در دولت‌های نهم و دهم شاهد طرح وعده‌های بسیار زیادی مانند وعده اعطای زمین 1000 متری برای ساخت ویلا، 3برابر شدن یارانه‌ها، افتتاح حساب یک‌میلیونی برای متولدین سال89 به بعد، کارت خرید کارمندان و کارگران، تعطیلی پنجشنبه‌ها، مبارزه با مفاسد اقتصادی، سهام عدالت، کاهش تورم و... بوده وهستیم که یک رکورد بی‌سابقه در روند تولید وعده محسوب می‌شود.

روند شکل‌گیری وعده‌ها در ایران و کشور‌های دیگر و اهدافی که می‌تواند در ارائه وعده‌ها مدنظر دولت باشد و نیز آسیب‌هایی که این روند برای کشور در پی دارد، موضوع گفت‌وگوی ما با دکتر محمد خوش‌چهره، استاد اقتصاد دانشگاه تهران و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی را تشکیل می‌دهد.

  • وعده‌ها و شعارها چگونه شکل می‌گیرند؟

این مسئله را می‌شود از جنبه‌های مختلف بررسی کرد. در عالم سیاست و اداره مملکت، به‌خصوص در مدل‌های غربی، از مدت‌ها قبل شاهد الگوهایی بودیم که مخصوصا احزاب، در رقابت‌هایی که قرار می‌گیرند، بر مطالبات مردم سوار می‌شدند؛ یعنی هنر حزب این بود که بتواند مطالبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه و اولویت‌ها را شناسایی و بعد شعارهایش را بر اساس این مطالبات و انتظارات عمومی تنظیم کند. حتی در نظام سرمایه‌داری، ازجمله اتفاق‌های عجیب این بود که در دهه1920 که فضای سوسیالیستی و نفوذ کمونیست در اروپا قوی بود، احزاب غربی برای افزایش شانس موفقیت خودشان، به سمت شعار‌های سوسیال‌پسند رفتند و وعده‌های تأمین اجتماعی یا عدالت اجتماعی را که متعلق به کمونیست‌ها بود مطرح کردند و حتی شاهد بروز و شکل‌گیری احزابی تحت عنوان سوسیالیست بودیم؛ مانند احزاب «سوسیال دمکرات» یا «سوسیال مسیحی» که واژه سوسیال آن از نظام‌های کمونیستی گرفته شده بود و واژه‌های بعدی موید ارزش‌های غربی بود. حتی حزب نازی در آلمان هم مخفف « ناسیونال سوسیالیست» بود؛ یعنی هیتلر با شعار‌های سوسیالیستی و عدالت‌خواهی سر کار آمد. یا به‌عنوان مثال از دهه1980 به بعد ما شاهد این هستیم که بحث‌های محیط‌زیستی اهمیت بالایی پیدا می‌کند و در کنار مطالباتی چون رفاه و تأمین اجتماعی قرار گرفته و حزب‌هایی با تابلوی «سبز» شکل می‌گیرد؛ مانند حزب مرکل در آلمان یا حزب سارکوزی در فرانسه که احزابشان عمدتا رأی طرفداران محیط‌زیست را جذب کردند و موفق شدند دولت را در دست بگیرند.

  • این احزاب چقدر به شعار‌هایشان پایبند هستند؟

اتفاقا جالب این است که این احزاب وقتی به قدرت می‌رسند، عموما با شعارهایشان فاصله می‌گیرند و این انحراف معنادار است. به‌عنوان مثال در بحث ملاحظات محیط زیستی شاهد این هستیم که در آمریکا و اروپا که دولت‌ها با همین شعار‌ها بر سر کار آمدند، توجه چندانی به مسائل زیست‌محیطی نمی‌شود. بنابراین آنهایی که با سیاست به معنای غربی آن آشنا هستند، شاید این نوع استفاده از احساسات یا مطالبات و آرمان‌های مردم برایشان امری عادی باشد و هنر سیاستمدار تلقی شود.

