سخن در این است که آنها چگونه به این فهم نایل میآیند. شکی نیست هر جایزه ادبی در هر کجای جهان بر 2 محور اساسی تکیه میکند: نخست سازمانی که این جایزه را تهیه میکند. دوم داورانی که درباره اثری که باید جایزه را ببرد قضاوت میکنند.
در واقع باید گفت جهانبینی، باورها، شخصیت و اندیشه افرادی که دور هم جمع میشوند سازمانی را بهوجود میآورند و براساس سلایق فکری و عقیدتی و شخصیتی خودشان سیاستهایی را برای آن مجموعه تعریف میکنند و آنها را در یکسری بحثهای جدی و عملی تدوین میکنند و بهعنوان آییننامه گروه و سازمان و ارگان خود بهرسمیت میشناسند و در راستای آن سیاستها در جهت رسیدن به اهداف منطقی نگرش ریشهدار و تثبیت شده خود به فعالیتهای فرهنگی ادبی هنری خود ادامه میدهند که عنوان کردن چیزی بهنام جایزه ادبی هم در ادامه همین سیاستها قرار میگیرد.
دوم داورانی که این جماعت آنها را فراهم میآورند، درست است که انتخاب داوران بیتأثیر از سیاستهای کلی آن سازمان اعطاکننده جایزه ادبی نخواهد بود اما در عین حال باید بپذیریم که داوران هم سلیقههای شخصی، ذائقهها و گرایشهای خودآگاه و ناخودآگاه خویشتن را با خود به حلقه داوری خواهند آورد.
صادقانه بگویم در هر کجای جهان هر جایزه ادبی بدون تأثیر از ویژگیهای این دو محور نیست و حق هم هست وقتی عدهای دور هم جمع میشوند عمر میگذارند پول خرج میکنند از جان و سرمایه خود مایه میگذارند حق طبیعی و حقوق و شرعی آنهاست که در جهت اعتقادات، باورها و اندیشه و سلیقههای خودشان سیاستگذاری کنند و عمل کنند.
منطقی است که هر جایزه ادبی عدهای را خوشحال کند و عدهای را گلهمند، اگر اینگونه باشد بهنظر میرسد نباید مشکلی داشته باشیم و همه موظفیم نتیجه یک داوری و صحنه پایانی و بیانکننده جوایز را اندکی درک کنیم و با یک صبوری عاطفی و انسانی صفحه خبری روزنامه درباره جوایز را فقط هضم کنیم البته این صورت کلی مسأله است و تذکری است برای فهم زمینه کلی جوایز ادبی در همه جای جهان والا بدیهی است که ممکن است جایزههایی بسیار منصفانه و جایزههایی بسیار جهتدار باشند. اما به هر صورت همه جوایز، بهنوعی موضعگیری و جهتبخشی از طرف اعطاکننده خصوصی یا دولتی جایزه هستند.