در این زمان طولانی، اسوههایی با یک هدف و یک جهت در تاریخ آشکار شدند. اگر زندگی، تاریخ و سیره فرد فرد آنان را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم، بهخوبی میتوان انسانی را فرض کرد که 250 سال زندگی کرده و در موقعیتهای آسان و دشوار در مسیر حراست از ارزشهای الهی و تبیین دین و زندگی شرافتمندانه گام برداشته است. در این میان زندگانی امامحسین(ع) از برجستگیهایی برخوردار است. ایشان بهعنوان اسوه کامل انسانیت، احیاکننده دین الهی بود. آنچه از پی میآید، با نگاه به واقعه عاشورا درصدد بیان این نکته است که مهمترین درس این واقعه تاریخساز، برمعرفت اهلبیت مبتنی است.
از بررسی برخی از حوادث و پدیدههای مهم زندگی پیشوایان اسلام نتیجه میگیریم که در طول عمر امامت معصومان علیهم السلام با آن همه دشواریها و موانع عینی، یک لحظه چشمپوشی از مسئولیت یافت نمیشود؛ بلکه با آگاهی کامل از موانع و مشکلات جامعه، سراسر درگیری، مراقبت نشر فرهنگ اسلامی، تبدیل همه عرصههای اجتماعی، فرهنگی و جغرافیایی به پهنه نبرد حق و باطل و مقابله جدی با حرکتهای انحرافی است. بررسی رفتار و زندگی امامان علیهمالسلام در آزمونهای جامعه میتواند ما را در درست پیمودن مسیر زندگی یاری دهد و زندگی سیاسی، منش اجتماعی و روش مبارزاتی ائمه(ع) بهمنظور اعتلای کلمه توحید و استقرار حکومت الهی در موقعیتهای مختلف، نهتنها خاطرهای ارزنده و شکوهمند به شمار میآید، بلکه بهعنوان درس، اسوه کامل و تجربه ثبت شده مورد اهتمام جدی همه منادیان نجات انسان و جامعه انسانی است.
در این میان، سخن گفتن از حضرت سیدالشهدا(ع) که اسوه کامل و حسنه انسانیت است، بسیار سخت و دشوار است. او حقیقت قرآن است و احیاکننده شریعت و دین اسلام. توجه به این نکته بسیار مهم است که بدانیم انسان به لحاظ ویژگیهای آزادی، اختیار، انتخاب، تفکر و ادراکات عقلی خود، نیازمند به یک هدایت ویژهای است که او را در مسیر طولانی و پر پیچ و خم تکامل رهنمون باشد. بر همین اساس امامحسین علیهالسلام مصداق بارز آن «هدایتِ ویژه» آفریدگار حکیم است که شامل حال انسان شده؛ چنانکه فرمود:«فاما یاتینکم منی هدی فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی؛ هرگاه از جانب من شما را راهنمایی آمد، هرکسی از آن راهنمای من متابعت کند، نه گمراه میشود و نه تیره بخت» (طه: 123).
پیامبر گرامی اسلام(ص) «الخاتم لما سبق و الفاتح لما استقبل» است که باب نبوت را ختم، و باب «امامت و ولایت اهلبیت و عترت(علیهم السلام)» را افتتاح فرمود تا پس از پیامبر خاتم(ص)، اهلبیت عصمت، هادی بشر و مصداق حقیقی آیه: «و لکل قوم هاد» باشند.
اما شخصیت امامحسینعلیهالسلام فقط در امر جهاد و مبارزه با ظلم و ستم خلاصه نمیشود.او که سرمشق و نمونه است علاوه بر الگو بودن در شهادت و جانبازی در راه عقیده و مقابله با ستمگران، در تمام زمینهها و جوانب، الگو است. امامحسینعلیهالسلام دارای مقام ملکوتی بسیار عظیمی هستند که نهتنها در دوره حیات خود منشأ خیر و اثر برای اسلام بودند بلکه بعد از شهادتشان هم، منشأ هدایت و الطاف و عنایت الهی برای انسانها شدند. شعاربیشتر قیامهای علویون که در طول زمان بنیامیه و بنیعباس بعد از شهادت حضرت سید الشهدا(ع) رخ داد، «یا لثارات الحسین» بود و اغلب در کنار مضجع شریف و مطهر آن حضرت، از یکدیگر بیعت میگرفتند.
