سریال حیرانی نمونه خوبی است برای آنهایی که همیشه چارچوبهای متداول تولید سریال را بهانه میکنند و گروه دیگری که مخاطب عام را جدی نمیگیرند و هر چیزی را به خوردش میدهند.
- معمولا در سریالهای تلویزیونی قصه به صورت خطی و دیالوگهای ساده و نشان دادن تصاویری که به روایت کمکی نمیکند بیان میشود، اما در این بین حیرانی تجربه جدیدی از سریالسازی در تلویزیون است. چرا این مسیر را برای روایت انتخاب کردید؟
امید بنکدار: هدف ما از ابتدا برای تولید مجموعه حیرانی تولید یک نمونه جدید برای ارائه پیشنهادهای تازه ساختاری- روایی به تولیدات تلویزیون بود. آقای رضا جودی، تهیهکننده کار با شناختی که از کارهای پیشین ما داشتند از ما برای این کار دعوت کردند و معتقد بودند که برای تغییر در ساختارهای تلویزیون نمیتوان فقط به تغییرات جزئی در فیلمنامه بسنده کرد و میبایست از آدمهای جدید با ایدهها و سلیقههای جدید دعوت کرد. به همین خاطر و با این نگاه ویرایش فیلمنامه و تولید حیرانی آغاز شد.
- یک سریال در این سطح و پیچیدگی تصویری و روایی چگونه میتواند مخاطب عام را هم جذب کند؟ شما چه تدبیری درباره حفظ این قشر مخاطب اندیشیدهاید؟ میتوان گفت قصه پیدا کردن مادر گمشده به این خاطر است؟
بنکدار: ابتدا باید درباره واژه مخاطب عام شفافیت داشته باشیم. مخاطب عام کیست؟ من؟ شما؟ خانمهای خانهدار؟ کارمند بانکی که ماهی یک یا 2بار به او رجوع میکنیم؟ یا راننده تاکسیای که همراه او از مقصدی به مقصدی دیگر میرویم؟ دانشجوی دانشگاه؟ محصل دبستان؟ یا رفتگر زحمتکشی که کوچههایمان را از آلودگیها میروبد؟ پس میبینیم که مخاطب عام یک مفهوم کلی، غیرشفاف و مبهم از آدمهایی است که در سنین، اقشار و اقلیمهای متفاوت زندگی میکنند و سطح دانش و میزان آگاهی متفاوتی دارند و طبعا نمیتوان کاری ساخت که جلب رضایت، سلیقه و خرسندی همه آنان ممکن و میسر باشد. پس برای جذب و جلب بیشترین میزان رضایت گروهی با این گستردگی چه باید کرد؟ استراتژیای که من و آقای علیمحمدی در حیرانی لحاظ کردیم استفاده از قصهای با شیوه روایی خطی و ساده برای ایجاد ارتباط صریح و مستقیم با بینندگان و لحاظ کردن ابهامات و پیچیدگیها و ریزهکاریهای داستانی برای ایجاد کنجکاوی و دعوت بیننده به مشارکت در دنبال کردن داستان بود. علاوه بر آنکه این نوع از پرداخت به ما مجال پیشنهاد ساختارهای تازهای میداد که در کار شاهد آن هستید. بههمین خاطر علاوه بر تم جستوجو و قصه آشنای مادر گمشده، روایت خطی، محوریت گفتوگو و استفاده از گرههای دراماتیک و پیاپی و عناصر دیگری در فیلمنامه لحاظ شده است.
- مضمون سریال حیرانی چیست؟ راجع به جایگاه اجتماعی و فرهنگی کاراکترها و ارتباط آنها با جامعه امروز ما کمی تو ضیح میدهید؟
کیوان علیمحمدی: حیرانی قصه بازگشت است و بازیافتن ریشهها. قصه آدمی که با پیدا کردن ریشههای خود به عشق و آرامش میرسد. کاراکترهای حیرانی از طبقهای هستند که در تولیدات تلویزیونی کمتر به آنها توجه شده است؛ طبقه متوسط شهرنشین با داشتن تحصیلات آکادمیک و جایگاه میانه فرهنگی، کسانی که به زبان فاخر پارسی احترام میگذارند و به درستگویی و ارزش واژهها اهمیت میدهند، کسانی که حتی هنگام مشاجره با صدای بلند با هم صحبت نمیکنند و هنگام شوخی با هم درگیری فیزیکی ندارند و به سرو کله هم نمیکوبند. این تصویری است که تلاش شده از انسان امروز جامعه معاصر در حیرانی به نمایش درآید.
