سالیان گذشته تعداد منتقدان سینمای ایران انگشتشمار اما حضورشان پربار و تاثیرگذار بود بهحدی که حتی مردم عادی هم از استقبالکنندگان نقد فیلمها بودند. اما خیل کثیر منتقدان آثار سینمایی امروزه به شکلی دیگر در این عرصه ظاهر میشوند. استفاده از نثرهای بهشدت خودمانی، دخیل کردن روابط شخصی در هر دو شکل مثبت و منفی آن هنگام نوشتن نقد، بیاطلاعی از تاریخ سینما و... از جمله معضلاتی هستند که این روزها حوزه نقد فیلم با آن دست و پنجه نرم میکند کارشناسان اعتقاد دارند وضعیت فعلی نقد چندان مساعد نیست. افرادی که روزگاری از خبرنگاران مجلات بهاصطلاح زرد بودند و پس از گذشت چندین سال هنوز از اندک سوادی نیز برخوردار نیستند که بتوان آنها را یک خبرنگار حرفهای به شمار آورد در این آشفته بازار بهخود این اجازه را میدهند که بدون داشتن سواد کافی وارد حوزه نقدنویسی شوند و جالبتر آنکه برخی از مجلات معتبر هم از نوشتههای این افراد استقبال میکنند! دیدن این همه آشفتگی ما را بر آن داشت تا در میزگردی با حضور احمد طالبی نژاد، سعید عقیقی و محمود گبرلو نگاهی جامع داشته باشیم به نقد و معضلاتی که این حوزه دچارش شده است.
- در سالهای قبل از پیروزی انقلاب تعداد منتقدان سینمایی محدود و در دورههایی انگشت شمار بود. در 3دهه اخیر اما شاهد افزایش قابل توجه تعداد منتقدان هستیم. آیا این افزایش کمی با افزایش کیفی همراه بوده است؟
طالبی نژاد: مسئله اینجاست که اغلب کسانی که امروز کار نقد انجام میدهند یا خبرنگارند یا در رسانهای کار میکنند و اینطور نیست که سینما را بهخوبی بشناسند تا بتوانند بهعنوان یک کارشناس، فیلم را تحلیل کنند. اگر بخواهم به نسبت تعداد منتقدان، دوره پیش از انقلاب را با 3دهه اخیر مقایسه کنم باید بگویم که از نظر کیفی با هم قابل مقایسه نیستند در قبل از انقلاب کمتر از 10منتقد داشتیم که 5-6 نفر از آنها آدمهای تاثیرگذاری بودند که هم روی سینما و هم روی تماشاگر آن تاثیر میگذاشتند و باعث رشد آنها میشدند؛کسانی همچون پرویز دوایی و پیش از اینها هوشنگ کاووسی. این افراد تنها یک مخاطب و منتقد نبودند و روی خود فیلمسازان هم تاثیر میگذاشتند. اما امروز ما چیزی حدود 60 - 50 منتقد حرفهای داریم که بهنظرم میزان تاثیرگذاریشان کمتر از آن4-5 نفر است! یک بخش این اتفاق مربوط به منتقدان میشود و بخش دیگر به این مسئله بازمیگردد که مقوله نقد مطبوعاتی در آن زمان، تنها جریان در شناخت سینما بود اما الان وجود اینترنت، ماهواره و... باعث شده که مهار از دست منتقدان خارج شود و خود این افراد هم در بهوجود آمدن این وضعیت بیتقصیر نبودهاند.
عقیقی: به نسبت آنچه انتظار میرفت، یعنی گستردگی نشریات و کثرت نویسندگان، کمیت فیلم دیدن و نوشتن به کیفیت فیلم دیدن و نوشتن برتری یافته و درنتیجه منتقد زیاد است و نقد کم. مثل بسیاری از عرصههای دیگر، دارندگان سمتهایی که اسمش را دارند و رسمش را نمیدانند، بسیارند.