قیام امامحسینعلیهالسلام و تمام آن حوادثی که در طول این قیام رخ داد، و مقاومت و پایداری یاران آن حضرت در روز عاشورا، الگویی کامل و درس و عبرتی ماندگار برای تمام جوانب حیات بشر است. از مهمترین مسائلی که همیشه در زندگی انسان مطرح بوده، مسئله الگوبرداری از انسانهای کامل و برتر است. هر انسانی ذاتا در جستوجوی فردی است که راه کمال را طی کرده و به مقصد رسیده و بتواند بهعنوان الگوی عملی رهگشای انسان باشد. اسلام که دین فطرت است به این نیاز اساسی انسان پاسخ درخور و شایستهای داده و با انتخاب حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی (صلیالله علیه و آله و سلم) به نبوت، او را بهعنوان الگوی عملی مسلمین معرفی کرد: «لقد کان لکم فی رسولالله اسوه حسنه؛ به تحقیق که رسول خدا برای شما الگوی نیکویی است» (احزاب: 21).
پیامبر اکرم(ص) در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی برای مسلمانان الگوی ایدهآل و کاملی بودند اما خود پیامبر(ص) همیشه درصدد معرفی الگوهای اخلاقی مناسب و صاحبان فضایل برتر انسانی به امت بودند که نمونه بارز این الگوهای عالی، امامحسینعلیهالسلام است.
بدون تردید، در میان عبرتهای عاشورا، هیچ درسی مهمتر و تأثیرگذارتر از معرفت و شناخت امام معصوم نیست و این دقیقا همان ندای عالمگستر و جاویدان عاشوراست که در پهنه تاریخ همواره طنینانداز بوده است و وااسفا که بیشتر از تمام درسها و عبرتهای این واقعه جانگداز، در معرض نسیان و غفلت قرار گرفته است. گویا چکیده این حادثه همیشه زنده، در تفسیر این نکته بسیار مهم است که معرفت و شناخت امام معصوم رمز دستیابی به محبت و ولایت ابدی آن بزرگواران است و بدون آن، تلاشهای انسان برای سیر و سلوک الهی، ره به جایی نخواهد برد.
هر کس نسبت به شخصیت والای امامحسین علیهالسلام معرفت پیدا کند و به دریای علوم و معارف، و به قدرت و ولایت آن امام معصوم بنگرد به پیروزی بزرگ و سعادت همیشگی نایل آمده و تمام خوبیها نصیب او شده و به این مطلب رسول گرامی(ص) تصریح فرموده است: «من منّّالله علیه بمعرفه اهلبیتی و ولایتهم فقد جمعالله له الخیر کله؛کسی که خداوند بر او منت گذاشته معرفت و ولایت اهلبیت مرا به او عنایت کند تمام خوبیها را برای او جمع نموده است» (بشاره المصطفی، ص 176).
انس و محبت به اهلبیت(ع) تابع معرفت و شناخت است و هر چه شناخت بیشتر شود، انس و محبت نیز شدیدتر خواهد بود. راه ایجاد و تعمیق این انس و مودّت آن است که انسان به خاندان اهلبیت(ع) بهعنوان مطلوب کامل خویش، معرفت حاصل کند و ابعاد وجودیشان را بشناسد تا نهایتا به این باور برسد که مصداق اکمل هر خیری در عترت پیامبر اکرم(ص) است.
این شناخت و معرفت دو لایه و یا به تعبیری دو سطح دارد. معرفت در سطح عام که همان جنبه عقیدتی است، یعنی شناخت و معرفت خاص اهلبیت(ع) با لحاظ ویژگیها و توصیفاتی که در آیات قرآن کریم و عبارات معصومین درخصوص آن آمده است. لذا شناخت آل محمد (صلیالله علیه و آله و سلم) هر زمان و همواره مورد تأکید بوده است.
