اول زخمههای نرم و ریز ساز بود، و بعد صدای شهرام که با «های» بلندی میزد زیر آواز: «عزم آن دارم که امشب نیمه مست/ پایکوبان کوزه دُردی به دست/ سر به بازار قلندر درنهم/ تا به یک ساعت ببازم هر چه هست...» شاید شما هم مثل خیلی از ما اول بار اینجا نوای سه تار را شنیده باشید، در آلبوم «گل صد برگ»، وقتی آخر طرف اول نوار با ضربههای کوتاه و ساده و کوبنده گروه نوازندگان، دم میگرفتیم: «اندک اندک جمع مستان میرسند...» حالا سازنده این قطعات دیگر بین ما نیست. عصر روز ۲۸ اسفند، یک روز مانده به سال نو جلال ذوالفنون با زمستان همسفر شد و رفت.
همه میدانستند که ذوالفنون دو هفته قبلش، قلبش را عمل کرده و رو به بهبود بود ولی یک خونریزی داخلی همه چیز را خراب کرد و جانش را گرفت. با شنیدن این خبر خیلیها دوباره رفتند سراغ آلبوم« گل صد برگ» و «آتشی در نیستان» ناظری تا زخمههای استاد بر سیمهای سهتار را بشنوند و انگار کنند که خبر راست نبوده. خیلی از سایتهای خبری، خبر فوتش را منتشر کردند ولی دم عیدی هیچ رسانه مکتوبی نبود که درباره استاد و پنجههای هنرمندش بنویسد.
(چقدر این اتفاق تلخ شبیه خبر ناگوار فوت مهدی فتحی است. او هم اواخر اسفند ۸۲ از دنیا رفت، در همان نزدیکیهای عید و زمان رکود رسانههای خبری.) حالا اما که تقریبا یک ماه از درگذشت استاد سپری شده، سراغ مسعود شعاری رفتیم؛ کسی که خودش از بزرگترین بداهه نوازان و تکنوازان سهتار ماست. شعاری وقتی فهمید موضوع صحبتمان جلال ذوالفنون است، بسیار استقبال کرد و با کمال میل گفتوگو را پذیرفت.
- از اینجا شروع کنیم که قبل از استاد ذوالفنون، اساتید دیگری مثل احمد عبادی، ابوالحسن خان صبا و... هم بودند که به صورت حرفهای سه تار کار میکردند، ولی ما گل کردن سه تار را مدیون آقای ذوالفنون میدانیم. چرا؟
اولا بگویم که خیلی از اتفاقی که افتاد ناراحت هستم. چون وقتی سخنی از ایشان در میان بود انگار هنوز پر از انرژی بود و پر از کارهای نکرده. به هر حال عمر دست روزگار است، ولی این اتفاق هم برای خانواده او و هم برای جامعه هنری بسیار سخت است. استاد ذوالفنون برای موسیقی ایران علیالخصوص سه تار زحمات زیادی کشید.
البته قبل از ایشان کسانی بودند که فقط تار میزدند و کسانی هم فقط سه تار. مرحوم احمد عبادی هم تخصصی سه تار میزدند. دنیای سه تار نوازی ایران بیشک وامدار زحمات عبادی است. آقای ذوالفنون هم در همان مکتبی درس گرفتند که موسیقی اصیل و دستگاهی ایرانی در آن مکتب زنده مانده.
هر آنچه که ذوالفنون میزد به نوعی روایتی از موسیقی دستگاهی ما بوده، منتها بیانش بیان خود ذوالفنون بود اما خود ذوالفنون اولین کسی بود که گروه نوازی سه تار را در ایران راه انداخت آن هم با «گل صد برگ» و این برای سه تار که ساز محزون و مهجوری بود، تازه در حال وقوع بود و این خیلی مهم است. آشنایی من با سه تار در بعضی قسمتهایش وصل میشود به سه تار نوازی آقای ذوالفنون که حدود ۳۵ سال پیش میشنیدیم.
با اینکه الان خودم سه تار نواز هستم ولی هیچوقت اجراهای آقای ذوالفنون و عبادی را در قدیم از یاد نمیبرم. کارهایی که بعدها از رادیو هم پخش میشد. اینها در جوانهای آن دوره جرقههایی را به وجود میآورد که اشتیاق ما را برای این ساز بیشتر میکرد. شناختن خود ساز به عنوان ساز تخصصی خیلی مساله است. در قدیم کمتر به این موضوع توجه میشد.
