زارعصفت با اشاره به این میزان جمعآوری افراد بیخانمان و متکدی از ابتدای سال تاکنون که برخی از آنها در ردیف افراد پرخطر نیز قرار دارند، میگوید: رقم 30هزار به معنای آن نیست که 30هزار فرد بیخانمان یا متکدی در سطح شهر تهران وجود دارد بلکه این رقم مربوط به پذیرش مراکز گرمخانهها و سامانسراها بهعنوان مراکز جدید برای افراد نیازمند به اقامت طولانیتر است؛ یعنی 30هزار مورد جمعآوری صورت گرفته که برخی افراد در این رقم چندین مرتبه از سطح شهر جمعآوری و شمارش شدهاند.
سامانسرای اسلامشهر در بخشی از زمینی وسیع قرار دارد و اطراف آن تا صدها متر خالی است. یک بوستان کوچک درون محوطه، زمین فوتبال و تور والیبال از بخشهای ورزشی و تفریحی داخل مجموعه است. تختهای دوطبقه در 3بخش بزرگ مجموعه چیده شدهاند و آنطور که دکتر جاگیری، معاون عملیات سازمان رفاه که مدیریت اجرایی جمعآوری افراد متکدی و بیخانمان را برعهده دارد میگوید، تفکیک این افراد نیز در این بخشها صورت گرفته است. بیماران اعصاب و روان و معلولان جسمی و حرکتی جمعآوری شده در طبقه فوقانی مجموعه و مبتلایان به ایدز در بخش ایزوله نگهداری میشوند.
جاگیری میگوید: در میان افراد جمعآوری شده اشخاصی هستند که متأسفانه بیش از 10مرتبه است که از سطح شهر جمعآوری شدهاند؛ چون پس از بیرون رفتن از مرکز، بلافاصله برای تکدی به خیابان رفته و متأسفانه برخی از این افراد چنان حرفهای شدهاند که چندینبار اطلاعات غلط از خود دادهاند و کاملا در فعالیت خود ماهرشدهاند.
روشندلی که اکنون بیش از یکماه است در سامانسرای اسلامشهر حضور دارد در گفتوگوی خود با همشهری میگوید که یک متکدی حرفهای است که در بیشتر شهرهای کشور تکدیگری کرده است.او میگوید خانوادهاش از او نگهداری نمیکنند، میگوید 5عضو خانوادهاش نابینا هستند، میگوید که زادگاهش کرمان است ولی در شمال، جنوب و غرب کشور تکدیگری کرده است، میگوید این اواخر در بازار سنندج میخواند و پول جمع میکرد و اگر به او اجازه میدادند میتوانست با درآمدش میلیونر شود. وی که یکماه و نیم قبل به سامانسرای مردان در اسلامشهر منتقل شده است مدتی در ایستگاه راهآهن تهران حضور داشت که ماموران نیروی انتظامی او را به شهرداری تهران تحویل دادند. میگوید از حضور در سامانسرای شهرداری راضی است ولی ترجیح میدهد به مراکز بهزیستی منتقل شود. دکتر جاگیری میگوید: متأسفانه در تماس با خانواده این فرد، آنها اعلام کردهاند که این مرد اصلا فرزند آنها نیست و حاضر به پذیرفتن وی نیستند. وی از مکاتبات اداری با بهزیستی برای تحویل افراد آسیبدیده به آن سازمان خبر میدهد و میگوید: تنها یک نماینده از سوی بهزیستی معرفی شده است که روزانه تنها یک مددجو را به آن سازمان میبرد، در حالیکه شهرداری تهران در طول روز 10حکم برای جابهجایی افراد آسیبدیده به بهزیستی میگیرد.
آنسوتر روی یکی از تختهای سامانسرا مردی خوابیده است از اهالی شهر رشت که پس از چند روز در یک خرابه در محله پامنار تهران پیدا شد. وی سابقه مصرف موادمخدر و چند مرتبه دستگیری و انتقال به ندامتگاه را دارد. انگشتهای پاهایش کاملا سیاه شدهاند. 6روز در سرما مانده بوده و میگوید که به همین خاطر انگشتهای پایش سیاه شده است.
