پیچیدگی این نوع کار سبب شده تا به یکی از سختترین برنامههایی تبدیل شود که مسئولان برای کشور تنظیم میکنند.
وقتی کودکان در مهدهایکودک، محیط خانه و مدرسه مهارتهای زندگی را آموزش نمیبینند، پایههای پیشگیری سست و بیاساس میشود. وقتی زنان و کودکان در معرض آسیب، از سوی نهادها حمایت نمیشوند، دیوار سست پیشگیری فرومیریزد.
برنامهریزی در حوزه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی میبایست مبتنی بر شناخت دقیق جامعه باشد؛ چرا که برنامههایی که با شناخت ناکافی از شرایط روز و تنها بر پایه تئوریهای پیشین تدوین میشوند سرنوشتی جز هدر دادن هزینههای هنگفت و تلف کردن وقت نخواهند داشت. اجرای این نوع برنامهها علاوه بر اینکه نتیجه مثبتی نخواهد داشت فرصتی برای رشد آسیبهای نوظهور در اختیار جامعه قرار میدهد. وقتی مسئولان و کارشناسان سرگرم اجرای برنامههایی هستند که نه بر پایه واقعیت که براساس تئوری و پژوهشهای پیشین نوشته شدهاند، آسیبهای موجود در جامعه فرصت خواهند داشت با رشد زیر زمینی خود آیندهای ترسناک برای جامعه رقم بزنند.
در یک نگاه، ناهماهنگی بین وضعیت موجود و تصویری که از جامعه در ذهن مسئولان شکل گرفته سبب شده تا پیشگیری از آسیبهای اجتماعی با موانع زیادی روبهرو شود. جمعیتی که در معرض ابتلا به آسیبهای اجتماعی قرار دارند معمولا بعد از دچار شدن به حلقه آسیبها شناسایی میشوند و عملا پیشگیری از آسیب در جامعه رخ نمیدهد.
در یک نگاه کلیتر آموزش مهارتهای زندگی به افراد جامعه گام نخست پیشگیری از آسیبهای اجتماعی است. اگر کودکان در محیطهای آموزشی مهارتهای زندگی را بیاموزند پیشگیری خودبهخود به جریان میافتد. ایجاد برنامههای قابل فهم و حتی برنامههایی که مبتنی بر آموزش ضمن بازی هستند، به کودکان کمک خواهد کرد تا راه بهتری برای زندگی انتخاب کنند.
نباید فراموش کرد که اجرای برنامههای ضربتی و مقطعی پیشگیری با وجود اینکه هزینه زیادی بهخود اختصاص میدهد نتیجه در خور توجهی درپی ندارد.
اگر به کودکان در یک مقطع مهارتهای زندگی آموزش داده شود و در نوجوانی این آموزش به فراموشی سپرده شود تلاشهای پیشین با وجود هزینههایی که برای دولت به جای گذاشته عملا تلف شده محسوب میشود.
اجرای جزیرهای برنامههای پیشگیری شاید بهعنوان مسکنی کوتاه مدت پاسخگوی برخی نیازهای مقطعی افراد باشد اما هرگز نمیتواند گامی مؤثر در جلوگیری از ابتلای افراد جامعه به دام آسیبهای اجتماعی محسوب شود.
پیچیدگیها و ظرافتهایی که برنامههای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی نیاز دارند مهمترین دلیل بر این است که فقط با یاری گرفتن از متخصصان زبده و حمایت دولت امکان برنامهریزی صحیح وجود خواهد داشت. گرد هم نیامدن این گروه سبب شدهاست تا برنامههای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی حتی رضایت خاطر دولت را نیز فراهم نکند.
برنامهها نه به صرف نوشتن و هزینه و اجرا بلکه به میزان تاثیری که از خود بر جای میگذارند دارای اهمیت خواهند بود. شعارهای تبلیغاتی صرف در کنار برنامههای نیمهکاره نخواهد توانست گرهی از مشکلات آسیبهای اجتماعی بگشاید. هنوز در مدرسهها از آموزش مهارتهای زندگی خبری نیست؛ هنوز برنامههای مستمر، کارآمد و تاثیرگذار اجرا نمیشود و همچنان تلاشهای مقطعی و بیثمر صورت میگیرد.