- گفتوگو با او بیش از هر چیز مشخص میکند که بازیگری تا چه حد سهل و ممتنع است. هنوز هم او را با نقشهایش در محله بروبیا، باز مدرسهام دیر شد، مادر، اجارهنشینها، آدم برفی، دزد عروسکها و انبوهی از فیلمها، مجموعهها و نمایشها میشناسیم.
گرچه مدتی نبود و با یک کار ناموفق در تلویزیون ظاهر شد، اما حالا مدتی است که در سه زمینه تئاتر، تلویزیون و سینما همان اکبر عبدی سابق شده است. او امسال در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر با سه فیلم حضور داشت: «قاعده بازی» اولین تجربه احمدرضا معتمدی در ژانر کمدی، «اخراجیها»، اولین تجربه بلند سینمایی دهنمکی و «گوشواره» که فیلمی کودکانه است.آیا اکبر عبدی به دوران طلایی خود بازگشته است؟
- میگویند اکبر عبدی «سلطان کمدی» است.
این طوری هم نیست، دوستان لطف دارند.
- اما به نظر میرسد، واقعاً نقشهای طنز و کمدی، بازی متفاوتی میخواهد؟
نه، نیاز به هیچگونه بازی متفاوتی ندارد. من همانطور که با خانواده، دوستان و مردم به راحتی ارتباط برقرار میکنم، در ارائه نقشهایم هم همینطورم. فقط باید خیلی راحت و صادق بود. در واقع بازی نکرد، زندگی کرد. از اینرو باید برای خودم نقش قابل باور باشد، اگر خودم آن را باور نکنم امکان ندارد برای مخاطب قابل باور باشد.
- بهخاطر همین عدم صداقت است که برخی بازیگران در عین شهرت محبوبیت ندارند؟
بله، چون بعضیها الآن میآیند که دیده شوند، پولدار شوند و مشهور باشند.
- شما چهطور؟ پولدار نشدید؟
نه.
- ولی خبرهایی به گوش میرسد که قراردادهای آنچنانی میبندید؟ مثل «زیر آسمان شهر» که در زمان خودش حرف و حدیثهای زیادی داشت!
این را یک بار دیگر هم گفتهام. من فقط یک قبر 2 طبقه در بهشت زهرا به نام خودم دارم، در قطعه 66 که در یک طبقه آن هم برادرم خاک است.
- خدا ایشان را رحمت کند، پس قضیه «زیر آسمان شهر» که اخیراً در برنامهای به آن اشاره کردید، چه بود؟
از اول قرار بود کار متفاوتی باشد. قرار بود سروش صحت آن را بنویسد و بازیگرانی چون حسن پورشیرازی و مرحوم رضا ژیان در آن حضور داشته باشند، اما وقتی 7 قسمت آن نوشته شد.
دستمزد نویسنده را ندادند و کار به جایی رسید که فقط 7 هزار تومان میدادند که نویسنده بنویسد. از طرف دیگر من و چند بازیگر هم نمیتوانستیم عرض اندام کنیم.
- برای همین سریالهای روتین را رها کردید و به سراغ سینما رفتید؟
متأسفانه دقت و برنامهریزی برای اینگونه کارها صورت نمیگیرد و سرمایه مناسبی هم برای تولید این دست کارها صرف نمیشود.
- یعنی اگر پول خوب داشته باشند، همه چیز درست میشود؟
بله، وقتی 2زار بدهی، آدم 2زاری میآورند، اما وقتی پول باشد، شما میتوانید ناصر تقوایی را هم بیاورید و با او قرارداد ببندید تا سریال روتین شبانه برایتان بسازد. در «زیر آسمان شهر» اگر 38دقیقه ضبط به 22 دقیقه میرسید باید جواب پس میدادیم. برای این سریال در یک شب و چند ساعت باید یک قسمت را میبستیم. در حالی که حداقل تایم یک کار روتین شبانه، 5شب یک قسمت است، نه این که در 10ساعت یک قسمت ضبط و مونتاژ شود.
- شنیدیم که دستمزد 90 میلیونی بابت آن گرفتید؟
نه، 65 تا 70 میلیون تومان.
- این روزها خیلی پرکار هستید. به تازگی نمایش «اکبرآقا آکتور تیاتر» را به پایان رساندید. چند فیلم سینمایی هم در جشنواره دارید و سریال جابربنحیان هم که از تلویزیون پخش شد. شما که این قدر پرکارید، چرا مدتی بازی نمیکردید؟
یک سال و نیم نبودم، چون به کانادا و اروپا سفر کردم.