گبرلو: بین فضای نقد قبل از انقلاب اسلامی و پس از آن فاصله بسیاری وجود دارد و حتی قابل قیاس نیست. قبل از انقلاب بهدلیل محدودیت از سوی رژیم شاهنشاهی کثرت مطبوعات وجود نداشت و به دو یا سه روزنامه و مجله مشخص بسنده میشد. اما پس از انقلاب اسلامی بهدلیل خاستگاه فرهنگی انقلاب اسلامی با کثرت مطبوعات روبهرو بودیم و به طبع روزنامهنگاران و منتقدان متعدد و متنوعی پرورش یافته و در رسانهها به قلمزنی پرداختند. تعداد محدودی که قبل از انقلاب در مطبوعات حضور داشتند بیشتر برای عده محدودی مینوشتند و مخاطبان خاص خود را داشتند. عموم مردم به نقد مطبوعات بیتوجه بودند اما پس از انقلاب به خاطر گرایش فکری مردم به روزنامهخوانی ارتباط خوب و مؤثری بین نویسندگان مطبوعات و مخاطبان عام برقرار شد چنانکه در عرصه سینما روزنامههایی بودند که با نگرش خاص خود میتوانستند برای مخاطبان عام سینما نگاه و نگرش خاصی را تبیین کنند. این کثرت مطبوعات البته در مقطعی بهدلیل عدممدیریت و کنترل کیفی دچار آفت شد و برخی رسانههای مکتوب به سوءاستفاده از موقعیت هنر و سینما پرداختند و بیشتر برای جذب مخاطب از اخبار و مطالب نویسندگان استفاده میکردند.
- در یک دهه اخیر شاهد ورود افرادی به حوزه نقدنویسی بودهایم که کار خود را با فعالیت در فضای مجازی آغاز و بعد نوشتههایشان در نشریات تخصصی و روزنامهها منتشر شد. برخی اعتقاد دارند این وبلاگ نویسان با ورود به عرصه نشریات رسمی نوعی صمیمیت زیاد از حد و ابراز نظرات شخصی بدون استدلال را کنار نثری خودمانی وارد عرصه نقد کردهاند که جزو آفات نقدنویسی این سالها به شمار میرود.
طالبی نژاد: من متأسفانه هیچگاه نمیتوانم با فضای مجازی کنار بیایم و رابطه خیلی زیادی با آن ندارم. درست است که این فضا ارتباطات را گستردهتر میکند اما مخرب هم هست. ادبیات خیلی خاص و خودمانی و تاثیر روابط شخصی بر نقدنویسی که در حوزه نقد حرفهای هم وارد شده تاثیر این فضاست. حتی برخی دوستانی که کار نقد انجام میدهند نثرشان، نثر ژورنالیستی به مفهوم وبلاگ نویسی شده و حتی بعضا واژههای لمپنی هم در برخی از نقدها دیده میشود. خوشبختانه این فضا بهرغم گستردگیاش هنوز خیلی همهگیر نشده است. فضای مجازی محلی برای تسویه حساب شخصی افراد شده است و چیزهایی نوشته میشود که نامش دیگر نقد نیست. کسی که کار نقد انجام میدهد باید با تاریخ سینما، ژانرها و تغییر و تحولات سینما آشنا باشد و از لحاظ فنی و تکنیکی سینما را بشناسد. اما امروزه شاهدیم که نقدها بیشتر نقد مضمون است و پاسخ به این سؤال که این فیلم چه گفت؟ خب، اینکه حرف یک اثر چه بوده را یک کارشناس روانشناسی نیز میتواند تحلیل کند. منتقد باید بگوید که حرف هر اثری با زبان سینما چگونه بیان شده است. فضای مجازی نیاز جامعه است اما تاثیر مخربی روی نقد فیلم دارد چرا که به نگاهها و نظرها عمق نمیدهد.