  • این موضوع در فضای سیاسی ایران نیز صدق می‌کند؟

این نکته را باید در نظر داشت که در غرب مقوله‌ای که سیاست را به انحراف می‌کشاند و کثیف تلقی می‌کند و حتی پالیتیشین یا سیاستمدار را معادل یکی از واژه‌های بسیار موهم در غرب به مفهوم خودفروش و کسی که به هیچ اصولی پایبند نیست و به راحتی دروغ می‌گوید و رنگ عوض می‌کند، قرار داده، همین عدم پایبندی به وعده‌ها و شعار‌هاست. مهم‌ترین تز در میان سیاستمداران غربی این است که هدف وسیله را توجیه می‌کند. اصولا بیشتر انحرافات از مسیر تمدن بشر و انسانیت و عامل اصلی ظلم و جور و انحرافات طبقاتی، ناشی از همین نظریه ماکیاولیستی است. در ایران هم ما شاهد انحرافات احزابی که با تابلوی اسلامی آمده بودند، از جمله منافقین، بودیم که اصلی‌ترین علت آن نیز اعتقاد به همین نظریه بود؛به راحتی دروغ می‌گفتند، تهمت می‌زدند و ترور می‌کردند با این بهانه که هدف وسیله را توجیه می‌کند و به قدرت رسیدن برای استقرار اسلام راستین واجد ارزش است. در کشور ما احزاب به آن شکل وجود ندارند و دولتمردان در آن از نقش و اهمیت بالاتری برخوردارند و افراد سیاسی اگر مطالبات مردم را رصد کرده باشند، به راحتی می‌توانند بر گرده مطالبات مردم سوار شوند.

  • عمده مطالبات مردم در سال‌های گذشته چه بودند؟

مطالعات نشان می‌دهد در چند سال گذشته عدالت و عدالت‌خواهی، مبارزه با اشرافی‌گری، کاهش فقر، افزایش اشتغال و شعار‌هایی از این دست جزو مطالبات عامه مردم بود و فرا‌تر از آن چون نظام مبتنی بر اسلام است و مردم هم به‌رغم اینکه دولتمردان پس از جنگ خطا‌ها و اشکالاتی داشتند و نارضایتی‌هایی از عملکرد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وجود داشت، هرجا پای اسلام در میان بود مردم تمام قد در صحنه بودند. این مسئله خیلی مهم است، کسانی که شعار‌ها را طرح می‌کنند- حتی ارزش‌ها و آرمان‌های انقلابی که در دولت نهم اصلی‌ترین حربه موفقیت بود- چه مقدار به این آرمان‌ها و ارزش‌های انقلابی پایبندند و آیا اهداف کلانی که مطرح می‌کنند مبتنی بر یک درک و اعتقاد واقعی است؛ یعنی چقدر باور دارند به این شعار‌ها. اگر باور وجود داشته باشد آن وقت 2گزینه بلافاصله مطرح می‌شود. در بدترین حالت اینکه این شعار‌هایی که ناشی از انتظارات و مطالبات مردمی است مصادره شده باشند؛ یعنی طرح‌کننده شعار اعتقادی به این ارزش‌ها نداشته باشد و با شناسایی مطالبات مردم از آنها سوءاستفاده کند. در حالت دوم می‌تواند مبتنی بر باور باشد که خود این گزینه، این سؤال اساسی را پیش می‌آورد که این باور چقدر مبتنی بر یک درک صحیح از ارزش‌هایی چون عدالت و سایر ارزش‌های طرح شده و چه میزان مبتنی بر یک درک سطحی از ارزش‌هاست؟ پاسخ به این سؤالات می‌تواند اساس تحلیل رفتار دولت در خصوص وعده‌ها و شعار‌هایی باشد که طرح می‌کند. البته در مدل‌های جاری- خصوصا در آمریکای جنوبی- امروزه دولت‌ها عموما جنگ میان فقر و غنا را حاکم کرده و سعی می‌کنند تکیه بر گروه فقرا که درصد غالب هستند را اساس حرکت خودشان قرار دهند، آن هم با ملاحظات سیاسی با هدف کسب رأی و پیروزی در انتخابات. بنابراین بسیاری از شعارها در چنین فضایی مبتنی بر ملاحظات سیاسی و انتخاباتی است و هدف از طرح آنها جذب گروه هدفی است که می‌تواند به استمرار، بقا و دوام زمامداری بینجامد. بنابراین بسیاری از شعار‌های دولت را می‌توان بر این اساس دسته‌بندی کرد.

