از اینرو با توجه به عرفی شدن برخی رفتارهای ضداخلاق بین سیاسیون،ظن آن میرود که درصورت عدم تذکر عقلای قوم به صورت قانونی نانوشته بین مردم رواج یابد. به سراغ غلامعلی حدادعادل رفتیم تا نظرات او را دراین باره بشنویم.
- ارزیابی شما از 3دوره اخیر مجلس چطور است؟
من همیشه از خبرنگاران خواستهام از من درباره نقد مجلس هشتم و مقایسه مجلس هشتم با مجلس هفتم چیزی نپرسند چون هر چه من بگویم حمل بر موضعگیری شخصی میشود. در شرایط فعلی ترجیح میدهم وارد این فضا نشوم. اما کلاً مجلس هفتم و هشتم را میتوانم با مجلس ششم مقایسه کنم. مجلس ششم مجلسی بود که عدهای از فعالان سیاسی آن مجلس گرایش به سکولاریسم داشتند و به ولایت فقیه به آن صورت که حضرت امام (ره) مطرح کرده بودند و مقام معظم رهبری هم مدافع آن بوده اند و هستند، اعتقاد نداشتند. ریشه اصلی همه آن تنشهایی که در این مجلس ایجاد میشد و نهادهای انقلابی مانند شورای نگهبان، قوه قضاییه، سپاه پاسداران و... را تحت عنوان نهادهای انتخابی و انتصابی تقسیمبندی میکردند همین کسانی بودند که لائیک بودند و به جدایی دین از سیاست معتقد بودند و به ولایت فقیه اعتقاد نداشتند و سعی میکردند مجلس را براساس این تفکرات اداره کنند. بنابراین مجالس هفتم و هشتم یک تفاوت جوهری با مجلس ششم دارند. در یک کلام تفاوت مجالس هفتم و هشتم با مجلس ششم تفاوت اصولگرایی و اصلاحطلبی است. البته من نمیخواهم بگویم همه اصلاحطلبان اعتقادی به ولایت فقیه ندارند، ولی آنهایی که اعتقاد به ولایت فقیه دارند عمدتاً مدیریت مجلس ششم را در دست نداشتند.
- یعنی تعداد قابلتوجهی از نمایندگان مجلس ششم لائیک بودند؟
بله. طراحان اصلی و فعالان مؤثر در صحن مجلس ششم بهنظر امام درباره ولایت فقیه اعتقاد نداشتند. حالا ممکن است این سخن من باعث شود که بعضیها موضعگیری کنند اما به گواهی همه آنچه در مجلس ششم گذشته، این مطلب را عرض میکنم. مجلس ششم میدان ظهور و بروز اندیشههایی بود که در بیرون مجلس شکل گرفته بود و در مجلس ششم روی آب آمد، به همین جهت هم مردم وقتی متوجه شدند حمایت نکردند.
- بهنظرم کلمه «لائیک» معنایی فراتر از قبول نداشتن نظریه حضرت امام درباره ولایت فقیه داشته باشد. آیا باز هم تأکید دارید که تعداد قابلتوجهی از نمایندگان مجلس ششم لائیک بودند؟
بله. شما از مواضع قبلی و بعدی آنها و از اینکه با چه گروههای دیگری همدست میشدند و از چه گروههایی طرفداری میکردند، میتوانید درستی این ادعا را تحقیق کنید. شما بروید ببینید در مجلس ششم، بعد از اینکه اکبر گنجی دستگیر شد چند تا نطق در مجلس ششم به طرفداری اکبر گنجی ایراد شد؟ از این واضحتر برهانی میخواهید؟
- با توجه به اینکه شما عضو کمیته سهنفره اصولگرایان بودید این تلاشهای 5/1ساله را موفق ارزیابی میکنید؟
آنچه در توان داشتیم به کار بستیم و حالا اگر به 100 نرسیدیم به 70 رسیدیم اما در هر حال آنطور که بنده و دوستان دیگر ما میخواستیم نشد.
- درباره بولتنهای منتسب به جبهه پایداری چه نظری دارید؟
این بولتنها خوب نبود. بعضی از اعضای جبهه پایداری خودشان هم پشیمان شدند و تلقی خوبی از آن بولتنها که لحنشان و مضامینشان مناسب نبود نداشتند.
- درمورد لیستها و جبهههای مختلفی که برای مجلس نهم شکل گرفته نظرتان چیست؟
یکی از خصوصیات این دوره از انتخابات همین جبههبازی است. ما حدود 50 تا 60 چهره شاخص و فعال سیاسی در تهران داشتیم که در انتخابات کاندیدا شده بودند. طبعاً هر تشکلی که میخواست لیست بدهد میتوانست تنها 30نفر از این افراد را در لیست خود قرار دهد، بنابراین بیرون ماندن یک عده طبیعی است.
- نظرتان درباره حضور برخی افراد در لیستهای متعدد چیست؟
حضور افراد در چند لیست یا حضور چند نفر در چند لیست پدیدهای نیست که مختص این دوره باشد؛ در دورههای گذشته هم بوده. از اول انقلاب تاکنون معمولا اینطور بوده که در لیستهای مختلف بعضی افراد مشترک بودند و این بار قدری این موضوع حساستر شده. من خودم تصور میکنم که جبهه پایداری آنقدر از ما دور نیست که ما قید کنیم اسم بعضی از ما نباید در این لیست باشد. بله اگر به فرض محال فلان حزب اصلاحطلب میخواست اسم بنده را در لیست خودش بگذارد بنده وظیفه داشتم اعلام کنم اسم من را از لیستشان بردارند. اما آیا اختلاف ما با جبهه پایداری به این حد است؟ به این حد که نیست. ما نباید در جهت افزایش شکافها و تشدید تقابلها حرکت کنیم. بنده سیاستم در انتخابات مجلس نهم این بود که تلاش کنم اشتراک در این دو لیست به حدود 20 نفر برسد. اما بیشتر از این 5-6 نفر که مشترک هستند رأی نیاوردند. نه در جبهه متحد رأی آوردند نه در جبهه پایداری؛ یعنی هم آنها میتوانستند بهتر عمل کنند و هم ما.