عقیقی: بالاخره هر کسی از جایی میآید. اما مشکل از آنجا نیست و از وبلاگ و سایت هم آغاز نشده است. تفکری بدوی وجود دارد که به جای همکاری در عرصههای نوشتاری، روابطی مثل مرید و مرادی یا دارودستهای را ترجیح میدهد. در نتیجه کسی که چنین عقیدهای داشته باشد، نمیتواند با آدمها دوست یا همکار باشد. چون برای خودش هم سطح تصور نمیکند. در طبقه بندی ذهنی چنین آدمی، آدمها یا بالاتر از او هستند (که ماندنش دراین وضعیت، رسم خوشایندی نیست) و یا پایینتر از او (که رسمی است شدیدا خوشایند) و دستکم برای مدتی کوتاه، یک عده دور آدمی جمع میشوند و بعد خودشان کمکم مدعی میشوند و دکههایشان را باز میکنند و میکوشند آدمهای کمتر از حد تصور خودشان را بیابند. استثنا هم البته هست اما زیاد نیست و نوعی شتابزدگی را میتوان در آن حس کرد.
گبرلو: ایجاد فضای مجازی به همه علاقهمندان عام و خاص سینما اجازه داد بدون هر گونه کنترل و نظارت یا کسب مهارت و تجربه در عرصه نویسندگی بهخصوص نقد سینما خود را بیازمایند و حتی گاه تبدیل به فضای تبلیغاتی و یا چاپلوسی برای تملق فلان هنرپیشه و کارگردان فیلم شد و پس از راه یافتن اینگونه نوشتههای متملقانه به رسانههای مکتوب، تعریف واقعی نقد مخدوش شد و مخاطبان و بهخصوص کسانی که برای نقد اهمیت خاصی قائل بودند نسبت به آن بیاهمیت شده و توجهی به گرایشهای فکری منتقدان نمیکردند.
- سؤالی که در تمام این سالها وجود داشته مربوط به مخاطب نقد فیلم بوده. این نقدها برای چه کسانی نوشته میشوند؟ مربوط به تماشاگران عادی سینما هستند یا کسانی که نگاه جدیتری به سینما دارند یا مربوط به فیلمسازها میشود؟
طالبی نژاد: تماشاگر عادی غالبا نمیداند نقد فیلم چیست و نمیخواهد بداند چرا که توقعاش از سینما تنها سرگرمی است. بهنظر من هم تمام فیلمها نباید حتما متفکرانه باشد و فکر میکنم وظیفه اول هر فیلم ایجاد سرگرمی است که البته این کار هم درجاتی دارد. در نتیجه این قشر برای خواندن نقد به جایی مراجعه نمیکند.دسته دوم افرادی هستند که میخواهند از مرحله عام بودن پا را فراتر بگذارند و طالب رشد و ارتقا هستند. اینها ممکن است برای رسیدن به این هدف خود به سوی مقوله نقد و برای این کار، سراغ برنامه هفت بروند. البته من همیشه گفتهام که این برنامه را نمیبینم اما بنابرآنچه در مورد این برنامه میشنوم، گفته میشود که کار این برنامه نقد فیلم نیست و بستگی به رابطه پشت پرده منتقد این برنامه با افرادی دارد که کارشان برای بررسی به این برنامه آورده میشود. در برنامههایی از این دست نقد اتفاق نمیافتد. خاطرم هست در اواخر دهه 60 برنامهای به نام هنر هفتم از شبکه یک سیما هر شب جمعه پخش میشد که یک فیلم را نقد میکرد و محبوبیت زیادی پیدا کرده بود و حتی مخاطبان عادی هم طرفدارش بودند. بهدلیل اینکه آن زمان مردم دل شان میخواست وقتی یک فیلم را میبینند در موردش بیشتر بدانند. واقعیت این است که در آن زمان فضای نقد به این شکل مشکوک نشده بود و تاثیر خوبی روی مخاطب میگذاشت.گروه سوم فیلمسازان، اهالی سینما و روشنفکراناند که معمولا به نقدها رجوع میکنند. اینها کسانی هستند که میدانند هر منتقد دیدگاهش چگونه است، از دانش آن آگاهند، میدانند کدام نوشته را برای خواندن انتخاب کنند و هر چیزی را وجود داشته باشد، نمیخوانند. به هر حال نقد بر دو گروه آخر تاثیر میگذارد.
عقیقی: نقد برای هرکس نوشته میشود که بخواند.
