راهبردی که مدتهای مدید و با موفقیت خشم عمومی را سرکوب و اراده مردم را برای قیام متزلزل میکرد دیگر اثری ندارد. با این اوصاف، اصلا مشخص نیست که مصر چه راهی را برای پیشرفت برخواهد گزید. مقامات امیدوار بودند که مردم خسته شده و به خانههایشان برگردند اما چنین اتفاقی نیفتاد. نظامیان متوسل به خشونت شدند اما آن هم جواب نداد. شورای نظامی حاکم سپس به اعطای امتیاز روی آورد اما از آن هم طرفی نبست. آنها خواستند خشونتآفرینی را به بیگانگان نسبت دهند که از آن هم نتیجهای نگرفتند.
بهنظر میرسد ارتش به گستردگی حضور مردم بیتوجه است. احزاب هم فقط بهدنبال اهداف سیاسی خود هستند، بهویژه که میخواهند حضور قدرتمندانهای در انتخابات پیش رو داشته باشند. رهبران سیاسی- از هیچ گرایشی- برای هدایت نارضایتی مردم که یک بار دیگر در خیابانها بروز یافته اقدامی نکردهاند.
ابراهیم الحدیبی که از تحلیلگران سیاسی دارالحکمه قاهره است میگوید: امروز شاهد شکست طبقه سیاسیون هستیم. مردم احساس میکنند به آنها خیانت شده است.
اکثر حکام مستبد عرب که بعضی از آنها همچنان در قدرت هستند با مهارت فراوان نهادهایی را که میتوانستند در غیاب آنها دورهگذار را مدیریت کنند از دور خارج کردند. این نهادها یا تطمیع شدند، یا ضربهای کاری بر پیکرهشان وارد آمد و یا بهکلی از هم پاشیدند. برای مثال، حکام یاد شده برای آنکه دوره حکومتشان را طولانی کنند در جامعه تفرقه افکنی میکردند.
قذافی نهادهای لیبی را بیرحمانه نابود کرد و کشوری به جا گذاشت که هر منطقهاش گاهی اوقات مانند دولتی مستقل عمل میکند و قبایل در آن ساختار اصلی اجتماع را تشکیل میدهند. حکومت پادشاهی بحرین هم آنچنان به اختلافات فرقهای دامن زده که جامعهای فوقالعاده متشتت بهوجود آورده است. در این جامعه که زمانی یکپارچه بود حالا به سختی میشود آشتی برقرار کرد.
هماکنون میتوان میراث دیکتاتور سابق مصر را بهخوبی مشاهده کرد. نظامیان که به چند دهه استیلا عادت کردهاند از واگذاری قدرت طفره میروند. احزاب سیاسی هم منفعل شده و حالت تدافعی بهخود گرفتهاند. از دیدگاه مردم حاضر در میدان التحریر، سیاستمداران یا منافع حزبی خود را در اولویت قرار میدهند ویا اینکه فاقد بصیرت لازم برای درک بدترین بحران مصر از زمان سرنگونی مبارک در 11 فوریه هستند. جمعیت حاضر آنقدر خشمگین بودند که رهبران احزاب از میدان بیرون کردند؛ همان جمعیتی که همچون ماه ژانویه مصمم اما بدون رهبر هستند.یکی از کارمندان دولت که 56 سال سن دارد میگوید: آنچه ما همچنان با آن روبهرو هستیم نظام مبارک است. همه آنها تربیتشدگان مکتب مبارک هستند.
شادی حمید، مدیر پژوهشها در مرکز بروکینگز در دوحه، هماکنون در قاهره بهسر میبرد. او میگوید: اختلاف بین نظامیان و معترضان آنقدر زیاد است که تقریبا قابل حل نیست. حداکثر چیزی که نظامیان میتوانند عرضه کنند حتی حداقل درخواست معترضان را هم برآورده نمیکند.
دو هفته قبل از انتخابات در میدان التحریر کسی از انتخابات صحبت نمیکرد. این انتخابات در 28نوامبر برگزار شد ولی هیچکس از عقاید سیاسی، نامزدها یا احزاب حرفی نمیزد.
