او - مثل بسیاری از نویسندگان ایرانی- در کنار داستاننویسی شغل دیگری هم برای گذران زندگی دارد. این گپ درباره همین «شغل دوم» است.
- نویسندگان ایرانی عموماً نمیتوانند نویسندگی را حرفه خود بدانند و مجبورند به کار دیگری هم اشتغال داشته باشند. این حرفهای نبودن یا دوشغله بودن، هم معایبی دارد و هم محاسنی. نظر شما دراینباره چیست؟
من که اگر حق انتخاب میداشتم، تمام وقتم را با نوشتن، مطالعه کردن و گوش دادن به موسیقیهای خوب میگذراندم، چون معتقدم هنرهای دیگر اتاق فکر نویسندهاند اما بعضی چیزها در زندگی آدم هست که انتخابی نیست؛ مثل پدر و مادر. وقتی هم که در زندگی، میزان درآمد آدم اهمیت پیدا میکند، حق انتخاب کموبیش از او سلب میشود. من همیشه ترس از فقر داشتهام و دوست ندارم مثل بسیاری از نویسندهها و شعرای گذشته، زندگیام را در فقر بگذرانم.
- بسیاری از نویسندهها و شاعران جوان امروز ایران به این سادگیها حاضر نیستند کیفیت زندگیشان را نادیده بگیرند. علاوه بر این با تأمین مالی زندگیشان از حرفهای دیگر، نیازی به درآمدزایی از ادبیات ندارند و در نتیجه وقتی به انتشار اثرشان فکر میکنند که به پختگی رسیده باشد - دستکم از نظر خودشان- نه وقتی که به پولش احتیاج داشته باشند. شاید یکی از محاسن عدمحرفهایگری همین باشد؟
هر انتخابی پیامدهای خاص خودش را دارد. گذشتگان مابازای انتخابی که کرده بودند، شخصیت و هویت ادبیشان را بهدست آوردند. من همیشه این ترس را دارم که نویسندگیام فدای شغلم شود. از طرفی هم میخواهم که زندگیام کیفیت خوبی داشته باشد. با این حرفتان موافقم که از آن دورانی که مردم فکر میکردند هرچه ژندهتر بپوشی متفکرتری، سالهاست عبور کردهایم. موقعیت سختی است: هم از فقر میترسم و هم از اینکه روزی هشت ساعت از زمان مفید و بارورم را صرف کاری غیراز ادبیات میکنم، نگرانم.
- از زاویه دیگری هم میشود به موضوع نگاه کرد: ارزش افزوده داشتن شغل دوم برای یک نویسنده. این شغل دوم میتواند امکانهای زیادی برای آدم فراهم کند؛ مثل سفر یا دیدن موقعیتهای ویژه یا برخورد با آدمهای خاص و این میتواند تجربه زیسته نویسنده را بالا ببرد؟
نه، اصلاً. دستکم در مورد شخص من امکاناتی که شغلم برایم ایجاد میکند - مثل مسافرتها یا روابط کاری - همه در چارچوب همان شغل هستند. من با سفری یکیدوروزه که بخش زیادیاش هم در جلسههای کاری میگذرد، تجربه زندگی در فلان شهر یا کشور را به دست نمیآورم.
- صحبت از وقت کردید و هشت ساعت زمان مفید روزانه. اگر وقت بیشتری میداشتید، واقعاً همهاش را صرف داستان میکردید؟
بهنظر من نویسنده بودن با شخصیت نویسنده داشتن فرق میکند. کسی که شخصیت نویسنده ندارد، شاید اگر وقت بیشتری هم داشته باشد، کار بیشتری نکند، اما نویسنده واقعی از هر موقعیتی برای نوشتن استفاده میکند. من گاهی فکر میکنم برنده واقعی کسانی هستند که قمار کردهاند و همه وقتشان را صرف کاری کردهاند که به آن علاقهمند بودهاند.