گبرلو: بهنظرم نقد هیچ وقت برای عموم مردم نبوده و نیست. مردم عادی حوصله خواندن نقدهای تخصصی و حرفهای را ندارند و بهنظرم اصول روزنامه نگاری هم اینگونه است که مطالب روزنامه باید برای مخاطب عام نوشته شود و مطالب مجلات تخصصی برای مخاطب خاص. مردم عادی بیشتر به اخبار تبلیغاتی یک اثر هنری توجه میکنند و براساس آن خوراک فرهنگی خود را تعیین میکنند. نقد در اصل برای متخصصان یک اثر هنری است تا با کشف زوایای مختلف باعث رونق و تعالی یک فکر و اندیشه و در پی آن خلق آثار جدید و متنوع شود تا رضایتمندی مخاطبان مختلف به دست آید.
- تروفو همیشه میگفت هر فردی دو شغل دارد. اول شغل خودش و دوم اینکه منتقد فیلم است. همچنان که ژاک لوک گدار اعتقاد داشت مردم به سادگی در مورد یک تابلوی نقاشی اظهارنظر نمیکنند و خیلی راحت میگویند تخصصی در این زمینه ندارند. ولی وقتی پای سینما به میان میآید همه کارشناس میشوند.
طالبی نژاد: واقعیت این است که مردم ما در مورد خیلی از مسائل اظهارنظر میکنند با اینکه دانش تخصصی نسبت به آن ندارند، مانند فوتبال که همگی آن را نقد میکنند. نقد هنری به مفهوم کلی کار دشواری است. اگر کسی منتقد نقاشی، ادبیات یا هر رشته هنری دیگر باشد باید آنقدر دانش وسیع داشته باشد تا وقتی در مقابل یک اثر قرار میگیرد بتواند آن را بازخوانی و تحلیل کند. اما در سینما بهدلیل اینکه همه بر وجه داستانی فیلمها متکی هستند، اظهارنظر میکنند و حتی میبینیم که مردم عادی عنوانها را اشتباه به کار میبرند. مثلا به سریال میگویند فیلم یا....و فکر میکنند همه چیز را فهمیدهاند به همین دلیل هم ارتقای هنری و فرهنگی بین تماشاگران امروز سینما نه تنها اتفاق نمیافتد بلکه از دهههای 60 و 70 به بعد در حال افول است. با هجومی که مردم به نوع سریالهای ماهواره ای میبرند متوجه میشویم که سواد بصری مردم نازل شده است. آنها فکر میکنند کارهای خوبی را از طریق این شبکه میبینند و هر چه میگوییم کسی باور نمیکند که کارهای شاخصی نیستند. این سریالها سلیقه مردم را نازل میکنند. جدا از محتوای اخلاقی آنها، از لحاظ تکنیکی هم این سریالها مشکل عدیده دارند.مسئله اصلی در اینجاست که همه اظهارنظر میکنند و این تصور را به اشتباه دارند که کار نقد انجام میدهند ولی این طور نیست چرا که نقد کردن شرایطی برای خودش دارد.
عقیقی: حرف تروفو، هم زیباست و هم واقعبینانه. یعنی واقعا این طور تصور میشود که نقد فیلم در میان مردم جاافتاده است.اما حرف گدار عمیقتر است. به این معنا که برای قرار گرفتن همه در سطح منتقد، هم سطح نقدنزول میکند و هم سطح سینما. آیا میتوانیم بهدلیل وجود لوله در خانه مردم، همه را لوله کش بدانیم؟
گبرلو: ذات سینما اینگونه است و در طول تاریخ نیز اینگونه نشان داده شده که تک تک مخاطبان عام و خاص مایلاند درباره سینما اظهارنظر کنند و این راز کشف نشدهای است که مشتاقانه بهدنبال آن هستند. اختصاص به یک قوم، گروه و نژاد خاص ندارد و در تمام دورهها سینما گرفتار نظریهپردازیهای مختلف سطحی و عمیق بوده است و گریزناپذیر است. دلیل آن هم این است که سینما مادر همه هنرهاست و هر یک از شاخههای اصلی هنر را درون خود گنجانده است و چون تماشاگر هنگام دیدن یک فیلم احساس میکند واقعیت و درونیات او را به تصویر کشیده شده است حق خود میداند در مورد آن اظهارنظر کند و گاه نظریه خود را با توهین و ناسزا تحمیل کند.