  • تمایز شعارهای واقعی و غیرواقعی چیست؟

بر عکس مواردی که قبلا مطرح کردم کسانی که مبتنی بر عقلانیت کار می‌کنند، اصلی‌ترین هدفشان ارتقای سطح رفاه و بهبود سطح عمومی زندگی است که این، در متن قانون اساسی و دیدگاه‌های حضرت امام(ره) که بر رفع استضعاف و محرومیت و تأمین نیازهای اساسی و ارتقای نیازهای مادی که بسترساز کمالات انسانی و معنوی و کرامت انسانی است، وجود دارد. بنابر این اگر یک جریان سیاسی یا دولتی که به قدرت می‌رسد بخواهد حقانیت خودش را به اثبات برساند در درجه اول باید با اتکا به ارتقای سطح رفاه و بهبود سطح زندگی مردم به صحنه بیاید و این هم صورت نمی‌گیرد مگر اینکه یک جریان پویای رونق اقتصادی یا به تعبیر دیگر، رونق تولید در آن کشور وجود داشته باشد؛ یعنی رفاه زمانی معنا دارد و پویا و مستمر و قابل اتکاست که ریشه در یک رونق تولید اقتصادی داشته باشد. هر دولتی اگر رفع موانع از سر راه تولید ملی چه در بخش کشاورزی، چه در بخش صنعت و خدمات را سرلوحه کار خودش قرار بدهد، به تبع ارتقای رونق اقتصادی و افزایش تولید ناخالص داخلی، سایر متغیر‌های اصلی که جزو مطالبات مردم است مانند افزایش اشتغال و کاهش بیکاری، کاهش تورم، افزایش درآمد و متعاقب آن کاهش فقر، افزایش سرمایه‌گذاری و امثالهم نیز وضعیت مناسبی پیدا می‌کنند؛ یعنی اینها نمی‌توانند معنا داشته باشند مگر از طریق رونق تولید. البته حالت استثنایی هم وجود دارد و آن هم برای کشور‌هایی که درآمد نفتی دارند و سعی می‌کنند با فروش این ثروت خدادادی تجدیدناپذیر و رو‌به زوال، از طریق واردات با پولی که از فروش نفت حاصل می‌شود، رفاه موقت وغیر پایداری ایجاد کنند؛ کاری که شاه در اوج افزایش درآمدهای نفتی انجام داد و درحالی که کشاورزی در داخل کاملا رو به زوال بود؛ در کشور فراوانی مواد وارداتی مانند میوه و غیره وجود داشت که بعد‌ها و در سال‌های آخر حکومتش با فشار اقتصادی و کمبود درآمد، میزان آسیب‌پذیری‌‌اش بالا رفت. بنابراین برای سنجش صحت شعارهایی که داده می‌شود باید دید دغدغه یک دولتمرد چقدر در رفع موانع تولید نمود دارد.

  • یعنی شما روش عمل به وعده‌ها را از نفس عمل به وعده مهم‌تر می‌دانید؟

بله. ببینید، وعده به صرف وعده واجد ارزش نیست بلکه این مهم است که وعده چه میزان از طریق رونق تولید ملی شکل می‌گیرد؟ یعنی اگر ما وعده‌های رفاهی بدهیم و این وعده‌ها نتوانند مبتنی بر تولید ملی و رونق اقتصادی باشند، این نمی‌تواند پایدار و واقعی باشد. حتی پرداخت‌هایی که بعضا صورت می‌گیرد و در ایران تحت عنوان یارانه و سهام عدالت مطرح است، از منظر بسیاری از صاحب‌نظران روش قابل قبولی نیست و تنها می‌تواند یک توجیه کوتاه‌مدت داشته باشد. به این معنا که در کوتاه مدت برای مقابله با افزایش فقر و شکاف طبقاتی، پرداخت‌هایی صورت بگیرد، اما این پرداخت‌ها باید کوتاه‌مدت باشد تا سیاست‌های عملیاتی و بنیادی اثرگذار به رونق تولید و افزایش درآمد برای گروه‌های مختلف و اقشار آسیب‌پذیر عمدتا که در بخش کشاورزی یا کارگاهی و صنعتی مشغول به‌کار هستند؛ نه اینکه فضای واردات کالاهای کشاورزی و صنعتی باعث شود که یک نوع بیکاری مزمن دامنگیر این بخش‌ها شود و در مقابل پرداخت‌هایی صورت بگیرد. بنابراین اگر ایجاد رفاه کاذب بخواهد یک تاکتیک و استراتژی تلقی شود و پرداخت‌هایی مانند یارانه‌ها به صورت بلندمدت در دستور کار قرار بگیرد، نه مطالعات تاریخی، نه شواهد تجربی و نه مبانی تئوریک، هیچ‌کدام این رفتار را تأیید نمی‌کنند. من برای اینکه موضوع روشن شود مثالی می‌زنم. فقر و تبعیض را به مثابه یک بیماری اقتصادی- اجتماعی یک کشور در نظر بگیرید و تصور کنید که یک بیمار دارای مشکلات عمقی است و یکی از مظاهر آن درد‌های مزمن است که ریشه در این اختلالات داخلی دارد. پزشکی که قصد دارد این بیمار را درمان کند، ابتدا برای کمک به بیمار سعی می‌کند با دادن دارو‌های مسکن کمی درد بیمار را کاهش دهد تا معالجه اصلی صورت بگیرد. پرداخت‌هایی که در قالب یارانه صورت می‌گیرد مانند دادن داروی مسکن به بیمار است. بیمار از دریافت چنین مسکن‌هایی که به صورت پرداخت‌های نقدی صورت می‌گیرد خشنود می‌شود اما اگر این پرداخت‌ها نتوانند مشکلات معیشت و اشتغال و درآمد را حل کنند، این مسکن‌ها نه تنها جوابگو نیستند، بلکه در کوتاه‌مدت با افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی، حتی اثرات همان مسکن‌ها هم کاهش پیدا می‌کند. هیچ پزشک حاذقی استمرار تجویز مسکن و بالا بردن دوز آن را توصیه نمی‌کند. بنابراین وقتی گفته می‌شود یارانه 2 یا 3برابر پرداخت می‌شود، در حکم افزایش دوز مسکن است، بدون اینکه علاج واقعی برای درمان تجویز شود. بنابراین وعده‌هایی که الان در خصوص یارانه‌‌ها داده می‌شود به شدت مخاطره‌انگیز است. اولا بیمار را به مسکن عادت می‌دهد و باید دائم میزان و دوز آن را بالا برد تا بتواند حفظ وضع موجود یا جلوگیری از نارضایتی‌ها را بکند، در این حالت نیز کمبود منابع به‌وجود می‌آید که خودش به لحاظ منابع تأمین درآمد که در چنین شرایطی ممکن است مورد استفاده قرار گیرد، واجد آسیب‌های بیشتری است که در اینجا قصد ورود به این مبحث را ندارم.

