این حق انتخاب اما نمیتواند منتج به مقصودی مطلوب باشد چرا که نمیتوانیم به ساختار مفهومی 2مورد از این فیلمها که از قضا خود را در گونه کمدی نیز میدانند، نمره قبولی دهیم اما آنچه از کلیت فضای این روزهای سینمای ایران برمیآید اینکه این سینما به نقش قهرمان و جایگاه او در تبیین شکل اصلی قصه بسیار جدیتر از گذشته مینگرد. تحلیلی کوتاه بر 5فیلم اکران دوم نوروز میتواند ما را بیشتر در چند و چون این فضای متفاوت قرار دهد.
نارنجی پوش: مسیری جدید
حدیث نقش مهرجویی با همان پیرنگهای فلسفی اما با زبانی به غایت ساده. مهرجویی کارگردان زیرکی است. او خوب میداند که با زبان ثقیل فلسفی دهه60 خود نمیتواند آنطور که باید و شاید نسل جوان دهه90 را با خود همراه و همگام سازد بنابراین فیلمنامهای را مینویسد که از سوژه تا میزانسن، همه و همه ساده است. دیالوگها عامدانه سادهاند اما راهگشا ظاهر میشوند، میزانسنها با توجه به بحث فنگشویی، اگرچه در تفکر اولیه، ما را به سمت و سوی اغتشاش و شلوغی سوق میدهند اما یکدست و بسیار ساده نشان داده میشوند. مهرجویی تمام این حسنها را به دست هم میدهد تا نارنجی پوشی خلق شود که در دیگر مبانی نظیر تدوین، موسیقی و... نیز اثری قابل تامل است.
شخصیتهای نارنجی پوش اما در عین برخورداری از صبغهای که برای مخاطب تعریف میشوند، وجههای فانتزی هم دارند. همین وجهه فانتزی است که سبب میشود وقتی شهردار را با آن شمایل و با آن دیالوگها میبینیم، نتوانیم به آن ایراد بگیریم، همین وجهه فانتزی است که به ما میقبولاند حامد آبان، در هیبت قهرمان فیلم، آنچنان اکتیو، در وهله اول منقلب شده و در وهله دیگر دست به کارهایی میزند که ما نمیتوانیم به لحاظ کارکرد دراماتیک قصه، ایرادی بر آن وارد آوریم. بنا بر این فضای رئال است که وقتی همسر حامد آبان را در انتهای فیلم، در وضعیت اخلاقی تعدیل شدهای میبینیم از این رفتار او گلایهمند نمیشویم و... مهرجویی با نارنجی پوش وارد مسیر جدیدی شده که در آن، نرم داستانگویی و روایتش تغییر کرده، در حالی که در همین نرم تغییر یافته باز هم میتوانیم به رگههای آشنایی از سبک کاری او نظیر قهرمان پروری، تعصب در عقیده (دگماتیسم)، دوربین روی دست، شوخ و شنگیهای کاراکترهای فرعی و... برسیم. مهرجویی تمام شدنی نیست.
چگونه میلیاردر شدم: اکران آثار سخیف
چگونه میلیاردر شدم هیچیک از پارامترهای یک اثر کمدی را ندارد. فیلم، متشکل از تعدادی سکانسهای بیربط است که از هر ابزاری برای خنداندن مخاطب خود استفاده میکند. جالب آنجاست که هیچ ابزار قابل توجهی برای عرضاندام وجود نداشته و کاراکترها در جدال بر یک زمینه خالی، قصد خنداندن مخاطب خود را دارند؛ یک فضای کسلکننده که به کندی پیش رفته و شخصیتهایی که در طلب امری موهوم، میخواهند دست به خلاقیتی بزنند.
تمام مشکلی که فیلم چگونه میلیاردر شدم دارد، فیلمنامه آن است؛ فیلمنامهای که بسیار سطحی و فاقد هر گونه اسلوب یک نوشتار سازمان یافته کمدی است. ما در این فیلمنامه با یک آشفتگی محیطی در شخصیتها و فضاهای اندک مواجهیم؛ آشفتگیهایی که نمیتوانند لحظات مفرحی را برای تماشاگران بهوجود بیاورند و از اینرو دست به دامان دیالوگهای دم دستیای میشوند تا بلکه از قبل این دیالوگها فرجی شده و فیلم در مسیر کمدی قرار بگیرد.
چک: وقتی همهچیز سر جای خودش است
چک یک پلان- سکانس طولانی و متصل خوشساخت و دوستداشتنیای است که سعی دارد در عین پرداختن به برخی مسائل روز، داستان جالبی را پیش ببرد که شاید نمونه آن را بارها در آثار مشابه ایرانی و خارجی دیده باشیم اما آنچه سبب تمایز چک با دیگر نمونههای ایرانی و خارجیاش میشود خلاقیتی است که سناریست در تعبیه فضاهای کارکردی به خرج داده است.