- اغلب سینماگران به این نکته اشاره کرده و میکنند که نقد فیلم باید سازنده باشد. مسئلهای که معمولا با ابراز نارضایتی از فضای نقدنویسی بیان میشود. فکر میکنید نقد فیلم چگونه میتواند سازنده باشد؟
طالبی نژاد: خاطرم هست دریک دوره وقتی نام نقد سازنده میآمد همه این عنوان را به مسخره میگرفتند. اما بهنظرم باید نقد سازنده داشته باشیم. این نوع از نقد قرار نیست که تنها تماشاگر را ارتقا دهد. نقد سازنده، نقدی است که بتواند بر کلیت سینمای یک کشور حاکم شود و بر فیلمساز و مخاطبان تاثیر مثبت و بالنده بگذارد. نقد سازنده یعنی نقد خوبی که باعث ارتقای فرهنگ سینما شود. حال عدهای از منتقدان هستند که با حضورشان یک جریان بیهویتی را در سینما راه انداختهاند و از این راه پولدار هم میشوند؛ قرارداد میبندند و روابط عمومی فیلمها را میگیرند و... اینها رسالتی برای نقد فیلم قائل نیستند. اصلا چرا مقولهای به نام نقد بهوجود آمده؟ بهدلیل اینکه بتواند رابطه بین مخاطب و اثر را مستحکمتر کند، این یعنی نقد سازنده. اما متأسفانه نسل جدید چنین رسالتی برای نقد قائل نیستند و بیمنطق مینویسند.
عقیقی: نقد، نقد است. سازنده و کوبنده ندارد. اهمیت نقد به موضعگیری و لحناش وابسته نیست؛ به استدلالاش مربوط است.
گبرلو: نقد یعنی اصلاح و پالایش. نقد یعنی کنکاش در درونیات یک اثر و ارائه رازهای نهفته در یک اثر. بنابراین میتوان عنوان سازنده را برازنده تعریف نقد دانست. وقتی یک منتقد با مهارت و تجربهخود به کنکاش و بررسی یک فیلم میپردازد بهگونهای است که برای فیلمساز و سایر علاقهمندان کلاس درسی را برپا کرده که با خواندن آن مطالب میتوانند بر دانش و آگاهی خود بیفزایند. هر چه دانش و مهارت یک فیلمساز افزون شود وجه سازندگی آن بیشتر برملا میشود و مفهوم واقعی سازنده بودن یک نقد تجلی مییابد.مشکلی که وجود دارد این است که گاهی منتقدان به جای رفتار مصلحانه و سازنده به رفتارهای مغرضانه و شخصی روی میآورند و به این سبب مورد تنفر فیلمسازان قرار میگیرند.
- آیــا نقد سـاز نـد ه همان نقـد ستایشگرانه و آسانگیر است؟
طالبی نژاد: ما هیچ زمانی نباید نقد سازنده را با نقد ستایشگرانه اشتباه بگیریم. نقد ستایشگرانه یعنی نقدی که تو آنقدر مجذوب فیلم یا سازنده آن هستی که جز خوبی در آن چیزی نمیبینی. این نقد بهنظر من باعث ایستایی هم منتقد، هم فیلمساز و هم تماشاگر میشود. نقد باید تحلیلگر و ژرفنگر باشد. اگر فیلمی را نقد میکنیم تاکیدمان روی این باشد که آیا این اثر توانسته حرفش را به زبان سینما درست بیان کند یا نه. ممکن است گاهی این نقد ستایشگرانه بهنظر برسد چون اثر آنقدر خوب است که نمیتوان نقطه منفی در آن یافت اما نقد ستایشگرانه با این نقد تفاوت دارد.
عقیقی: در این زمینه هم باز به حرفی که پیشتر زدم، معتقدم.
