یا از آنهایی که دنبال دردسر میگردند و بدشان نمیآید گاهی یک مشکلی برایشان پیش بیاید؟ به مشکلات چطور نگاه میکنید؟ آیا آنها را فرصتی برای رشد شخصیت و شکوفاشدن استعدادهایتان میدانید؟ یا مشکلات را نوعی دعوت به مبارزه میدانید؟
حل مشکل هم برای خودش مهارتی است. مهارتی که در نگاه اول به نظر خیلیها سخت است و خیلیها هم آن را بلد نیستند. اما در عین حال، یک توانایی یادگرفتنی است و شما میتوانید با کمی صرف وقت آن را یاد بگیرید.
پیش قدم
قبل از شروع مراحل، به چند چیز نیاز دارید: یک مداد، خودکار یا ماژیک، تخته وایتبرد یا هر چیزی که بشود روی آن نوشت و مقداری ذوق و علاقه برای یادگیری.
قدم اول: مشکلت چیه، جوون؟
تا وقتی دقیقا نمیدانید چه مشکلی دارید، نخواهید توانست کاری برای حل آن بکنید. سعی کنید مشکلتان را شناسایی کنید، برایش اسم بگذارید و آن را روی کاغذ بنویسید. بهعنوان مثال، «شوهرم نمیتواند مرا تا محل کارم برساند.» نوشتن این جمله میتواند اولین قدم برای شناخت و حل مشکل واقعی شما باشد.
حالا سعی کنید به این موضوع فکر کنید که چطور میشود این مشکل را حل کرد؟ «من چطور میتوانم به محل کارم بروم؟» وقتی دارید به پاسخ این سوال فکر میکنید، متوجه میشوید تا زمانی که انتخابهای دیگری برایتان وجود دارد دیگر این موضوع مشکل به حساب نمیآید. تازه وقتی خوب فکر کنید متوجه میشوید همین که همسرتان میگوید نمیتواند این کار را برایتان انجام بدهد، یعنی این مساله برایش مهم و با ارزش است.
اگر یک ربع مانده به زمانی که قرار بوده دنبالتان بیاید با شما تماس بگیرد و خبر بدهد که نمیتواند بیاید، آن وقت چه حالی میشوید؟ آن وقت است که با هیچ وسیله دیگری هم نمیتوانید به موقع به کارتان برسید.
دفترچه تمرین
میتوانید از مثالهای زیر برای تمرین استفاده کنید. البته خودتان در زندگی به اندازه کافی مشکل دارید و میتوانید مسالههای واقعی زندگیتان را در تمرین بگنجانید:
- رییستان میگوید باید اضافه کاری بمانید و بیشتر کار کنید، در حالی که نیم ساعت دیگر پسرتان از مهد کودک تعطیل میشود.
- پول کافی برای پرداخت کرایه خانه این ماه ندارید.
- از کارتان اخراج شدهاید یا برای تعدیل نیروها قرار است با احترام از شما خداحافظی کنند.
- ماشینتان احتیاج به تعمیر دارد و پسانداز کافی برای تعمیر آن ندارید.
- یکی از دوستان، مبلغی پول از شما قرض میگیرد و پس نمیدهد.
- در یک مهمانی، ظرف صاحبخانه از دستتان میافتد و میشکند.
قدم دوم: سلام به ناممکن
هرچیزی را که به فکرتان میرسد، بنویسید و نگران هزینهاش نباشید! هیچکدام از این نظرات بدترین نیستند و تازه هر نظری، میتواند بهترین راهحل ممکن باشد. به این میگویند توفان مغزی یا همان brain storm .حالا به راهحلهای ممکنی که ارایه کردهاید با دقت نگاه کنید و سعی کنید تواناییتان را در اجرای این راهحل و نتایج انتخاب هرکدام از این راهها برای حل مشکل، پیشبینی کنید. مثلا میتوانید برای رفتن به سرکار، از تاکسی تلفنی استفاده کنید. مسایل دیگر، مثل هزینه و این را که آیا تاکسی تلفنی میتواند شما را هر وقت که میخواهید به موقع به محل کارتان برساند، در مرحله بعد بررسی کنید.
قدم چهارم: ارزیابی نتایج
بعد از اجرای نمایش، نتیجه را بررسی کنید. اگر مشکل حل شده بود و همه چیز به خوبی و خوشی پیش میرفت، راهحلی که انتخاب کردهاید، راهحل خوب و مناسبی است. اما اگر اینطور نیست و مشکل هنوز ادامه دارد، معلوم است راهحلی که انتخاب کردهاید بهترین راه حل نبوده و مناسب انتخاب نیست. پس دوباره به لیست راهحلها برگردید و یک نمایش دیگر اجرا کنید.