او در ۱۴ سالگی با آندره دو ویوون ازدواج کرد و از او صاحب هشت فرزند شد. تحصیلات شایانی نکرد، اما توانست در مشق جنگ و درس رزم توفیقاتی به دست آورد، چنان که در سال ۱۶۲۹ در لشکرکشی به ایتالیا شرکت جست و در آن کارزار شهامتی از خود نشان داد که اسباب ورود او به دربار را فراهم ساخت.
مدتی بعد و در ۲۲ سالگی و بعد از نبرد ایتالیا به جنگ با اسپانیاییها رفت، اما بعد از مدیریت و به دلیل انتقاد از مدیریت آن جنگ تبعید شد. اگر چه برخی علت واقعی تبعید او را به هواداریاش از ملکه نسبت میدهند که در آن زمان مورد غضب صدراعظم ریشیلیو قرار داشت. این جانبداری از ملکه تا به آنجا برای او هزینه داشت که سر از زندان باستیل درآورد.
فوکو در سال ۱۶۳۷ به زندان رفت و از این تاریخ تا مرگ صدراعظم ریشیلیو در سال ۱۶۴۲ گوشه انزوا گزید و از امور سیاسی و عمومی فاصله گرفت.
چند ماه بعد پادشاه لویی سیزدهم هم مرد تا فرصتی مناسب برای لاروشفوکو فراهم شود که بتواند به صدر اعظمی خود فکر کند، چرا که ملکهای که او سخت هوادارش بود و به خاطرش هزینه زندان و عزلت را به جان خریده بود، بر راس قدرت قرار داشت. اما ملکه ناسپاس از کار درآمد و کسی دیگر را به صدراعظمی انتخاب کرد، و تلاشهای لاروشفوکو هم ثمری نداد و در نهایت او باز هم برای مدتی از صحنه سیاست کناره گرفت تا ۴ سال بعد(۱۶۴۶) که فرمانداری شهر پواتو را خریداری کرد و وارد عالم سیاست شد.
لاروشفوکو در ماجرای فروند پارلمانی جانب پارلمان و علیه لویی چهاردهم را گرفت و در نهایت جراحت سختی برداشت و چندی بعد هم با سر اسقف پاریس به نام کاردینال رتز درگیر شد. فردی که از لاروشفوکو به عنوان «مودبترین زبان آور درباری قرن» یاد کرده است
او در سال ۱۶۵۲، در جنگ سنتآنتوان از ناحیه صورت مجروح شد، به طوری که بیناییاش به خطر افتاد. او دوست انوره دو بالزاک، نویسنده نامدار فرانسوی و صاحب رمان معروف باباگوریو بود.
لارو شفوکو که زندگی سیاسیاش کولهباری از شکست و ناکامی بود، از جنگ و سیاست کناره گرفت و از سال ۱۶۵۶ با سکونت در اقامتگاه پاریسی لیانکور، بامحافل ادبی و روشنفکری پایتخت فرانسه ارتباط نزدیکی پیدا کرد و ایام آرامی و بیدردسری را طی نمود.
او با فاصله گرفتن از سیاست و روی آوردن به ادبیات، اندکی مورد عنایت و توجه دربار قرار گرفت و حتی توانست مشمول مساعدت مالی دربار شود. مراودات او با محافل ادبی ذوق نویسندگیاش را بر انگیخت و سبب شد تا کتاب خاطرات او در سال ۱۶۶۲ در بروکسل منتشر شود. اما این کتاب جنجالی به پا کرد که نویسنده را به عقبنشینی وانکار کتاب واداشت.
یک سال بعد(۱۶۶۳) لاروشفوکو مهمترین اثرش را به صورت محدود در اختیار برخی از دوستانش قرار داد، یکی از این نسخهها به دست ناشری در هلند افتاد و در نهایت منتشر شد، و همین امر سبب شد تا او خود با اصلاح برخی عبارات و کلمات قصار و کاست و فزود آن و بعد از اخذ مجوز نشردر سال ۱۶۶۵آن را به چاپ برساند.
کتاب حکمتها برای نویسندهاش اعتباری جهانی به ارمغان آوردو در سه قرن اخیر بارها و بارهاو به زبانهای مختلف تجدید چاپ شده است، ضمن آنکه خود لاروشفوکو هم تا زمانی که در قید حیات بود، برای برخی از چاپهای آن نکاتی را اضافه یا کم کرد.
لاروشفوکو در سال ۱۶۸۰ و در سن ۶۷ سالگی بر اثر بیماری نقرس درگذشت، در حالی که پنجمین چاپ کتابش را هم به چشم دید.
کتاب حکمتها با ترجمه دکتر محمدجواد محمدی برگردان فارسی و از سوی انتشارات روزنامه اطلاعات به بازار کتاب عرضه شد.
آخرین بروزرسانی جمعه ۲۹ مهر ۱۴۰۱