- کاراکترهای سریال حیرانی هرکدام درگیر کشف گذشته هستند. آیا میتوان رابطهای بین آنها و مسائل نسل جدید برقرار کرد؟
علیمحمدی: از هر کاری میشود تعبیرهای متفاوتی را استخراج کرد اما حیرانی بیش از آنکه بخواهد به بحران هویت نسلها بپردازد، در تلاش برای نمایش آشتی میان نسلهاست؛ اینکه با گسترش افق دید مفاهیم متفاوتی مانند عشق، احترام، ایمان و اخلاق چگونه میتوانند زندگی ما را متبلور و متحول کنند. این توجه به گذشته به نوعی تمثیل گذشته بهعنوان کلیدی برای بازیابی فردا و رستگاری است. در قسمتهای بعدی حیرانی خواهید دید که حقایق پنهان در گذشته چگونه از آدمها، آدمهای دیگری میسازد و پولاد در این راه دشوار چگونه آبدیده میشود.
- در سریال حیرانی خیلی از مفاهیم با تدوین، تصویربرداری و تجربه خاص بصری منتقل میشود؛ چیزی که مخاطب تلویزیون و حتی خیلی وقتها سینمای ایران هم به آن عادت ندارد. در این سریال ما با تصویربرداری، میزانسنها و یک تجربه مدرن از داستانگویی روبهرو هستیم. چقدر این فرم در خدمت مفهوم بوده؟
بنکدار: در حیرانی همانطور که از نامش پیداست ما با بازگشت یک شخصیت به میهنش و حیرانی و سرگردانی او در گردابی از رویدادها و ماجراها مواجهیم. به همین خاطر روابط و برخوردها در این کار اهمیت ویژهای دارند. این برخوردها میتوانست در کار مانند همه کارهای دیگر با مجموعهای از جملات و نماهای متداول برگزار شود، اما چون از ابتدا قصد ما برگزار کردن یک کار رایج و متداول به صرف کسب درآمد نبود، برای نمایش این روابط از تصاویر چندپاره استفاده کردیم؛ تصاویر چندپارهای که علاوه بر فضاسازی ابتدا تمرکز بیننده را دچار تشتت و پس از مدتی تشدید میکند؛ یعنی بیننده ناآشنا با این نوع از تدوین و تصویرپردازی ابتدا با دیدن چند تصویر در یک قاب مشترک نمیداند کدام را نگاه کند اما بعد از مدتی ناخودآگاه دقت و تمرکز بیشتری نسبت به کار پیدا میکند و با عادت کردن به نوع تازهای از روایت میتواند گونهای از کار را تجربه کند و از آن لذت ببرد.
- آیا مخاطب خاصی مدنظر شما بوده؟ چون بر خلاف دیگران طبق سلیقه مخاطب عام حرکت نکردهاید. یا عقیده دارید سلیقه مخاطب باید تربیت شود؟
علیمحمدی: همانطور که اشاره کردیم مخاطب عام تعریف دقیق و معینی ندارد و از طیفی مانند یک متخصص بیهوشی ساکن خیابان ولنجک تهران تا یک کشاورز ساکن روستای دورافتادهای در خراسان را دربرمیگیرد. هدف از تولید مجموعه حیرانی عرضه یک کار متفاوت برای گستردن حق انتخاب بینندگان و ایجاد تنوع در تولیدات تلویزیون بود.
بدون شک تنوع و گستردگی محصولات علاوه بر افزایش امکان رقابت با شبکههای رنگارنگ فارسی زبان ماهواره، میتواند بر ارتقای سلیقه بینندگان نیز تأثیر مثبت داشته باشد. ارتقای سلیقه اما یک حرکت یک سویه و یک جاده یکطرفه نیست. همانگونه که مدیران و سیاستگذاران و سازندگان برای این مهم تلاش میکنند این تلاش برای پذیرش، آشنایی و پیشرفت میتواند از سوی مخاطبین نیز صورت بگیرد.