- فقط به خاطر سفر یا دلیل دیگری هم داشت؟
راستش بعد از «زیر آسمان شهر» از خودم بدم آمد. دیدم بهتر است از این کار دور باشم و با انرژی جدید وارد گود شوم تا خاطره آن از ذهنها برود. از طرفی برادرم هم فوت کرده بود، دل و دماغ درست و حسابی نداشتم. اما بعد از سفر دو سالی هست که بکوب کار میکنم. الآن هم در سریال «در چشم باد» جعفری جوزانی بازی میکنم.
سری اول هم تمام شده و منتظر فیلمبرداری سری بعدی آن مربوط به 70 سالگی کاراکتری که من آن را بازی میکنم میشود، هستم. آن هم در اردیبهشت سال آینده مقابل دوربین میرود. یک سریال را هم برای کودکان کار میکنم به کارگردانی مریم سعادت و چند فیلم سینمایی.
- راستی، حالا که صحبت از کار کودکانه شد، میخواهم بگویم که چرا کمتر با کارهای کودکانه موفق روبهرو هستیم؟
ببینید، من کارهای کودکانه زیاد کردم، مثل دزد عروسکها، سفر جادویی و کفشهای جیرجیرکدار و... اما چون کار برای کودکان سخت است کمتر سرمایهگذاری دل به ساخت این گونه فیلمها میدهد.
در این فیلمها یا اکثر فیلمهای دیگر تهیهکننده به دنبال لوکیشن کم خرج است با هنرپیشههای کم. الآن هم که فیلمها خلاصه شده در یک بازیگر زن خوشقیافه با یک بازیگر مرد خوشتیپ و یک مثلث عشقی. با این امکانات تهیه کننده در فکر ساخت فیلمی در دو آپارتمان، چهار تا خیابان و فوقش یک دفتر است و کسی به دنبال یک کار پرهزینه و پرخرج نیست.
- به همین خاطر اکبر عبدی کمتر در عرصه سینمایی به خصوص در زمینه طنز حضور پیدا میکند؟
آخر تعریفی که از طنز و سینمای کمدی ارائه میشود تعریف قابل قبولی نیست.
- خوب تعریف طنز یا سینمای کمدی قابل قبول از نظر شما چیست؟
این که تصویر کمدی باشد، شرایط کمدی باشد، ولی در سینمای ما که قرار است کمخرج باشد کار به شکل رادیویی کمدی است، یا تنها دیالوگها کمدی است. نهایت این شده که یک آدمی را بیاورند، لهجهای به او بدهند و دیالوگها را به شکل کمدی مطرح کند.
- مثل، زیر آسمان شهر؟!
بله مثلاً هیچ وقت «اجارهنشینها» ساخته نمیشود.
- در جشنواره فجر امسال دو تا کار کمدی دارید، یکی «قاعده بازی» است، اولین تجربه کارگردانی احمدرضا معتمدی در زمینه کمدی و دیگری «اخراجیها» اولین تجربه بلند سینمایی مسعود دهنمکی. از این دو کار بگویید؟
در فیلم قاعده بازی نقش یک جوان عاشق پیشه را بازی میکنم که فوقالعاده فقیر است و عاشق یک دختر خیلی پولدار از خانوادهای پولدار که ماجرای عشق این دو و درگیری این دو تاست.
- باز هم حکایت پسر فقیر و دختر پولدار است؟!
بالاخره نگاهها متفاوت است و باید فیلم را ببینید، در ابتدا به دلیل پرهنرپیشه بودن و پرهزینه بودن، کار متفاوتی به نظر میآید اما باید دید نتیجه چه میشود.
- و اما در اخراجیها که خیلی هم سر و صدا برپا کرده و خیلی هم بازیگر دارد، چه نقشی دارید؟
رل جوانی است که به دلیل اصرار نامزدش به جبهه میرود و برادرزنش(کامبیز دیرباز) هم به همراه بقیه لاتهای کوچه به جبهه میروند و آنجا جبهه را به هم میریزند. من نقش «بایرام» را دارم که با خواهر کامبیز ازدواج کرده.
- در سالی که رو به پایان است هم تجربه تئاتر، هم سینما و هم تلویزیون را داشتید. به نظرتان این کلمه رسیدن به نقش که میگویند درست است؟ شما در کدام یک از این سه رسانه راحتتر به نقش میرسید؟
کسانی که میگویند نقش را میبینند و طول میکشد تا به آن برسند و یا باید بروند درون جامعه و... من اینها را قبول ندارم. مشابه عینی این آدمها را در اجتماع دیدهام و با آنها سر و کار داشتم. اگر نداشته باشم، پیدایش میکنم در واقع تقلید میکنم. منتها این تقلید جوری مال خودم میشود که تیپ را مال خود میکنم تا تماشاچی باور کند که آن تیپ خود من است.