- یعنی یک جورهایی ساز فرعی محسوب میشد.
اکثر تار نوازها سه تار هم میزدند. ولی سه تار به علت مختصات فیزیکی و صدای کمش بیشتر ساز خلوت بود. سهتار ساز عرفانی بود و کلا به همین چیزها مشهور بود. ولی در این عصر میشود این ساز را به تنهایی و به صورت مستقل استفاده کرد. آقای ذوالفنون کسی بود که سه تار را به عنوان ساز دوم یک هنرمند معرفی نکرد. به عنوان ساز تخصصی و اول یک نوازنده معرفی کرد. خیلی از جوانها به واسطه ساز آقای ذوالفنون با سهتار آشنا شدند. قطعاتی که ساخت، کنسرتهایی که به صورت تخصصی برای سه تار اجرا کرد خیلی به این ساز کمک کرد. دوالفنون در سه تار نوازی سبک خاص خودش را داشت که اصلا خودش خلق کرده بود.
- گفتید سه تار وامدار آقای عبادی است. ولی چرا برای مردم، بیشتر از زمان آقای ذوالفنون شناخته میشود؟
ارزش هرکدام از این اساتید در جای خودش است و ما هیچوقت نمیتوانیم ارزششان را با هم مقایسه کنیم. به همین دلیل هر کاری که کسی برای هنر کرده با کاری که دیگری کرده غیرقابل مقایسه است. هر کدام خودشان مبدع یک سبک بودند و دنبالهرو کسی نبودند. یک فرهنگی به آنها به ارث رسیده و در حیطه آن فرهنگ زبان شخصی خودشان را به وجود آوردهاند اما قبل از عبادی ساز سه تار به عنوان ساز تخصصی و اول مطرح نبود و بعد از آقای عبادی، جناب ذوالفنون بودند که کارهایی برای این ساز انجام دادند.
- چه کارهایی؟
او اولین کسی بود که برای سه تار دستور آموزشی تخصصی نوشت. یعنی ایشان پا به عرصه علمی کردن این ساز گذاشت و کاری کرد که روش آموزش این ساز با تار تفکیک شود. چون همیشه آموزش سه تار تحت پوشش کتابهایی بود که برای تار نوشته شده بود.
- خیلی کتابها در طول تاریخ برای سه تار و تار نوشته شده، ولی چرا کتاب ایشان اینقدر گل کرد؟
چون کار بسیار سختی کرد و آن هم اینکه مطالب مهم موسیقی ردیف را به روش ساده آموزش داد. کتاب آموزشی او از همان ابتدا با موسیقی دستگاهی ایرانی شروع شد. ولی در جاهای دیگر اکثرا به متد غربی یاد میگیرند و بعد روی موسیقی دستگاهی پیاده میکنند. متد ایشان از کتابهای غربی گرفته نشده بود. مستقیما از موسیقی ملی خودمان گرفته بود، هم فرهنگ شنیداری و هم تکنیکش را.
ذوالفنون کاری کرد که ابتدای کار آموزش سه تار، موسیقی دستگاهی ایران به گوش هنرجو منتقل شود. فرهنگ شنیداری خیلی مهم است. باید طوری باشد که گوش عادت کند به زخمهها و لهجهها. آقای ذوالفنون در این زمینه گام بزرگی برداشتند. خیلی قطعات را در کتابش برای سهتار برگرداند. ردیف را از همان ابتدا در گوش پخته کرد. البته طبیعی است که این کتاب هم در مسیر تکامل باید کار شود و بسط پیدا کند.