  • دولت از دادن وعده‌ها چه نتایجی را دنبال می‌کند؟

وعده‌هایی که عملیاتی نیستند یا اصالت ندارند صرفا می‌توانند آثار کوتاه‌مدت سیاسی برای دولت داشته باشند، در حالی که بالاخره در بستر زمان آگاهی ایجاد می‌شود و در آنجا هزینه‌های سنگین را نظام باید متحمل شود و بپردازد و آن کاهش باور و اعتماد نسبت به صداقت، عقلانیت، شفافیت و تدبیر نظام است. بنابراین به شدت باید نسبت به وعده‌های داده‌شده که می‌توانند مطالبات و انتظار ایجاد کنند، هوشیار بود که با احساسات و انتظارات مردم بازی نشود. وعده‌ها حوزه مخاطره انگیزی نه برای دولت، بلکه همانطور که اشاره کردم برای نظام هستند. دولت تلاش می‌کند بخشی از ضعف‌ها در انجام وظایف طبیعی خودش را با دادن وعده‌ها بپوشاند یا برطرف کند؛ این اتفاقی است که در کشور‌های دیگر هم افتاده و دولت‌ها برای به عقب انداختن تأثیر کاستی‌ها و ضعف‌های خودشان از وعده‌ استفاده می‌کنند. اما این وعده‌ها می‌توانند مبتنی بر یک فرایند عملیاتی دقیق باشند که به نتیجه می‌انجامند، یا جنبه گریز از واقعیت و گریز از زمان داشته باشند. اگر برنامه‌ای برای درمان اوضاع اقتصادی وجود نداشته باشد، دولت ناچار می‌شود به سمت تجویز مسکن‌ها و مخدر‌ها برود، به‌طوری که بعدا شاید لازم شود به جای یک مسکن ساده، مورفین به بیمار تزریق شودتا بتواند درد‌های گسترش‌یافته را تحمل کند. کسی هم که به او مورفین تزریق می‌شود دیگر انسان سالمی نخواهد بود. در دنیا هم هر دولتی که به سمت این رفته که مردم را به جیره دادن و جیره‌خواری بکشد، موفق نبوده و در داخل ایران نیز باید توجه داشته باشیم که به این سمت کشیده نشویم.

  • آیا وعده دادن، کارکرد مثبتی هم می‌تواند داشته باشد؟

بله، برای دولت تعهد و انتظار ایجاد می‌کند. بعضی وعده‌ها پویایی به وجود می‌آورند. اما اگر ما وعده‌هایی که داده شده و انجام نشده را فهرست کنیم و این را یک رویه رو‌به افزایش ببینیم، آن موقع برای نظام ایجاد آسیب می‌کند.

کد خبر 160784

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز