او فرزند میرزا علی محمدخان شیرازی یکی از شاگردان عمادالکتاب و از استادان بنام در خوشنویسی و نستعلیقنویسی ایرانی است.
چون از کودکی عشق و علاقه وافری به هنر خوشنویسی داشت، هر قطعه از خطوط استادان که به دستش میافتاد، از روی آن مشق و تمرین میکرد.
پدرش به محض آگاهی از عشق او به خوشنویسی، وی را نزد استادان زمان گذاشت تا به تکمیل هنر خود بپردازد.
سرانجام به مکتب آخرین استاد ارجمند خود "میرزا محمد حسین" (عماد الکتاب) راه یافت و از محضر او بهره فراوان برد و از بهترین شاگردان او شد.
مرتبه هنر استاد کاوه تا به آن درجه رسید که مرحوم محمدتقی بهار (ملک الشعرا) در نامهای وی را "میرعماد عصر" لقب داده است.
نقطه عطف زندگی هنری استاد کاوه را باید در آشنایی با استاد عالیقدرش و بهره وری از تعالیم عالیه او دانست، دیدار کاوه جوان و مشتاق با عمادالکتاب، مقارن با دوران کمال توانایی و اوج سیر تحول و تکامل هنری عمادالکتاب بود؛ کاوه در چنین احوالی و با اندوخته و تعالیمی که از محضر کاتب همایون و کاتب الخالقان، استادان توانای اواخر دوره قاجار حاصل کرده بود به محضر عمادالکتاب راه یافت.
او در این مرحله از خوشنویسی نیازمند به درک عمیق و تجربه فنی مطلوب از ساختارهای ترکیبی خط نستعلیق بود که بهرهمندی از برشهای مطلوب و شیوه شیرین استاد عالی مقام خود عمادالکتاب به دریافتهای تکمیلی خویش، تعادل، لطف و ملاحت بخشید.
اندکی پس از درگذشت عمادالکتاب، جمال خط کاوه به جوهره اصلی وسرشت ذاتی خود میل کرده و به گونهای مستقل چهره مینماید.
از سال 1330 تا 1340 دوران شکوفائی و اوج قدرت و کمال هنر استاد کاوه است.
سرپنجه شاهکار آفرینش، فارغ از تقلید و با اعتماد به خویش و متکی به نفس، قلم سحار را به جولان در می آورد، تا جائی که زبان گویای بنان و جریان سوار مرکب بر کاغذ تحریرش، بیننده آگاه را مجذوب و منقلب میکند.
استاد کاوه از سال 1298 به سمت منشی مخصوص در وزارت دارایی به خدمت مشغول شد و پس از چندی بر حسب دعوت یحیی قراگزلو (اعتمادالدوله) وزیر فرهنگ وقت از وزارت دارایی به وزارت فرهنگ منتقل شد و سالهای متمادی در دبیرستانهای تهران از قبیل: دارالفنون، ثروت، سیروس، کالج، شاهدخت، شرف و علمیه به تعلیم خط اشتغال داشت، تا اینکه بازنشسته شد.
سپس بنابرتقاضای اداره کل هنرهای زیبا، در کلاس آزاد هنرهای زیبا به تعلیم نو آموزان هنر مشغول شد.
مرکز قلم استاد کاوه، مشقی - دو تا چهار یا پنج میلیمتری است و به واقع، سیاه مشق های دلکش و پرجاذبه اش در این اندازه از دانگ قلم، با تحسین و اعجاب همگان همراه است.
نمونههای بینظیر این سیاه مشقها چشمان بیننده بصیر و آگاه به معیارهای زیبا شناسی خط نستعلیق را خیره میسازد و به مرحله ناب و پرعیار و خلوص می رسد که دیده از دیدار و روح از حلاوت و شیرینی آن خط روحانی و معنوی، سیر نمیشود.
استاد کاوه با استفاده از طریقه مخصوص خود، در 9 مورد دستور تعلیمی، خط شکسته را به متعلم میآموخت و گذشته از این، در تعلیم خط به نوآموزانی که شیفته این هنر زیبا بودند تا سرحد توانایی میکوشید و با نهایت دلسوزی ایشان را با رموز آن آشنا میکرده وبه سرمنزل مقصود میرسانید.
استاد علی اکبر کاوه، در بعد اخلاقی آیینه تمام نمای هنر خود بود، او با خلق و خویی آرام توام با رعایت ادب در برابر انسانها، از هر طبقه فروتنی و تواضع داشت و سخنش در مصاحبه و محاوره با مردم به پیروی از همان آداب و نزاکتی بود که در خطش موجود است.
او در مدت شصت سال ممارست و ریاضت، شاگردان بسیاری نیز تربیت کرد و از خود به یادگار گذاشت که سرآمد آنها بزرگانی چون: حبیب الله فضائلی (ره) - محمد سلحشور - حاج سیف الله یزدانی (ره)- جهانگیر نظام العلماء - علی راهجیری و ... بودهاند که هر یک از آنها خود از هنرمندان و استادان معاصر به شمار میروند و کم و بیش در خلق آثار ارزشمند و تربیت جوانان و شاگردان مستعد ایران اسلامی نقش به سزائی داشتهاند.
استاد کاوه در سیاه مشقهای خویش استادی خود را به عرصه ظهور رسانید و علاوه بر آن، آثار خطی دیگری را به یادگار گذاشته که عبارتند از: گلچین اشعار صائب - آیات منتخبه قرآن - تعلیمات دینی - صرف و نحو و بسیاری از کتب درسی آن زمان و ... .