مشکل امت اسلام پس از پیامبر ـ صلّیالله علیه و آله و سلّم ـ عدممعرفت به جایگاه قرآن کریم و ارتباط آن با عترت و اهلبیت(ع) بود. امام مجتبی ـ علیهالسلامـ نیز از همین ناحیه ضربه خورد و حادثه کربلا هم معلول همین امر بود. کما اینکه بسیاری از دشواریها و مسائل و مشکلات امروز جامعه ما هم مستقیماً از عدمشناخت قرآن و ولی زمان نشأت میگیرد. مفتاح و گرهگشای دشواریهای ما در مسیر زندگی و بهرهمندی بیشتر از قرآن و معرفت به اهلبیت(ع) است. البته و به یقین شناخت اهلبیت(ع) که کلید همه معارف وحی است، صرفا با یادگیری نامها، اوصاف، علوم ظاهری و تاریخ زندگی آنها حاصل نمیشود و قطعا یکی از راههای کسب معرفت و شناختی که منجر به انس با اهلبیت(ع) میشود، شناخت اهلبیت(ع) از لایههای درونی و معانی قرآن کریم و روایات معصومین (علیهمالسلام) در تفسیر آیات قرآن است و این امر ممکن نمیشود مگر به تدبر در روایاتی که بهعنوان مکتب و سنت حضرت رسول اکرم(ص) در امر اهلبیت(ع) به دست ما رسیده است و آن حضرت بهعنوان اسوه حسنه نه تنها آیات نازله در شأن اهلبیت(ع) را تفسیر و تبیین میکردند، بلکه پیروان راستین ایشان نیز در امر اطاعت از عترت پیامبر(ص) از همدیگر پیشی میگرفتند و بهواسطه آن انس عجیب و عمیقی با روح و جان اهلبیت(ع) برقرار میکردند.
اهلبیت پیامبر اکرم(ص) نشانههای خدا و راهنمایان ، حجتها ، جانشینان ، امینان و پیشوایان از طرف او هستند. خداوند معرفت آل محمد (علیهمالسلام) را ابتدا و انتهای اعمال قرار داده است به این معنا که اعمال آدمی وقتی آثار با ارزشی به همراه دارد که با اعتقاد به اهلبیت(ع) و قبول ولایت آنها همراه باشد. قلوب این بزرگواران جایگاه مشیت الهی است و این گویا به خاطر آن است که همه امور الهی به سوی خاندان وحی فرود آمده و از بیت آنان به آفریدگان میرسد.
خداوند معرفت حضرت سیدالشهداعلیهالسلام را ابتدا و انتهای اعمال قرار داده است به این معنا که اعمال همگی، کم یا زیاد، آسان یا سخت در هر مرتبه که باشد و از هر که صادر شود باید با اعتقاد به اهلبیت(ع) شروع شده و با آن به پایان برسد؛یعنی اعمال آدمی وقتی آثار با ارزشی به همراه دارد که با اعتقاد به اهلبیت(ع) و قبول ولایت آنها همراه باشد.
روایات بسیاری بر آنچه گفتیم دلالت میکند، از آن جمله روایتی است که شیخ طوسی در کتاب «امالی» نقل کرده است: زرعه به امام صادقعلیهالسلام عرض کرد: بعد از معرفت پروردگار، کدام عمل از میان اعمال برتر است؟ حضرت فرمودند: «هیچ عملی بعد از معرفت همپایه نماز نیست، و بعد از معرفت و نماز هیچ عملی به پایه زکات نمیرسد، و بعد از اینها هیچ کاری مانند روزه گرفتن نیست، و بعد از اینها ارزش حج بیش از سایر اعمال است. « و فاتحه ذلک کلّّّه معرفتنا، و خاتمته معرفتنا». و ابتدای همه این اعمال معرفت ما و انتهای آن معرفت ما است» (مالی طوسی، ص 694).
معرفت از مسائل اعتقادی است و اینگونه مسائل نسبت به اعمال عبادی بهمنزله روح نسبت به کالبد است. نماز و زکات و عبادتهای عملی دیگر فرع مسائل اعتقادی و اصولی است. به این جهت اگر اعتقادات انسان صحیح باشد نماز و همچنین سایر اعمال او صحیح است، و گرنه ارزش نخواهد داشت؛ و همانگونه که توحید شرط صحت اعمال است اقرار به رسالت و اعتقاد به ولایت ائمه اطهار علیهمالسلام نیز شرط صحیح بودن اعمال است. فرمایش امیر المؤمنینعلیهالسلام شاهد این مطلب است که فرمود: «انّّ لِ-لا اله الّّاالله- شروطا، و انّی و ذرّیتی من شروطها ؛ همانا برای کلمه توحید یعنی «لااله الّاالله» شرایطی است و من و ذریۀ من از آن شرایط هستیم» (شرحغررالحکم،ج2،ص415،ج9،ص 347). و حضرت امام رضاعلیهالسلام نیز در ضمن حدیثی خود را از شرایط توحید شمردهاند(التوحید، ص25، ح 23، بشاره المصطفی، ص 269). و این گویا به خاطر آن است که همه امور الهی به سوی خاندان وحی فرود آمده و از بیت آنان به آفریدگان میرسد.
