با وجود اینکه دولت اعلام کرده که این حذف، دهکهای 10 و 9 و خانوارهای بالای درآمد ماهانه 3میلیون تومان را شامل میشود اما این نگرانی همچنان وجود دارد. واقعیت این است که امروز همه مردم اعم از دارا و ندار برنامه اقتصادی خود را با زمان پرداخت یارانه نقدی تنظیم میکنند؛ بهگونهای که قطع یا کاهش آن یک خلأ جدی در زندگی روزانه آنها بهحساب میآید. میزان یارانه نقدی اگرچه حداکثر 20 درصد هزینه یک خانوار است اما توانسته روزنههایی از دخل وخرج خانوارها را پرکند و از این طریق موجب اطمینان نسبی آنها شود بهگونهای که به روی دیگر سکه یعنی افزایش قیمتها توجهی ندارند یا به راحتی از کنار آن میگذرند و اینگونه تفسیر میکنندکه «یارانه نقدی بگیریم یا نگیریم قیمتها بالامیرود پس چه بهتر که بگیریم.» این خانوارها البته با توجه به شرایط اقتصادی جامعه حق دارند که آثار میانمدت و بلندمدت و حتی کوتاهمدت تداوم یا افزایش این پدیده را در نظر نگیرند و فقط در فکر این باشند که حفرهای هرچند کوچک از زندگی خود را با استفاده از این مبلغ کم پر کنند.
دولت هم در ظاهر این پدیده را در راستای عدالت اجتماعی ارزیابی میکند حال آنکه بسیاری از کارشناسان اقتصادی و برخی نهادهای نظارتی و تصمیمگیری این پدیده و تداوم آن را به شیوه فعلی به دلیل دور شدن منابع ملی از بخشهای زیرساختی و توسعهمحور که بر خلاف هدفگذاری اولیه بود و افزایش قیمتها و تورم نه تنها در راستای عدالت اجتماعی قلمداد نمیکنند بلکه به نوعی زمینهساز هدر رفتن منابع و فرصتهای اقتصادی و رقابتی میدانند.
اما یارانه نقدی چه خوب و چه بد میراثی است که دولت دهم از خود برای دولتهای آینده برجای گذاشته است. فعالیت دولت دهم کمتر از 2 سال دیگر به پایان میرسد و بهنظر نمیرسد تغییر اساسی در کمیت و کیفیت یارانه نقدی پرداختی صورت گیرد اما بار اصلی اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی یارانه نقدی در شکل اجرا، تغییر یا توقف آن بر دوش آیندگان است. در حال حاضر تامین منابع یارانه نقدی و پاسخگویی ماهانه و بموقع به تقاضایی که خود دولت برای مردم ایجاد کرده مسئله اصلی دولتمردان است و بخش عمده انرژی آنها را مصرف میکند چه اینکه تامین منابع و اعتبارات آن و مدیریت توزیع آن و از همه مهمتر مدیریت آثار و پیامدهای اقتصادی کوتاهمدت آن ازجمله تورم مسئلهای اساسی است و بهطور طبیعی در چنین شرایطی فرصت یا مجال برای تفکر در مورد دیگر مسائل کشور کاهش مییابد.
بهراستی چگونه میشود خانوارهای ایرانی دل از یارانه نقدی حتی کم بکنند و کدام دولت با چه هزینهای قادر خواهد بود پرداخت یارانه نقدی را متوقف سازد؟ آیا شجاعت دولتی که بتواند هدفمندی یارانهها را به مسیر خود برگرداند( از طریق هدایت منابع مالی کشور به بخشهای واقعی و توسعهمحور که نتیجه آن رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی باشد)، بیشتر از دولتی که دست به اجرای این طرح زد، نخواهد بود؟ شروع هدفمندی یارانهها با پرداخت یارانه نقدی آسان بود و دولت دهم با چنگ و دندان و توسل به شیوههای مختلف درصدد تداوم پرداخت آن است بدون اینکه مسئولیت و مشکلات دولتهای دیگر و تعهداتی که از این بابت بردوش دولتهای آینده گذاشته را مورد توجه قرار دهد.
اما سرنوشت این پدیده در اقتصاد ایران چیست و چه چشماندازی برای آن قابل تصور است؟ دولت دهم به هر سختی که شده این روند را با تغییرات جزئی مثلا در کاهش چند میلیونی یارانهبگیرها و حذف دهک اول یا دوم تا پایان فعالیت خود ادامه میدهد و سعی دارد با این کار بهنظر خود خاطره خوشی برجای گذارد. اما خواهناخواه باید بهصورت کجدار و مریز و با حداقل اصلاحات ادامه یابد و چند سال طول خواهد کشید تا فرصتی دوباره برای اصلاحات واقعی در بدنه طرح یارانهها مهیا شود.