اما بهنظر میرسد این انتخابات برای اخوانالمسلمین و دیگر گروههای اسلامگرا در اولویت قرار دارد. آنها میتوانند به واسطه این انتخابات به قدرتی بیسابقه در مصر دست یابند. تحلیلگران میگویند اخوانالمسلمین نگران تکرار اتفاقی است که در انتخابات 1991 الجزایر به وقوع پیوست. در الجزایر، نظامیان برای جلوگیری از پیروزی اسلامگراها به میدان آمدند. این واقعه به یک جنگ داخلی تبدیل شد که الجزایر را بهمدت تقریبا یک دهه ناآرام کرد و 200هزار کشته به جا گذاشت.
اخوانالمسلمین تاکنون حضوری مؤثر در صحنه مصر داشته است، در نتیجه این گروه که در مصر دارای بیشترین احترام هستند ائتلافی را پدید آوردهاند. هر چند اخوانالمسلمین سیاست یکی به نعل یکی به میخ را در پیش گرفته اما همچنان حضور گستردهای در میدان التحریر ندارد و اصرار میورزد که اکثر مردم مصر از اعتراضهای اخیر حمایت نمیکنند. آنها بر برگزاری انتخابات تأکید داشتند چون میدانستند پیروز هستند.
مایکل وحید هانا، یکی از کارکنان بنیاد قرن مستقر در نیویورک، میگوید: آنها (اخوان المسلمین) صحنه قدرت مصر را رقم میزنند.
هدف معترضان میدان التحریر فقط حاکم غیررسمی مصر نیست- ارتشبد محمد حسین طنطاوی 76ساله که هماکنون فرمانده ارتش است و دودهه وزیر دفاع مبارک بوده است- بلکه کل شورای نظامی مورد خشم این معترضان قرار گرفته است. این شورا در واگذاری قدرت که ابتدا گفته بود 6ماه بیشتر طول نمیکشد بدقولی کرده است.
معترضان فریاد میزنند: استوار باشید. در پارچهنوشتهای آمده است: مصر را از دست نظامیان و دزدان نجات دهید. تسلیم قدرت به غیرنظامیان خواست همه مصریهاست.
عفیفی احمد که یک شیمیدان 52ساله است و به معترضان پیوسته میگوید: انقلاب فوریه اگر چه زیبا بود اما ما را با یک کودتا مواجه کرد. طنطاوی هیچ وقت متقاعد نشد که انقلابی روی داده است. او فقط میخواهد نظام سابق تغییر چهره دهد.
یک رمان مشهور مصری بهنام آرمانشهر که در قاهره آینده اتفاق میافتد از زبان یکی از شخصیتهای داستان قیامی را توصیف میکند. یک ضربالمثل میگوید: سنگ ضربههای زیادی را تحمل کرد اما با پنجاهمین ضربه شکسته شد. این پنجاهمین ضربه نبود که سنگ را شکست بلکه همه ضربههای قبلی نقش داشتند. این وضعیت اغلب در میدان التحریر اتفاق میافتد؛ هنگامی که شمار معترضان در طول روز افزایش مییابد.صحنههای ناخوشایندی در میدان التحریر شکل میگیرد.
مردان موتور سوار در میان جمعیت به سرعتحرکت میکنند و بوق زنان به زدوخورد با پلیس میپردازند. جوانها در پیادهرو نفس تازه میکنند. زخم بعضی از آنها را با باند پوشاندهاند. چشم مردم از گاز اشک آور قرمز شده است. معترضان شعار میدهند: ارتشبد، تو یک بزدلی. ما از میدان نخواهیم رفت. اما بعضی از تحلیلگران معتقدند مادامی که فکر و ذهن سیاستمداران به جای مسائل اساسی مانند امنیت، اقتصاد و فساد درگیر بحث بر سر حضور یا عدمحضور اسلامگرایان در قدرت است، خیابانها هیچگاه از مردم ناراضی خالی نخواهد شد.
در این میان ارتش هم پشت موقعیت خیالیای که برای خود ساخته و کمتر کسی آن را قبول دارد سنگر میگیرد؛ ارتش نگهبان انقلاب است. معترضان میگویند: اگر قرار باشد چندین بار به انقلاب دست بزنیم این کار را خواهیم کرد. هیچ کس نمیداند این روند چگونه به پایان خواهد رسید.
نیویورک تایمز