در زیارت حضرت امامحسینعلیهالسلام میخوانیم: «اراده الربّ فی مقادیر اموره تهبط الیکم، و تصدر من بیوتکم. . . ؛ ارادۀ پروردگار در مقدرات امورش بهسوی شما فرود میآید و از خانههای مبارک شما خارج میشود»(بحارالانوار،ج101،ص153). و علت آن این است که قلوب این بزرگواران جایگاه مشیت الهی است، وقتی خداوند چیزی را بخواهد آنها میخواهند و به خاطر آنها خداوند گناه بندگانش را محو کرده، بلا را بر طرف و رحمت خود را بر آنها نازل میکند.
محمد بن مسلم گوید: از امام صادقعلیهالسلام شنیدم که فرمود: «انّ لله عزّ و جلّ خلقا من رحمته، خلقهم من نوره و رحمته، من رحمته لرحمته، فهم عینالله الناظره، اذنه السامعه، و لسانه الناطق فی خلقه باذنه، و امناؤه علی ما أنزل من عذر أو نذر أو حجه، فبهم یمحو السیئات، و بهم یدفع الضیم، وئ بهم ینزل الرحمه، و بهم یحیی میتا، و بهم یمیت حیا، و بهم یبتلی خلقه، و بهم یقضی خلقه قضیته؛ خداوند را خلقی است از رحمتش، ایشان را از نور و رحمت خود خلق کرده تا رحمت او را ظاهر کنند، آنها دیده بینای الهی و گوش شنوای پروردگار و زبان گویای او در میان مردمانند، و امین او هستند بر آنچه نازل کرده است از عذر یا هشدار یا برهان، بهخاطر آنها گناه بندگانش را آمرزیده و ظلم را برطرف کرده و رحمتش را نازل میکند.
بهسبب ایشان مرده را زنده میکند و زنده را میمیراند، و بهوسیله آنان آفریدگانش را امتحان کرده و امورش را در میان بندگانش اجرا میکند». عرض کردم: فدای تو گردم، آنها کیستند؟ فرمود: اوصیاء . (التوحید، ص 167، ح 1).
دیلمی درکتاب « ارشاد القلوب» روایتی از سلمان فارسی نقل میکند که گفت: امیرالمؤمنین(ع) به من فرمود: «یا سلمان، الویل کلّ الویل لمن لایعرفنا حقّ معرفتنا و أنکر فضلنا؛ ای سلمان، بدا بهحال کسی که ما را آن طوری که سزاوار آن هستیم نشناسد و فضل و برتری ما را انکار کند».
بهراستی با خود اندیشیدهایم که اگر این عنصر معرفت به اهلبیت(ع) در آن مقطع حساس تاریخی وجود داشت، آیا این واقعه جانگداز به وقوع میپیوست؟ آیا آن امام رئوف در سرزمین تفتیده کربلا آنگونه و مظلومانه به شهادت میرسید و آیا آن صحنههای جانسوز به وقوع میپیوست؟ آری بزرگترین درسی که عاشورا به عاشورائیان داد و میدهد این است که دل در گرو محبت و ولایت امام معصوم داشتن و استقامت در این راه، نیازمند شناخت عمیق و معرفت همهجانبه به جایگاه امامت و مقام و شأن آن بزرگواران است و اگر این مهم اتفاق بیفتد دیگر ندای حیات بخش امام معصوم در دل آتش کینههای جهل و نادانی گم نمیشود و جانهای تشنه با شنیدن کلام حیات بخش آنان سیراب شده و از تحیر و سرگردانی بهدرآمده و در ساحت امن ولایت به آرامش میرسند.