مسئولان مرکز چندین مرتبه او را به بیمارستان لقمانالدوله تهران که طرف قرارداد با سامانسراهاست فرستادهاند. میگوید: مسئولان سامانسرا از لحظه ورود من به این مرکز هر تلاشی که از دستشان برمیآمد انجام دادند. لباسهایمان را تعویض و سر و رویمان را اصلاح میکنند. او که 2 ماه و نیم در سامانسرا نگهداری میشود دوره ترک موادمخدر را نیز طی کرده است.
محمدرضا ملکپور، بهیار مرکز از اصلاح و گندزدایی افراد جمعآوری شده در بدو ورود به مرکز خبر میدهد. او میگوید: لباسهای این افراد در بدو ورود سوزانده و لباس نو به آنها داده میشود. هر روز حمام میکنند و بهداشت مو و ناخن آنها نیز هر روز کنترل میشود. هنگام ورود واکسنهای دیفتیری، کزاز و هپاتیت به آنها تزریق میشود. واکسن هپاتیت 3 وعده، در بدو ورود، پس از یکماه و 5 ماه بعد تزریق میشود که اگر برای نوبت سوم نباشند به آنها برگه داده میشود تا بیرون از این مرکز واکسن خود را تزریق کنند. سامانسرا همچنین دارای روانپزشک و پزشک داخلی است. آمار دقیقی از مبتلایان به ایدز و هپاتیت بهدلیل جمعیت سیار مرکز نمیتوان ارائه کرد ولی بهطور تقریبی میتوان گفت که حدود 30درصد افراد آزمایش اچآیوی و ایدزشان مثبت است و 50درصد نیز دارای هپاتیت از نوع B و C هستند. داروها بهطور مرتب در اختیار این افراد قرار میگیرد و برای افرادی که نیاز به بستری بیمارستانی داشته باشند اقدام میشود.
شهرام از بازماندگان زلزله بم در گوشهای از این مرکز روی یک تخت خوابیده است. از همان 8سال پیش تاکنون که به سامانسرا آمده روی یک تخت خوابیده است. 28ساله است. سرباز ارتش بود و صبح روز زلزله که به همراه خانوادهاش زیر آوار ماند تا به امروز بهدلیل آسیب نخاعی روی یک تخت خوابیده است. او برای دیدن خانوادهاش به مرخصی رفته بود. شهرام اکنون در سامانسرای اسلامشهر است. میگوید پزشک و رئیس سامانسرا مانند برادر و پدر برایش دل میسوزانند.
آرزوی شهرام نشستن روی ویلچر است و اکنون احسان تتاپور، پزشک مجموعه میگوید در حال مکاتبه با بیمارستان امام خمینی است تا آنها را متقاعد به انجام عمل جراحی روی اعصاب نخاعی شهرام کند تا او بتواند روی پا بایستد. پزشک مجموعه میگوید خود، شهرام را از یکی از بوستانهای منطقه 15 به سامانسرای شهرداری انتقال داده است. مدیر سامانسرای اسلامشهر از نیاز جدی به همکاری سازمانهای دیگر سخن میگوید. موسویعسگری در گفتوگوی خود با همشهری به برخی کمکهای کمیته امداد اشاره میکند. به گفته وی، کمیته امداد تنها اقدام به تهیه بلیت برای افرادی که از شهرستان به تهران آمدهاند میکند در حالیکه بیشتر مددجویان این مرکز افرادی هستند که در تهران زندگی میکنند و نیاز به خدمات دارند. آنطور که موسوی عسگری میگوید وزارت بهداشت نیز باید خود را در این موضوع سهیم بداند. اکنون هزینه افرادی که به بیمارستان اعزام میشوند از سوی شهرداری تهران پرداخت میشود و نیاز به مشارکت وزارت بهداشت نیز احساس میشود اما وزارت کار نیز میتواند با ایجاد برخی کارگاهها اقدام به کارآموزی در این مراکز کند تا مددجو پس از خروج از این مراکز دوباره اقدام به تکدیگری نکند بلکه بتواند برای خود شغل آبرومندانه درست کند.
واقعیت این است که این نهاد اجتماعی دست تنها مانده و جای خالی 12 سازمان و نهاد متولی در کنترل آسیبهای اجتماعی در طرحهای اجتماعی شهرداری تهران کاملا مشهود است. بوروکراسی چنان شرایطی درست کرده است که آسیبدیدگان اجتماعی در میان سازمانهای اصلی پاسکاری میشوند و شاید به همین خاطر است که برخی آسیبدیدگان جمعآوری شده از سوی شهرداری تهران نزدیک به 5سال است در برخی مراکز این نهاد اجتماعی نگهداری میشوند. رئیس سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری تهران میگوید: متأسفانه آمارها نشان میدهد برخی از آسیبهای اجتماعی روند رو به افزایش داشته اند.