نویسنده با رد هر گونه تعلیق در فیلم، فضاهایی را بهوجود میآورد که فینفسه قابلیت استحصال جریانی کمیک را دارند و نکته مهمتر اینکه بهرهمندی قابلقبولی نیز از این فضاهای پرتعداد به عمل میآید اما این فضاهای پر تعداد با کاراکترهای اصلی تقریبا زیاد فیلم نیز حالت مقارنهای را بهوجود میآورند که در پی آن، هر کاراکتر با شناسههای خوبی که به مخاطب میدهد، دست به کارهایی میزند که در تعریف محدودی از شخصیت او نوشته شده است. این تقسیم عملکردها، هم به درستی و مساوات صورت گرفته و هم اینکه تمام این عملکردها بهصورتی لازم و ملزوم، در شرایطی کارکردگرایانه به مخاطب تحویل داده میشوند.بهعبارتی هر کدام از شخصیتهای فیلم، توانی بالفعل در ایجاد فضایی کمیک دارند.
در اثر تجمیع همین مولفههاست که فضای گرمی از فیلم برای مخاطب تشریح میشود. این فضای گرم، ضرورتی مهم دارد چرا که قرار است حوادث بر بستر آن روایت شوند؛گویا نویسنده و کارگردان در نشان دادن این بستر گرم، خیلی زود وارد عمل میشود و آن را از همان سکانس نخستین و با نشان دادن روابط 4 کاراکتر کلیدی فیلم با آن شخصیت سرمایه دار نشان میدهد.
خنده در باران: مورد عجیب داریوش فرهنگ
خنده در باران اصلا نمیتواند در حد و اندازههای سینمای فرهنگ باشد. فرهنگ که با آثاری همچون دو فیلم با یک بلیت، روانی، تکیه بر باد و رز زرد نشان داد که فیلمسازی در حوزه سینمای بدنه است، این بار فیلمی را به مخاطبش عرضه میدارد که نه تنها اثری کمدی نیست بلکه میتواند به نوعی داعیه دار سینمای سخیفی باشد که تنها و تنها برای گیشه ساخته شده است. حتی حضور فرهنگ در یکی دو سکانس ماقبل انتهای فیلم و بیان این دغدغه از زبان او که آیا این فیلم میفروشد یا نمیفروشد نیز میتواند گواهی باشد بر این ادعا.
فیلم، خیلی زود با داستان خیالی و موهومی که دارد، تماشاگرش را خسته میکند. این خستگی زمانی تشدید میشود که علنا با پیشبرد قصه، نه تنها هیچ اتفاق درخوری شکل نمیگیرد بلکه حالت افسانهای و موهوم فیلم به بالاترین حد خود رسیده و این درجه از وهم نمیتواند دربردارنده فضایی قابل توجه برای مخاطب فیلم باشد. فیلم بهشدت مشکل قصه دارد و از پارامترهایی تبعیت میکند که تمامشان در گذشته امتحان خود را با موفقیت پشتسر نگذاشتهاند. از داریوش فرهنگ پس از این همه سال فیلم نساختن و همچنین تهیهکنندهای که بیش از 10سال است فیلمی نساخته، انتظار میرفت که با صلابت بیشتری به دنیای سینما بازگردد.
روزهای زندگی: جدال قهرمانان
روزهای زندگی فیلمی است که 90دقیقه داستان دارد و ملودرامی که به خوبی خود را نشان میدهد. هسته مرکزی داستان، قابلیت پدیدآوری چندین نقطه عطف را دارد. کارگردانی فیلم با توجه به گستردگی لوکیشن و تعدد شخصیتها و همچنین زمان وقوع داستان، خیلی حرفهای و کم ایراد مینماید و این خود میتواند کمکی به کار خوب نویسنده در جهت خلق فضاهای منطقی و صدالبته مالوف فیلم باشد. همین 2عامل خود کافی است تا روزهای زندگی را یک فیلم تاثیرگذار و دوست داشتنی بنامیم؛ فیلمی که تا همین جا هم لقب پرافتخارترین فیلم جشنواره سیام فجر را با خود یدک میکشد.
قهرمان پروری فیلم و تقابل کلاسیک قهرمانها بهگونهای غیرمستقیم، خود میتواند بهعنوان وزنهای برای پیشبرد مفهومی قصه باشد. نویسنده و کارگردان به قدری خوب توانستند مشخصات متفاوتی را برای قهرمانان مثبت و خاکستری خود تعریف کنند که تقابل ایدئولوژیکی این نگاهها هم میتواند به تنهایی داستانی با کیفیت را برای مخاطب خود تعریف کند. روزهای زندگی اتفاقات مهم دیگری نیز دارد که از آن جمله میتوان به تدوین جامپ کات فیلم و بازی خوب و یکپارچه هنگامه قاضیانی اشاره کرد.