«سمت تاریک کلمات» یکی از همین کتابهاست. مجموعه داستانی که موفق شد عنوان بهترین مجموعه سال 84 را از آن خود کند. چهارمین کتاب داستانی حسین سناپور شامل هشت داستان کوتاه است و همه آنها بر اساس رابطه انسان شهری عصر ما با دیگران و جامعه نوشته شدهاند.
اولین داستان کتاب با نام «خواب مژههات»، روایت زن و مردی است که ظاهراً تنها نقطه اشتراکشان، علاقه به دود است. «خیابانهای نیمه شب»- داستان دوم- با یک تلفن آغاز میشود. زنی که نیمه شب، مرد داستان را با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار کرده، حاضر نیست خود را معرفی کند. کنایههای او و اشاره به زندگی گذشته مرد، خواننده را دنبال خود میکشاند و او را به صرافت میاندازد که زن پیش از این نقش مهمی در زندگی مرد داشته.
تلفن در مجموعه «سمت تاریک کلمات» حضور پررنگی دارد. بخش عمده دیالوگها پشت تلفن ساخته شدهاند و اصولاً تلفن دست از سر آدمهای تنهای سنایی برنمیدارد.
داستان «کابوس بیداری» هم یک گفتوگوی تلفنی است که در فاصله شنیدن صدای آنور سیم، راوی، صحنههای جدایی از زنش را مرور میکند. «رویا ایستاده کنار خیابان، جلو راهپله محضر و طوری نگاهم میکند انگار اصلاً نیستم.»
در واقع مرد قصه با درونگویی و یادآوری مشاجره با همسر سابقش، شخصیت رویا را بازسازی میکند. در عین حال در اوراق به هم ریخته خاطراتش از زنی حرف میزند که رویا نیست.
شاید معشوقی اثیری باشد که صورتی حقیقی دارد.«با تو حرف میزنم، با تو»- داستان چهارم- بیشتر از سایر داستانها آدم را از تنهایی انسان مدرن امروزی به وحشت میاندازد. تنهایی، حرف اول را در داستانهای سناپور میزند. این تنهایی که عمدتاً به شکل روابط زناشویی تصویر شده در داستان «دلم سنگین، زبانم تلخ» میان یک پدر و دختر اتفاق میافتد .
«بگذار همینطور ادامه پیدا کند» داستان تأثیرگذاری است. راوی ماجرا سفره دلش را برای خواننده باز کرده و صادقانه از دروغهای اجباری خود پرده برمیدارد. کوتاهترین داستان این مجموعه «برکه من» نام دارد.
داستان عشق مردی بیمار که در بیمارستان تصویر همسرش را تجسم میکند و بالاخره در قصه آخر یعنی داستان «خانه باید خانه باشد» سناپور سخاوت بیشتری برای معرفی شخصیتها بهخرج داده. 80 صفحه کتاب «سمت تاریک کلمات» با صفحاتی که بیرحمانه تنهایی را به یاد انسان میآورد در حالی تمام میشود که راوی داستان آخر از با هم بودن حرف میزند: «به هر جهت نگران نیستیم. پذیرفتهایم که جستوجو برای خانه بخشی یا اصلاً تمام زندگیمان است. مهم این است که در این گشتنها او کنار من است و من کنار او.»