بله درست حدس زدید؛ آلودگی صوتی. البته منظور ما آن دسته از آلودگیهای صوتیای است که آگاهانه یا ناآگاهانه، به دست برخی شهروندان ایجاد میشود. بچه که بودیم، همین که در ماشین مینشستیم، خواه ناخواه دستمان به سمت بوق میرفت و اگر دعوایمان نمیکردند، دوست داشتیم چندین بار آن را به صدا درآوریم و از این کار کلی لذت میبردیم. اما نمیدانیم برخی از رانندگان چه لذتی از بوق زدنهای نابجا و مکرر میبرند؟
درست است که بوق یکی از وسایل خودرو است اما استفاده از آن جز در مواقع ضروری و هشدارگونه توصیه نشده است. خدا نکند که خودرویی وسط خیابان خراب شود یا رانندهای به دلایلی، در رفتن کمی مکث کند، آن وقت میبینیم که رانندگان پشتی چه همنواییای با بوقزدنهای ممتد خویش به راه میاندازند!
تازه اگر بخت با آن راننده بینوا یار باشد که این اتفاق موقع سبزشدن چراغ نیفتد و گرنه... . یک مورد مهم در ارتباط با این بوقزدنهای بیجا داشت یادمان میرفت و آن هنگامی است که میهمانان خانهای پس از خداحافظیهای طولانی- که گاهی اوقات با شوخیهای پر سروصدا همراه است- با میزبان و حین سوارشدن به ماشین، خواب و آرامش دیگران را در نیمههای شب یا هنگام ظهر، با بوق زدنهای مکرر خود به نشانه قدردانی یا وداع، برآشفته میسازند.
در این وضعیت چهبسا خواب بیمار و کودکی تلخ شود. آیا با خود هیچ اندیشیدهایم که این نحوه بوقزدنها، جز پریشان کردن روان و اعصاب همشهریانمان، چه فایده دیگری میتواند داشته باشد؟باید بدانیم که بوقزدن هم فرهنگ و آدابی دارد که آموختن آن مثل دهها چیز دیگر، برای زندگی در یک شهر آرام و دلپذیر ضروری است.