- منظورتان این است که کتابهایی که در آموزشگاهها آموزش داده میشود، مثل آنکه نوشته مرحوم روحالله خالقی است، بر اساس متدهای غربی تالیف شدهاند؟
نه تمامی آنها، بلکه منظورم به برخی قسمتهای کتاب مرحوم خالقی است. چون آنها شاگردان [کلنل علینقی] وزیری بودند. بالاخره هر نکته مثبتی که در تاریخ وجود دارد همیشه یکسری حواشی منفی هم در کنارش هست. آقای وزیری بعد از پنج سال که خارج از کشور بودند، به ایران آمدند و اصول نتنویسی را در ایران شروع کردند که این آغاز بسیار بسیار بزرگی است. قاعدتا این اصول غربی همراه خودش میبایست بیشتر با اصول موسیقی ملی ما تنظیم میشد اما این همراه خودش یکسری از تعلقات موسیقی غربی را وارد کرد. ولی به منزله این نیست که تلاشی نشده است. اگر این بزرگان نبودند ما هنوز اندر خم یک کوچه بودیم.
- با این تفاسیر پس آقای ذوالفنون کاری کرد که مرز بین تار و سه تار مشخص شد.
میتوان گفت که او سعی در تفکیک شیوه تدریس تار و سه تار داشت.
- در زمان آقای عبادی این گروه نوازیها نبود. اگر اشتباه نکنم، اولین حضور گروهی سه تار در بداههنوازیهای قبل از انقلاب توسط خود آقای ذوالفنون بود و بعدش هم به صورت حرفهایتر، در گل صد برگ. درست است؟
البته فکر نمیکنم گروه نوازی سه تار در قبل انقلاب اتفاق افتاده باشد، ولی گروه نوازیها بعدها توسط ایشان تجربه شد که در گل صدبرگ هم میتوان آنها را شنید.
- چرا این اتفاق در زمان آقای عبادی نیفتاد؟
ارزش هر کدام از این افرادی که میگویید آنقدر بالا هست که با هم قابل قیاس نیستند. آقای عبادی همانقدر که توانست سه تار را از دخمههای تاریک تاریخ موسیقی این مملکت بیرون بکشد و به روزنههای شفاف بسپارد و به خیلیها معرفی کند، کار بزرگی بود. اصلا آقای عبادی هم سبک منحصربهفردی برای خودش داشت. اینها زنجیرهای تکامل سه تار نوازی بودند. در دوره تکامل نمیشود کسی را با کس دیگر یا چیزی را با چیز دیگر مقایسه کرد.
- بله، همانطور که خود آقای عبادی هم در جایی گفته، سهتار برای دو نفر زیاد است و برای سه نفر کم! بعضیها معتقدند کنار هم قرارگیری چند آلت موسیقی سنتی مثل چند تار کنار هم یا چند سه تار کنار هم که یک حالت ارکسترال به وجود میآورد، به نوعی تقلید از غرب است. آیا این واقعا تقلید است یا اینکه نوعی سبک موسیقی است؟
نخیر. در گذشته هم ارکستر وجود داشت اما سبکش متفاوت بود. این کار، ایجاد یک رنگآمیزی مختلف به وسیله سازهای موسیقی مورد نیاز یک آهنگساز است. اینکه دائم به یک شی و یک رنگ خیره شوید شما را خسته میکند. پس یک نقاش ترجیح میدهد همیشه از رنگهای مختلف در کارش استفاده کند تا بتواند یک سبکی از آن بیرون بیاورد. این رنگآمیزی صوتی مختلف به وسیله سازهای مختلف و کنار هم چیدن این سازه است. حتی سهتارهای مختلف وقتی کنار هم چیده میشوند صداهای مختلف دارند. یک ساز، بم میزند و یکی زیر که این موضوع را میتوانید در گل صد برگ به خوبی حس کنید. به نظر من هیچ تقلیدی از غرب وجود ندارد و این دو موضوع را نمیتوان با هم قیاس کرد.
- در فاصله کوتاهی استاد پایور، مشکاتیان و ذوالفنون از دنیا رفتند. آیا این نگرانی وجود دارد که چه کسانی میخواهند جای این اساتید را پر کنند و اصلا داریم کسانی را که این کار را بکنند؟
معمولا در نوشتههایی که در هنر موسیقی وجود دارد، همیشه این نگرانی وجود داشته که نکند با رفتن این عزیزان جایگزینی برای آنها نباشد. اصولا در دنیایی که روزمرگی خیلی زیاد است، طبیعی است که خلاقیت پایین بیاید. چون همه درگیر عادات روزمره خودشان هستند. اهل هنر خیلی زیادند اما معلوم نیست که هنرمند وجود داشته باشد یا نه.
