نخستین نکتهای که بعد از شنیدن این حرف به ذهن من خطور کرد ناامیدی از کاخ سفید بود. آمریکا چندماهی است که فعالانه مشغول مذاکره با دولت عراق برای حفظ تعدادی از نظامیانش در خاک این کشور است. فرماندهی مرکزی نیروهای آمریکا میخواست تعدادی بیشتر از 2تا 3هزار نیرو در عراق حفظ کند. بحثی که در دولت آمریکا جریان داشت این بود که آیا 15هزار نیرو در عراق کافی است یا نه؟ اما طرف عراقی در اینباره تصمیم نهایی را گرفت. عراقیها نتوانستند درباره این موضوع میان خود به اجماع برسند. این نشان میدهد که در عراق نیروهایی هستند که مانع از تحقق درخواست آمریکا شدهاند. اگر این نیروها را گروههای طرفدار مقاومت در درون سیاست بنامیم یا هر چیز دیگر، به هر حال نمیتوان قدرت آن را در عرصه تصمیمگیری در عراق نادیده گرفت.
اکنون وضعیت روشن است. بدون شک آمریکاییها نفوذ خود را روزبهروز در عراق ازدست میدهند و طرفهای دیگری همچون ایران روزبهروز بر نفوذشان میافزایند. درست است که اوباما با اعلام عقبنشینی نظامیان آمریکایی از عراق در موعد مقرر، یعنی دسامبر2011، به وعده خود عملکرده و این کاری پسندیده است اما حتما راهی بود که آمریکا بتواند گروهی از نظامیانش را در عراق حفظ کند. به گفته دولت آمریکا، عراقیها مایل نبودند مذاکرات به نتیجه برسد چون بر سر اصل اولیه حاکم بر حضور نظامی آمریکا در هر کشور خارجی توافق نکردند (مصونیت قضایی نظامیان آمریکایی در خاک عراق). اما آیا برای دولت آمریکا ممکن نبود که به سازشی در این مورد دست یابد؟ آیا این درست است که سرمایهگذاری مالی و جانیای که آمریکا در عراق انجام داده اکنون یکجا به دیگران واگذار شود؟ این سرمایهگذاری میتواند به دارایی استراتژیک ایران تبدیل شود؛ این احتمال قطعا وجود دارد.
فکر میکنم از همان ابتدای این جنگ نوعی سوءتعبیر عمیق وجود داشت. ما هرگز کشوری را که وارد عملیات نظامی در آن شدیم درک نکردیم. ما هرگز چهرههای مخالف صدام و تبعیدیهایی که آنها را به قدرت رساندیم درک نکردیم. رئیسجمهور عراق آقای طالبانی و نخستوزیر آقای مالکی، سالها در ایران بودهاند. آنها زبان فارسی را سلیس و روان صحبت میکنند و رابطه نزدیکی با همه گروههای ایرانی دارند.
ما فکر میکردیم که چون آمریکا عراق را از شر صدام نجات داد، همه عراقیها از واشنگتن حمایت میکنند و روی حرف ما حرف نمیزنند. این نشان میدهد که ما از نظر استراتژیک و تاکتیکی بسیار بد بازی کردیم و حالا نتایج این بازی بد را داریم میبینیم. الان دیگر دولت اوباما کار زیادی نمیتواند انجام دهد. هستند گروهها و افرادی در عراق که میخواهند با آمریکا به توافق برسند اما تعدادشان برای بهدست آوردن اجماع کافی نیست. ما باید برای حفظ بازی، تلاشهای دیپلماتیک و سیاسیمان را چند برابر کنیم.
برای حفظ قدرت نرم در بعضی نقاط دنیا، حتما به قدرت سخت نیاز هست. برای بهدست آوردن نفوذ و تأثیر بر تصمیمگیریها حتما به قدرت نظامی و حفظ تعدادی نیرو نیاز هست. در عراق ارتش به آموزش نظامی نیاز دارد. اکنون باید دید چه کسی این نقش را ایفا میکند. اگر آمریکا قصد عقبنشینی از عراق را داشتهباشد، حتما کس دیگری این خلأ را پر میکند و در نتیجه نفوذ را هم به دست میآورد.
وبسایت سیانان