- فکر میکنید به کار بردن اصطلاح تقلید برای یک بازیگر مناسب است؟
اصلاً بازیگری یعنی تقلید، یعنی ادا، وقتی به من میگویند نقش یک نجار را بازی کن من که نجار نبودم، ولی باید بتوانم نقش یک نجار را خوب ایفا کنم و با آن زندگی کنم تا تماشاگر باور کند.
- جدای از دیدن تیپهای مختلف آدمها و سر و کار داشتن با آنها این که میگویند بازیگر مقابل آینه گریمور، شکل میگیرد چطور؟ برای شما چنین بوده؟
وقتی بازیگر گریم میشود،یک چیزهایی از نقش را پیدا میکند، گریمورها یکی از آدمهای کلیدی این عرصه هستند که بازیگر را به نقش نزدیک میکنند.
- برای شما این اتفاق خیلی بیشتر از بازیگران دیگر است. مثل گریم فیلم «مادر» یا «آدم برفی» و چند فیلم دیگر؟
بله، در اکثر کارها چنین بوده، گریم جزو اساسیترین کارهای نمایش است که بازیگر را به نقش نزدیک میکند. مخصوصاً از زمانی که فیلمها رنگی شده، در گذشته که فیلمها سیاه و سفید بود گریم خودش را نشان نمیداد، مثلاً گریم در «گوزنها» با این که سیاه و سفید بود خیلی خودش را نشان داد. استاد اسکندری که همیشه مدیون او هستم، 90 درصد کارهای من زیر دست ایشان گریم شده است.
- با این حال شده تا به حال به خاطر گریم کمتر از بازیتان مایه بگذارید و بیشتر به گریم اکتفا کنید؟
اگر بازیگر هیچ توانایی به کار نگیرد و تنها به گریم اکتفا کند، آن وقت دیگر بازیگر نیست. آن گریم حکم ماسک را دارد. به عنوان مثال قرار است در کاری من را 30 سال جوان کنند. من اگر به لحاظ بیرونی و درونی جوان نشوم و به لحاظ حسی جوان نشوم و به لحاظ بیرونی actآن جوان را نداشته باشم آن گریم میشود ماسک و فایدهای ندارد.
در نمایش اکبرآقا آکتور تیاتر من خودم، خودم را گریم میکنم و پیر مردی میشوم،اگر همین اکبری باشم که الان هستم، خوب نه آن نقش را بازی کردهام، نه آن گریم به نقش من کمک کرده است.
- راستی هنوز هم دلتان برای محله بر و بیا و باز مدرسهام دیر شد تنگ میشود؟
بله، هنوز هم با آنها زندگی میکنم، الان هم برخی برنامهها از من میخواهند باز مدرسهام دیر شد را بازی کنم و بازی میکنم.
- الان مثل آن زمان میتوانید آن را اجرا کنید یا این که اجرایتان پختهتر شده است؟
بله، بهتر از آن زمان هم میتوانم آن را اجرا کنم. سال گذشته در تئاتری که در کانادا داشتم به نام «اکبر آقا سوپر بقال ایرونی» نقش یک پسر 14 ساله را بازی میکردم و جالب است که همزمان 4 تیپ را خودم بازی میکردم.
- شما تحصیلات این عرصه را نداشتید. پس بیربط نیست که میگویند بعضیها بازیگر متولد میشوند؟
نمیدانم به قول بر و بچههای همکار که میگویند تو ذاتی بازیگری. شاید درست باشد چون من تراشکاری و قالبسازی خواندم و از نوجوانی و جوانی چون پدرم فوت کرد فرصت دانشگاه رفتن و ادامه تحصیل دادن را پیدا نکردم. فقط در مدرسه بازیگری درس خواندم.
- فکر نمیکنید اگر تحصیلات این رشته را داشتید الان شرایط شما خیلی فرق داشت؟
درست است که درس و دانشگاه بیتأثیر نیست ولی نمیتواند از ب بسمالله در وجود من درونمایه بازیگری را بگذارد. تحصیلات تنها در جهت بهبود و درست بودن راه انتخاب آن است.
- شده در بازیگری کم بیاورید و بگویید اگر درسش را خوانده بودم میتوانستم از عهدهاش برآیم؟
وقتی به کشورهای مختلف به بهانه جشنوارههای مختلف شرکت میکنم میگویم: ای کاش تحصیلات داشتم تا میتوانستم انگلیسی صحبت کنم یک بار در دانشگاه آن طرف صحبت میکردم و به دانشجویان که حرفهای من را گوش میدادند گفتم من آرزو داشتم که بیایم آن طرف بنشینم اما به لحاظ شرایط بد مادی نتوانستم.
چون من از 11 سالگی برای کمک خرج و مخارج خانواده کار میکردم و حالا به حال شما غبطه میخورم که چرا نتوانستم درس بخوانم.