انسان مسیحی غربی که اواخر قرن ششم هجری خود را در محاصره انسان شرقی و گرفتار پیشرفتهای گوناگون مسلمانان یافته بود به فکر «تعرض» افتاد و آنچنان پیشرفت کرد که بعدها و در ماجرای انقلاب صنعتی صاحب «ماشین» شد و بعد از آن نسبتی جدید از رابطه انسان غربی صاحب ماشین با شرق تعریف شد. تمام شکوه و عظمت شرق در حالی بهپای ماشینهای غربی قربانی شد که اگرچه بعد از مدتی صورت فیزیکی تکنولوژی در اختیار ما هم قرار گرفت اما جوهر تکنولوژی غربی همچنان برای انسان شرقی ناشناخته ماند. وضعیت انسان ایرانی هم در مواجهه با تکنولوژی کمابیش بر همین مدار چرخیده است.
برخلاف «دیگران»، در این سرزمین تکنولوژی از دربار شاهان و امیران و امیرزادگان وارد معادلات اجتماع شد و خود این امتیاز اولین واردکنندهبودن باعث شد تا تکنولوژیهای مختلف تا مدتها دراختیار صاحبان قدرت باقی بماند و به ابزاری برای قدرتمندان تبدیل شود. بگذریم که فرهنگ تکنولوژی را نمیشود وارد کرد و همان طبقه حاکمان هم هیچگاه با فرهنگ استفاده از تکنولوژی آشنا نشدند. با نفوذ تکنولوژیهای جدید در میان جامعه و مجهزشدن مردم به صورتهای مختلف تکنولوژی کمکم صداهای متفاوتی شنیده میشد که نگران ازدسترفتن اصالتهای فکری- فرهنگی سرزمین مادریشان بودند و برخلاف بعضی از روشنفکران که چاره درد جامعه را در پوشیدن لباس مدرنیته میدانستند در برابر هیاهوی تکنیک مقاومت میکردند.
مردم عادی مثلا در ماجرایی مثل کشف حجاب یا لباسهای یکدست مردان در دوران پهلوی، آسان تسلیم نشدند و بعدها هم به حالت اولیه زندگی خودشان برگشتند. بیشتر مردم تا جایی که این صورتهای جدید، شکل زندگی آنها را متحول نمیکرد با تکنولوژی همراه میشدند.
در بعضی موارد حتی مردم به سبک و روش خودشان با تکنولوژی برخورد میکردند و این خصلت هنوز هم با ما همراه است. مثلا بلایی که ما سر مقولهای مانند «پیامک» آوردهایم. بعید است در هیچ کجای دنیا چنین استفادههایی از SMS رایج باشد آنچنان که در سرزمین ما، یا مثلا رانندگی ما ایرانیها که واقعا تعریفی است. تقریبا تا همین اواخر که به ضربوزور پلیس و جریمه، مردم از کمربند ایمنی استفاده میکنند، کسی به فکر استفاده از آن نبود. وضعیت رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی هم که معلوم است. اما با همه اینها، ما کمتر توانستهایم تکنیکی یا پدیده جدیدی را به معنای واقعی از آن خود کنیم و با همه لوازماش آن را بپذیریم. داستان سینما، تلویزیون، رادیو، ویدئو و ماهواره هم کمابیش همینطور است؛ ابتدا مخالفتهایی در بدنه مذهبی جامعه، بعد شیوع و رواج آن و بعد تصمیم برای استفاده صحیح و درست از آن! اینترنت و چت و رسانههای دیداری- نوشتاری و فضای وب هم ماجرایی شبیه به بقیه موارد دارند.
واقعا چه نسبتی میان ما و این پدیدهها باید برقرار شود تا ماجرا صورت آبرومندانهای داشته باشد؟ آیا باید یکسره تسلیم این پدیدهها شد؟ آیا باید در برابر این موجودات خود پیشرونده مقاومت کرد؟ آیا باید بهزعم عدهای بر تکنیک مسلط شد و ماهیت آن را تغییر داد؟ ایرانیها قدرت هاضمه فرهنگی خوبی دارند و در طول تاریخ با وجود تاختوتاز اقوام مختلف در این سرزمین هیچگاه هویت اصیل خود را از دست ندادهاند. پس شاید بیراه نباشد اگر فکر کنیم که ما در مواجهه با این پدیدههای جدید و مثلا ماهوارهها به نوعی از تعامل بومی دست یابیم که در آن علاوه بر حفظ اصالتهای فرهنگی بتوانیم به استفاده معناداری از تکنولوژی برسیم. پتانسیلهای بالای ماهواره برای انتقال پیام چیزی نیست که بشود بهسادگی از کنار آن گذشت و همیشه در چنین مواردی حتما لغزشهایی هم هست که میشود با تدبیر و درایت از آنها سالم عبور کرد. درست است که بعضی از برنامههای ماهوارهای هیچ نسبت درستی با فضای فکری- فرهنگی ما ندارند و باز درست است که بدون سپر نمیشود وارد این کارزار شد اما این مواجههای است که از آن گریزی نیست. پس باید به وضعیتی فکر کرد که در آن بتوانیم ماهواره را مثل بسیاری دیگر از صورتهای مختلف تکنولوژی به فضای بومی خود نزدیک کنیم.