آسیبدیدگان نیاز به حمایت دارند
شهرداری تهران بهعنوان یک نهاد اجتماعی به موضوعات اجتماعی وارد شده است. سامانسراها مراکز جدیدی هستند که شهرداری تهران پس از ایجاد گرمخانهها برای اقامت افراد بیخانمان ایجاد کرد. سامانسرا محلی برای افرادی است که نیاز به خدمات اجتماعی طولانی مدت دارند. از میان آنها که در سامانسراها پذیرفته میشوند افرادی هستند که پیشتر در گرمخانههای شهرداری اقامت داشتند. بین آنها مبتلایان به آلزایمر، بیماران جسمی و روحی و حتی مصرفکنندگان پرخطر موادمخدر که به هپاتیت و ایدز آلوده هستند نیز مشاهده میشود. در میان افراد حاضر در این مجموعه متکدیانی نیز وجود دارند که بارها از سوی ماموران شهرداری تهران از خیابانها و سطح شهر جمعآوری شدهاند.
سامانسرای اسلامشهر مخصوص مردان و در منطقه اسلامشهر در جنوب شهر تهران واقع است. سامانسرای زنان نیز در منطقه لویزان در شمال شرق تهران واقع است. این مراکز جدید علاوه بر ارائه خدمات بهداشتی و درمانی شهرداری تهران، پیگیری وضعیت این بخش از آسیبدیدگان را نیز انجام میدهند.
بازدید از مهمانسرای اسلامشهر عصر دهمین روز از دیماه با همراهی مسئولان سازمان رفاه شهرداری تهران انجام شد تا مسئولان شهرداری در این بازدید اعلام کنند شهرداری تهران در موضوع کاهش خسارات ناشی از آسیبهای اجتماعی بهویژه در موضوع جمعآوری افراد بیخانمان و متکدیان تنها مانده است؛ این موضوع را البته رئیس سامانسرای اسلامشهر نیز اعلام میکند.آن طور که موسویعسگری میگوید، سامانسرای اسلامشهر ظرفیت پذیرش و نگهداری از 450آسیبدیده و بیخانمان را دارد و مهمترین نیاز این مرکز این است که سازمانهای دیگر نیز شهرداری را در موضوع آسیبهای اجتماعی تنها نگذارند. به گفته موسویعسگری مهمترین نیاز سامانسرای اسلامشهر در شرایط کنونی این است که سازمان بهزیستی افرادی را که دارای حکم بهزیستی هستند از این مرکز تحویل بگیرد.
موسویعسگری گفت: در حال حاضر از میان 146آسیبدیده موجود در تنها یکی از بخشهای سامانسرای اسلامشهر، 115نفر حکم بهزیستی دارند که 40نفر از آنان نیز دارای بیماریهای خاص از قبیل هپاتیت C و B و ایدز و اچآیوی هستند و بهزیستی توان تحویل گرفتن این تعداد را از سامانسرای اسلامشهر نداشته است.
به گفته وی، سازمان بهزیستی اعلام کرده است که از میان افراد دارای حکم آن سازمان، افراد مبتلا به بیماریهای خاص به بهزیستی مربوط نیستند و آن سازمان بیماران خاص را بهرغم داشتن حکم بهزیستی جامعه هدف خود نمیداند و اعلام کرده است که نگهداری از این افراد وظیفه بهزیستی نیست.
موسویعسگری میگوید: برخی مددجویان سامانسرای اسلامشهر از سال84 تاکنون در این مرکز نگهداری میشوند چون خانواده ندارند و برخیشان نیز که دچار آلزایمر هستند نمیتوانند اطلاعاتی در اختیار مددکاران قرار بدهند تا بتوان از طریق خانواده وضعیتشان را پیگیری کرد. گاه اینها را در تمام تهران گرداندهایم تا شاید به صورت چشمی بتوانیم آدرس یا محل آشنایی برای آنها پیدا کنیم که متأسفانه نتوانستیم اطلاعاتی از آنها به دست بیاوریم.