باید کسانی که اهل هنر هستند چه دانشگاهی چه آموزشگاهی روی این بعد قضیه توجه بیشتری داشته باشند. اینطور نیست که اصلا نشود کار کرد. گاهی اوقات مسائل اخلاقی و معنوی باعث بروز خلاقیتها در افراد میشود. مطمئن باشید که اگر مشکاتیان خلاقیت داشت مال درونش بود. البته عوامل بیرونی هم تاثیر داشت. معمولا هنر با عرصه اجتماعی پیوند دارد ولی تا درون کسی شعلهای نباشد امکان ندارد اتفاقی بیفتد. این شعله در درون خود ذوالفنون بود.
خاطره شنیداری ما از ذوالفنون بیشتر با چه آهنگهایی شکل گرفته است؟
آلبومهای ماندگار
ذوالفنون با چند تا از کارهایش برای همیشه ماندگار شد. کارهایی که معروفترینشان «گل صدبرگ» و «آتشی در نیستان» است.
گل صد برگ/ سال ۶۰
آلبوم گل صد برگ بدعتی در موسیقی سنتی ایرانی است. اولین آلبومی که سهتار به عنوان ساز اصلی در آن به کار برده شده. جلال ذوالفنون آهنگساز این کار است و آلبوم هم با تکنوازی سه تار خودش شروع میشود. ایده گروه نوازی سهتار در این آلبوم، ایده خود ذوالفنون بود که با استقبال شهرام ناظری روبهرو شد. تا قبل از این اتفاق، سهتار به عنوان سازی «دخمهای» به شمار میرفت و کسی آن را به عنوان ساز اصلی در هیچ کار حرفهای به کار نمیبرد. گل صد برگ به مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد مولانا در دستگاه بیات ترک در سال ۱۳۶۰ منتشر شد.
این آلبوم به خاطر همان گروه نوازیاش بسیار صدا کرد و مورد استقبال قرار گرفت. اتفاقی که تا قبل از آن نادر بود و آوازهایی که با تک نوازی سهتار همراه بودند معمولا مورد اقبال قرار نمیگرفتند. انتشار گل صد برگ باعث شد بسیاری از هنرجویان سهتار را به عنوان ساز اولشان انتخاب کنند. مهرداد ترابی نویسنده مشهور کتابهای آموزش سهتار، این اثر را «انقلاب سهتار ایران» مینامد.
جالب است که در این آلبوم برای اولین بار از اشعار مولانا در موسیقی دستگاهی و اصیل ایرانی استفاده شده. بعد از انتشار این آلبوم، بسیاری از موسیقیدانان یادشان آمد(!) که سهتار هم قابلیت همراهی با آواز را دارد. حتی استفاده از اشعار مولانا هم در کارها بیشتر شد.
آتش در نیستان/ سال ۶۷
هفت سال بعد از موفقیت بینظیر آلبوم گل صد برگ، شهرام ناظری و ذوالفنون دوباره دست به کار انتشار آلبومی مشترک شدند: «آتش در نیستان» که در سال ۶۷ به بازار آمد. بسیاری، این آلبوم را دنبالهرو گل صد برگ میدانند. آتش در نیستان بیش از گل صد برگ مورد استقبال قرار گرفت. در این آلبوم باز هم از اشعار مولانا و گروه نوازی سهتار استفاده شده. موفقیت کار بیشتر به خاطر گروه نوازی زیبا و محزون سهتارش است. آن تصنیف اصلی آلبوم هم («یک شب آتش در نیستانی فتاد...») را روی شعری از مجذوب علیشاه ساختهاند.
مستانه/ سال ۷۹
آثار بیبدیل ذوالفنون محدود به همکاریهایش با ناظری نیست. ذوالفنون حتی با علیرضا افتخاری هم آلبوم «مستانه» را منتشر کرده که یکی از ماندگارترین آثار اوست. این کار به صورت بداهه نوازی و بداهه خوانی ضبط شده بود ولی هیچ وقت انتشار عمومی نداشت تا اینکه در سال ۷۹ در قالب آلبومی منتشر شد. در این کار هم دو ساز سهتار، یک تنبک و یک دف همنوازی میکنند.
همشهری جوان