- البته شما در سینما هم ساختارشکنی خاص خودتان را داشتهاید که به سینمای مدرن خیلی نزدیک است. چرا کارگردانهای خوب ما کمتر سراغ سریال میروند؟ شما چه رویکردی به سریالسازی داشتهاید؟
بنکدار: این تعبیر شماست. ما تلاش کردیم که بهترین کار ممکن را برای مردم میهن عزیزمان تولید کنیم؛ چون باور داریم که مردم ما شایسته بهترینها هستند. اگر تلقی شما از واژه مدرن کار نوین و نوآورانه است این نیت ما بوده ولی ادعای ما نیست. حیرانی میتواند آغاز مسیری باشد که با تداوم آن رویکرد تازهای در تولیدات تلویزیون پدید بیاید؛ امیدواریم که چنین باشد.
اما در مورد روی آوردن کارگردانهای سینما به سمت سریالسازی باید بگویم شاید شرایط و امکانات برای تعداد بسیاری از همکاران ما در سینما فراهم نشده یا شاید بهخاطر تولیدات رایج از پذیرفتن ریسک ورود به این حیطه پرهیز میکنند. ولی ما این اقبال را داشتهایم که با پشتوانه یک گروه همدل و همراه (که با بسیاری از آنان در کارهای سینمایی هم تجربه همکاری داشتهایم) بتوانیم با گامی بلند وارد این حیطه شویم.
- آیا انتخاب بازیگران بر اساس سابقه بازی در کارهای خاص سینمایی و تلویزیونی که تجربه تئاتر هم دارند بوده یا بر اساس متن؟
علیمحمدی: طبعا هر دو. ما معمولا هنگام نوشتن یک فیلمنامه یا خواندن یک قصه به مابازای شخصیتها فکر میکنیم؛ اینکه کدام بازیگر میتواند شمایل کدام شخصیت را مجسم کند و مسلما نخستین کسانی که به ذهن میرسند بازیگران و عزیزانی هستند که پیشتر با هم سابقه همکاری داشتهایم، با هم زبان مشترک داریم و دغدغهها و علایق مشترکمان رابطه دوستی- کاریمان را شکل داده است. گروهی از این دوستان سبقه تئاتری دارند و گروهی سبقه سینما یا تلویزیون. آنچه مهم است باور به یک حرکت خلاقه گروهی و تلاش برای رسیدن به هدفی مشترک است.
اما در حیرانی ما علاوه بر همکاری با یاران قدیم شانس آشنایی و همکاری با عزیزان بازیگری را داشتیم که برای نخستین بار جلوی دوربین ما قرار میگرفتند. گروهی از این عزیزان از چهرههای شاخص تئاتر و گروهی دیگر از هنرآموختگان رشته بازیگری بودند. میتوانم بگویم حیرانی آلبوم رنگارنگی از بهترین و کوشاترین بازیگران سینما، تلویزیون و تئاتر است؛ کسانی که عاشقانه برای بهترین کیفیت کاری عرق ریختند و کوشیدند.
- تجربه کار در تلویزیون برای شما چگونه بود؟
بنکدار: نباید خودمان را درگیر و اسیر حاشیهها کنیم. چیزی که کیفیت یک کار را میسازد گریم یا نوع پوشش بازیگران نیست، ابزار و عناصر سینما، قصه، روایت، دیالوگ، تصویر، رنگ، نور، قاببندی، میزانسن، صدا و تدوین و... است، نه پیشروی و عقبنشینی از خطوط قرمز. من فکر میکنم اگر فیلمسازی بتواند با رعایت حدود و احترام به قوانین، فیلم ارزشمندی بسازد کار هنرمندانهای کرده است وگرنه هوچیگری و حاشیهسازی جز میان خطوط نارنجی صفحات کاهی نشریات زرد جایی ندارد.
اما گاهی حاشیههای خارج از متن، کار فیلمساز را به حاشیه میکشاند که این امر متأسفانه در فیلم «شبانه روز» برای ما اتفاق افتاد و تعابیری از کار استخراج شد که ماهها و سالهای متوالی عمر ما را صرف دوندگی برای رفع چیزهایی کرد که اساسا وجود نداشت.
تصور میکنم اگر فیلمساز نگاه هنرمندانه و خارج از حاشیه به کارش داشته باشد و با خودش صادق باشد نه خودش را تطبیق میدهد و نه تلاش میکند با پرداختن به مسائل سانسوری برای خودش شهرت و اعتبار کاذب کسب کند.