گبرلو: بخشی از نقد سازنده میتواند نقد ستایشگرانه باشد به شرط آنکه در مسیر ستایشاش موجب رشد و تعالی یک فیلمساز شود. اما نقد آسانگیر متضاد با نقد سازنده است.نقد آسانگیر یعنی مصلحتاندیشیهای کاذب و کم عمق که باعث رکود رشد فکری یک هنرمند میشود. هرچه در مسیر نقد سازنده محکم و استوار و البته با قاطعیت و دلیل و برهان سخن برانیم طبیعتا بیشتر مؤثر خواهیم افتاد.
- در دهههای 40 و 50 پرویز دوایی توانست به جایگاهی دست یابد که حرف و نظرش برای دوستداران سینما، سند باشد. بهنظرتان منتقدی در این سالها توانسته موفقیت دوایی را تکرار کند؟ اگر این اتفاق نیفتاده دلیلش را در چه میدانید؟
طالبی نژاد: بله، حتی افرادی وارد عرصه نقدنویسی شدند که بالاتر از دوایی هم بودند. ما منتقدان خیلی خوبی داشتیم که تعدادشان کم هم نبوده، افرادی که امروز سن شان بالا رفته و متأسفانه آخرین نسل منتقدان مسئول هستند.
عقیقی: بگردید و نوشتههای دوایی را بخوانید. ببینید به چندتا از همانها میتوان گفت نقد.ما دنبال شمایل میگردیم نه منتقد. نگاه اسطورهپرور ما در آن دوران دنبال منتقد میگشت؛ نه نقد و یافتیم. بهاریههای دوایی بیش از نقدهایش در یاد دوستداران سینما مانده است اما مثلا نقد کیومرث وجدانی بر پنجره عقبی، یا فیضالله پیامی برفیلم ضربت ساخته خاچیکیان، درمجموع بر بیشتر نوشتههای دوایی برتری دارد. این حرف من به معنای پذیرش تمام نوشتههای آنها نیست. هروقت کسی را یافتید که تمام حرفهایش برای تمام دوستداران سینما سند شد، معنایش این است که میتوانید به تمام حرفهایش شک کنید.
گبرلو: دوایی در یک دوران طرفدارانی داشت و در این دوره نیزمنتقدان دیگری طرفدارانی دارند که بهعلت گستردگی رسانهها و حضور متعدد منتقد نمیتوان یک نفر را بهعنوان شاخص منتقدان معرفی کرد. ضمن آنکه هماکنون نام رسانه بیشتر مورد توجه است تا نام نویسنده و منتقد.
- آخرین نقد خوب و تاثیرگذاری را که از یک منتقد داخلی خواندهاید به یاد میآورید؟ این نقد چه ویژگیهایی داشته که در ذهنتان مانده است؟
طالبی نژاد: من تمام نقدهای جهانبخش نورایی را با رغبت دنبال میکنم چون شاهد این قضیه بودهام وقتی میخواهد بر فیلمی نقد بنویسد چندین بار آن اثر را از زوایای مختلف تماشا میکند. هوشنگ گلمکانی نقدی بر یه حبه قند نوشته بود که آن را هم دوست داشتم. نقد دیگری از ایرج کریمی در مجله فیلم خواندم که بهنظرم خیلی مطلب تحلیلی و جامعی بود و بسیار تحت تأثیرش قرار گرفتم. البته نقدهای خوب دیگری هم خواندهام که در حال حاضر حضور ذهنی در موردشان ندارم.
عقیقی: نوشته امیرحسین سیادت درباره سینمای ترنس ملیک در نشریه سینما و ادبیات و مطلب امیر خضرایی منش در باره آنگلوپولوس در نشریه تجربه. شاید مطالب دیگری هم این اواخر درآمده باشد که من نخواندهام.
گبرلو: در سالهای دور نقدهای احمد طالبی نژاد و نوشتههای آغداشلو و گاه گلمکانی را میپسندیدم. اما در این سالها جوانان خوش ذوق و با استعدادی همچون مهرزاد دانش درخشیدهاند که آنها به فراموشی سپرده شدند. جوانان زیادی که اگر ذکر نام شان ضروری باشد به 50، 60 نفر خواهد رسید.