مدتی قبل مرد ثروتمندی به دادسرای ناحیه یک تهران رفت و از دختر جوانی به اتهام سرقت و اخاذی شکایت کرد. وی در توضیح ماجرا به دادیار عبدی گفت: چند وقت پیش همسرم دوستان قدیمیاش را به خانهمان دعوت کرد و من وقتی از سرکار به خانه برگشتم با آنها آشنا شدم. از آن روز به بعد آنها با هم رفتوآمد داشتند. حتی چندین بار دو نفر از آنها همراه همسرانشان به خانهمان آمدند و همین باعث آشنایی بیشترمان شد.
وی ادامه داد: در بین دوستان همسرم دختر جوانی به نام مینا بود که رفتار بسیار مرموزی داشت. تصور میکردم که او معتاد است و به همین دلیل چندینبار به همسرم تذکر دادم که با مینا رفتوآمدی نداشته باشد. تا اینکه چند روز پیش شنیدم که این دختر قرار است به مناسبت جشن تولدش همه را به یک رستوران دعوت کند. من مخالف رفتن بودم اما وقتی اصرارهای همسرم را دیدم قبول کردم. او دوست داشت در جمع دوستانش باشد و من هم پذیرفتم. آن شب بعد از خوردن شام و کیک تولد راهی خانه شدیم.
بعد از برگشت به خانه با همسرم بر سر رفتار مینا در میهمانی دچار مشاجره شدیم و از او خواستم که دیگر با او رفتوآمد نکند. فردای آن روز وقتی میخواستم از خانه خارج شوم متوجه شدم که از کیف پولم خبری نیست. همراه همسرم همهجا را گشتیم اما اثری از کیف پیدا نکردم. داخل آن مدارک و حوالههایی بود که خیلی برایم ارزش داشت. یکدفعه یادم آمد که شب گذشته، پیش از رفتن به رستوران و جشن تولد مینا، کیف پولم را داخل کیفدستیام گذاشتم و راهی رستوران شدیم. ما بعد از صرف شام به قسمت دیگر رستوران رفتیم تا کیک تولد را تقسیم کنند. تصور میکردم در همان لحظه کیف من توسط یکی از دوستان همسرم به سرقت رفته است تا اینکه بعد از چند روز تلفن همراهم زنگ خورد.
آن طرف خط زنناشناسی در حالیکه سعی داشت صدایش را تغییر دهد مدعی شد که کیف مرا پیدا کرده و اگر مدارک داخل کیف برایم مهم است باید 5 میلیون تومان به او بدهم. او چندین بار با من تماس گرفت و گفت اگر این پول را نپردازم همه مدارک را از بین میبرد. من هم تصمیم گرفتم این پول را پرداخت کنم اما وقتی برای چندمین بار با آن زن ناشناس صحبت کردم، متوجه شدم که او همان مینا دوست همسرم است که صدایش را تغییر داده و تصمیم به شکایت گرفتم.
اعترافات باجگیر شیشهای
بعد از اظهارات این مرد، زن مرموز به دادسرا احضار شد. وی در بازجوییهای نخست خود را بیگناه دانست اما وقتی شواهد را علیه خود دید گفت: وقتی متوجه شدم که همسر دوستم تاجر است و ثروت زیادی دارد تصمیم به سرقت گرفتم. بارها دوستم از زندگی مرفهی که داشت با من صحبت کرده بود و همین مسئله مرا بیشتر وسوسه کرد. چندین بار که به خانه آنها رفته بودم میخواستم راهی پیدا کنم تا پول و طلاهای موجود در خانه را سرقت کنم و برای این کار چندین بار نقشه کشیدم اما موفق نشدم و هر بار فرصتی برای سرقت پیدا نکردم.
وی ادامه داد: وقتی در سرقت از خانه آنها ناکام ماندم نقشه دیگری کشیدم. یک شب همه دوستانم را به بهانه مراسم جشن تولدم به رستوران دعوت کردم و در فرصتی مناسب موفق شدم کیف شوهر دوستم را بدزدم اما وقتی در آن را بازکردم با یک مشت کاغذ روبهرو شدم که مربوط به معاملههای کاری بود و به من ربطی نداشت؛ برای همین تصمیم به اخاذی گرفتم. از آنجا که متوجه شدم این مدارک برای شوهر دوستم ارزش دارد تصمیم گرفتم تا از او 5 میلیون پول بگیرم و مدارک را تحویلش دهم. برای اجرای نقشهام با یک خط اعتباری با او تماس گرفتم و با تغییر صدایم میخواستم اخاذی کنم اما خیلی زود لو رفتم.
متهم انگیزه خود از سرقت و اخاذی را تأمین هزینه مواد اعلام کرد و گفت: چند ماهی است که در دام شیشه گرفتار شدهام و برای خرید شیشه نیاز به پول داشتم و برای همین فکر سرقت و اخاذی به سرم زد.بعد از اعترافات متهم، قاضی برای او قرار قانونی صادر کرد و تحقیقات درخصوص این پرونده ادامه دارد.