوزد. خواه خروجی ایستگاه مترو باشد که مانند کانال کولر از دل زمین بیرون زده است یا اتاقک عابربانک 24ساعته یک بانک خصوصی باشد، بههرحال برخی به آن نزدیک شده و سعی میکنند خنک شوند؛ بدون توجه به اینکه ورودیها و خروجیهای مترو با اینکه باد خنکی از آنها بیرون میآید محل تردد مسافران است و تجمع در آنجا از فرهنگ شهرنشینی بهدور است. اتاقک عابر بانک نیز برای مشتریهای بانک طراحی شده و به هرحال توقف بیجا در آنجا هم مانع کسب است.
مسافرِ گرد
اگر درمسیر اتوبوسهای جوانمرد قصاب به قرچک ورامین وارد یکی از اتوبوسهای خصوصی شوید با یک مسافر گرد و دربند مواجه میشوید که منتظر قِل خوردن و به قول معروف ناکار کردن مسافران از همه جا بیخبر است. این مسافر گرد، چرخ بزرگ و سنگین اتوبوس است که به یکی از صندلیها به طور نامطمئنی بسته شده است. البته این چرخ هیچ نسبتی با «قطعه گمشده» تیز و زمختِ در آن قصه معروف ندارد که دنبال کامل شدن بود. او در یک زمین خالی آنقدر قِل خورد، تلپی افتاد، بامپی صدا کرد تا خودش مثل سنگ تراشخوردهای در کف رودخانه گرد و کامل شد و دیگر نیازی به پیدا کردن نیمهگمشده خود نداشت. حال آنکه مسافرِگردِ این مسیر با سختی و تلاش به اینجا نرسیده است؛ فقط منتظر است در یک پیچ تند، زنجیر پاره کرده و چند نفری را راهی بیمارستان و حتی بهشتزهرا کند.
کیسه بوکس
گویا فقط مربیهای رشتههای رزمی به هنرجوهای خود یادآوری میکنند که اشیا و اموال عمومی، کیسه بوکس نیستندکه مدام به آنها ضربه بزنید. اگر والدین نیز این مورد را به فرزندان خود گوشزد کنند دیگر شاهد سطلهای زباله کج و معوج در سطح شهر نخواهیم بود.