روزهای زندگی با وجود اسم نهچندان مناسبی که برایش انتخاب شده فیلمی خوشریتم است که میتواند مخاطب را تا انتها با خود همراه کند. فیلم را میشود به 3قسمت قبل از حمله نیروهای عراقی به بیمارستان، سکانس حمله به بیمارستان و پناهگاه تقسیمبندی کرد. معرفی فضا و موقعیت بیمارستان به خوبی در چند دقیقه ابتدایی فیلم صورت میگیرد و در ادامه آدمهای اصلی داستان کمکم و با جزئیات قابلقبولی شناخته میشوند.
در پاره اول فیلم قصه چندان جلو نمیرود و کارگردان سعی میکند مخاطب را به شخصیتهای اصلی داستان نزدیک کند. تجربههای قبلی شیخ طادی در طراحی صحنه و لباس به واقعیشدن فضاها و موقعیتها در فیلم روزهای زندگی کمک بسیاری کرده است و تقریبا بیشتر لحظهها، آدمها و موقعیتها واقعی بهنظر میرسند. علاوه بر این شخصیتپردازی مناسب «دکتر امیرعلی» باعث میشود صحبتهای دکتر با مجروحان که پتانسیل زیادی برای شعاریشدن دارند از این نتیجه تا حد زیادی دور بماند که البته بازی فرخنژاد در این صحنهها را نمیشود نادیده گرفت. زندگی روزمره یک بیمارستان صحرایی در نزدیک خط مقدم جبهه به خوبی با روابط انسانی آدمهایی که در چنین موقعیتی قرار گرفتهاند آمیختهشده و به نتیجهای باورپذیر منجر شده است.
پخششدن خبر پذیرش قطعنامه از بلندگوهای بیمارستان فراز تازهای در فیلم ایجاد میکند. نمای ایستاده کریم اکبری مبارکه بهعنوان فرمانده با چهرهای گلآلود و خسته در مقابل نیروهایش از پلانهای دیدنی فیلم است. تقابل عقلانیت فرمانده و شور نیروهای رزمنده در حالی به نمایش درمیآید که بهنظر میرسد خود فرمانده هم هنوز با مسئله پایان جنگ و پذیرش قطعنامه کنار نیامده است و فیلم در لحظهای که غم فرمانده مجروح بستری شده را نمایش میدهد، شادی دیگران را هم به تصویر میکشد تا این تقابل حالت عینیتری بهخود بگیرد. فصل حمله نیروهای عراقی به بیمارستان نیز با کارگردانی خوبی همراه است و درکل صحنههای جنگی فیلم تأثیرگذار ازکار درآمدهاند. صحنههایی که در سقف توان فنی سینمای ایران است و نشان میدهد فیلم در جنبههای فنی و تولید هم توانسته موفق باشد. موقعیت پناهگاه که قسمت زیادی از بار دراماتیک فیلم را بر دوش میکشد در لحظههای زیادی مخاطب را با تعلیق همراه میکند علاوه براینکه نابیناشدن دکتر گره داستانی جدیدی به ماجرا اضافه میکند که در نهایت به روایت درست ماجرا کمک میکند.
روزهای زندگی سعی نمیکند شبیه بعضی از فیلمهای دفاعمقدس قدرتهای ماورایی به آدمهایش بدهد و مثلا کوروش سلیمانی و پرستاری که برای کمک به او از پناهگاه خارج میشود بجا کشته میشوند تا فیلم از سطحینگری و شعارزدگی دور بماند. موقعیت پناهگاه موفق میشود ترجمه باورپذیری از مقوله «ایثار» به مخاطب ارائه کند. روزهای زندگی پایانبندی خوبی ندارد و این ضعف، فیلمنامه فیلم را از یکدستی میاندازد. پایان فیلم میتوانست در سکانس خروج اکبری مبارکه و تعدادی از مجروحان از پناهگاه رقم بخورد تا مخاطب سرنوشت نهایی آدمهای پناهگاه را خود ترسیم کند. بهنظر میرسد نقطه ضعف مهم فیلم همین پایانبندی کلیشهای است.