- ریشه بحران یورو چیست؟
بحران یورو عمدتا از 20ماه پیش به خاطر بدهی پولی یونان شروع شد. این بحران ابتدا خیلی جدی گرفته نشد اما بعدها گستره این بحران به دیگر کشورهای اروپایی کشیده شد تا اینکه جلساتی در حد اتحادیه اروپا، کمیسیون اروپا و بانک مرکزی اروپا برگزار و این تصمیم تصویب شد که به صورت تدریجی و مرحله به مرحله مبلغ 110میلیارد یورو به صورت اعتبار به یونان پرداخت شود. در هر مرحله باید شاخصهای اقتصادی یونان بررسی شده تا مرحله بعدی وام پرداخت شود. بعد از آن معلوم شد که این میزان برای بدهیهای یونان کافی نیست و باید مبالغ بیشتری تصویب کنند. از سوی دیگر، این بحران به ایرلند، پرتغال، اسپانیا، جمهوری چک و مجارستان کشیده و ابعاد آن گستردهتر شد و از این رو، جلساتی در سطح وزرای دارایی و روسای بانکهای اروپایی و حتی در سطح سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا برگزار و به صورت جدیتری با این مسئله برخورد شد.
- اروپاییها در قالب بسته ریاضت اقتصادی راه حلی برای این بحران ارائه دادند. این بسته شامل چه مواردی میشود؟
اخیرا اجلاسی در سطح سران کشورهای اروپا در بروکسل برگزار شد و 2روز این جلسات فشرده ادامه داشت و نهایتا به بسته پیشنهادیای رسیدند که خود این، نتیجه جلسات و مذاکرات زیادی بود که طی ماههای اخیر برگزار شده بود؛ بهاین ترتیب که نشستهایی در سطح وزرای خارجه، دارایی، بانک مرکزی اروپا و نیز در سطح 17کشور حوزه یورو و همچنین در سطح سران کشورهای اتحادیه اروپا که 27کشور هستند و نیز جلسات مشترکی با آمریکا، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی برگزار شد که این نشان از گستردگی این بحران دارد. براساس این بسته قرار شد که در وهله نخست 109میلیارد یورو به یونان وام پرداخت شود و اگر لازم شود تا 130میلیارد یورو افزایش یابد. همچنین قرار شد 50درصد از بدهیهای یونان به بانکها و مؤسسات اعتباری بخشوده شود و جدای از این، مبلغی به میزان 350میلیارد یورو هم تصویب شد که درصورت لزوم به کشورهای بحرانزدهای نظیر اسپانیا و پرتغال و حتی ایتالیا پرداخت شود.
- تأثیر این بحران بر کشورهای دیگر چه خواهد بود؟
کشورهای دیگر، به ویژه آمریکا و صندوق بینالمللی پول از اروپا میخواهند تا خودشان راهحلی برای مشکلات اقتصادیشان بیابند و سیاستهای ریاضت اقتصادی را بهکار گیرند. اروپاییها تحت فشار هستند تا جوابی برای آمریکاییها داشته باشند و حتی آمریکاییها اعلام میکردند که مشکلات اقتصادی ما بیشتر به علت بحران اروپاست، چرا که حجم مبادلات تجاری میان اتحادیه اروپا و آمریکا در حدود 460میلیاردیورو است لذا اگر مشکلات در سطح اقتصاد اروپا پیش بیاید، لاجرم تبعات منفی آن در آن سوی آتلانتیک و بر دیگر کشورهای دنیا و کشورهای جنوب شرق آسیا و آمریکای لاتین تأثیر میگذارد.
- چرا اتحادیه اروپا باید به کشورهای ورشکستهای نظیر یونان و ایتالیا کمک کند؟
یونان یا ایتالیا عضو یورو هستند. یورو 17کشور عضو دارد و زمانی که در سال2001 تأسیس شد 11عضو داشت. هم ایتالیا و هم یونان در همان زمان و به ویژه یونان شرایط همگرایی را که در پیمان ماستریخت آمده بود، نداشت؛ درواقع میزان تورم و کسری بودجه و نیز بدهیهای دولت بالا بود اما چون این بحث، پرستیژ سیاسی داشت، اروپاییها هم با این توجیه که یورو سمبل وحدت و یکپارچگی اروپاست، این کشور را پذیرفتند و اعلام کردند که راه حلی برای این مشکل پیدا خواهند کرد ولی امروز نتایج نشان داد که این تفکر و آرمان درست نبوده و کشورهای اروپایی نتوانستهاند بر مشکلات خود فائق آیند و امروزه دچار مشکلات عدیدهای شدهاند.
- چرا این بحران اینهمه طول کشیده و با وجود اینهمه مذاکره و اعلام تعهد، راهحلی اساسی که نمود عینی هم داشته باشد، حاصل نشده است.
چند علت دارد که در جنبش وال استریت یا همان 99 در برابر یک در آمریکا شاهد آن بودیم؛ اول اینکه سیستم سرمایهداری بر اساس معیارها و اصول سرمایهداری و لیبرالیسم اقتصادی عمل نکرد و درواقع سردمداران سرمایهداری، یعنی روسای بانکها، شرکتها و مؤسسات بزرگ تجاری بیشتر از هر چیزی بهدنبال منافع خود و سود بیشتر بودند و منافع مردم عادی را در نظر نگرفتند. دوم اینکه بحث رشد اقتصادی مطرح است. رشد اقتصادی طی سالهای اخیر چندان بالا نبوده و حتی نتوانسته است در چارچوب سیاستهایی که دولتها تصویب کردهاند و براساس سیاستهای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی باشد و این امر منجر به بیکاری شده است، مثلا در آمریکا حدود 14میلیون نفر بیکار شدند و درصد بیکاری در اروپا به 10درصد رسید و معضل رکود اقتصادی و بیکاری همچنان باقی مانده و راه حلهایی که از سال2008 تاکنون ارائه شده، بیشتر مسکن بوده و راه حل اساسیای نبود و در نتیجه این مشکلات باقی ماند.
- آیا این امکان وجود دارد که واحد پولی یورو در نتیجه این رویدادها از هم پاشیده شود؟
این امکان وجود ندارد زیرا یورو صرفا بحث پولی و مالی نیست. یورو سمبل وحدت و یکپارچگی اروپاست و شاخصهای شدید سیاسی و اجتماعی دارد، لذا رهبران اروپایی به خاطر وجهه و پرستیژ خود مراقب هستند که این امر حاصل نشود اما علیالقاعده مجبورند تغییرات و اصلاحاتی در ساختار پولی اروپایی و نظام تصمیمگیری و مالیاتگیری در یورو و بانک مرکزی اروپا ایجاد کنند و ممکن است حتی این اصلاحات به سمتی برود که قدرت را از کشورها و دولتهای ملی به سمت بانک مرکزی اروپا و اتحادیه اروپا سوق بدهد و آنها بیشتر به جای کشورها تصمیمگیری کنند، لذا ما شاهد تغییرات و اصلاحاتی خواهیم بود.