11-10سال بیشتر نداشتم. یک روز که با دوستانم مشاعره میکردم، اتوبوسی آمد و رانندهاش پیاده شد که آن را بشوید. وقتی مشاعره ما را دید گفت که اگر کسی در مشاعره مرا ببرد، اتوبوسم را به او خواهم داد. بعد هم پرسید کسی حاضر است با او مشاعره کند یا نه؟ من قبول کردم. شرط هم این بود که اگر من ببازم صدتومان پول به او بدهم که البته یک ریال هم نداشتم. مشاعره بین من و او شروع شد. گفتیم و گفتیم تا او شعری گفت که آخرش «ر» بود. من گفتم:«رهروان با رهروان دارد غرض...» آخر بیت، «ض» بود. راننده هرچه فکر کرد نتوانست شعری با «ض» بگوید. روکرد به خودم و پرسید خودت بلدی؟ جواب مثبت دادم و شعری از سعدی را خواندم:«ضایع نبود به خلق احسان کردن / هر دستی گرفتهای عصایی است تو را» بعد هم گفتم «حالا باید اتوبوست را بدهی» خندیدیم و او رفت یک جعبه شیرینی خرید و همه با هم خوردیم.
از این خاطرات زیاد در ذهن دارم؛ خاطراتی که علاقهام به کتاب را نشان میدهد. از همان زمان، یعنی 11-10سالگی، شروع کردم به کتاب خواندن و جمع کردن کتاب. ابتدا از کتابفروشیها کتاب به امانت میگرفتم؛ کتابهایی مثل داستانهای آگاتاکریستی که شبی یک قران اجاره میدادند.
الان نزدیک 36هزار جلد کتاب و 45هزار جلد نشریه دارم که 170عنوان آن مربوط به قبل از انقلاب و تقریبا کامل است و 700 عنوان نشریه هم به بعد از انقلاب مربوط میشود که غالبا دوره آنها کامل است.
از کتابهای قبل از انقلاب، از آثار نشر بنیاد فرهنگ که پرویز ناتل خانلری موسس آن بود 300 عنوان دارم که البته کل آثار این نشر 485 عنوان است. از کتابهای بنگاه نشر ترجمه همه که 546عنوان است 450عنوان را جمعآوری کردهام. از 156عنوان کتاب انجمن آثار ملی هم 120عنوان را دارم. در همین حال علاوه بر آثار ناشران مختلف، بسیاری از کتابهای مرجع ناشرانی چون ابنسینا، امیرکبیر و خوارزمی هم در مجموعه من موجود است. اما از جذابترین بخش مجموعهام، مجموعه کتابهای درسی از سال 1300تا1390 است که 370 جلد و دروس مختلف رشتههای درسی را شامل میشود. شاید این نکته گفتنی باشد که برای همه آنچه دارم پول دادهام و گاهی پولی را که قرار بوده برای عید کفش یا لباس بخرم صرف تهیه کتاب کردهام؛ یعنی از خرج زندگی خودم زدهام. حتی اوایل به دور از چشم همسرم، مجموعههایم را کامل میکردم ولی خوشبختانه امروزه همسرم با من همراه شده است.
یک نکته که همیشه به آن اهمیت دادهام «صبر» بوده است. هیچگاه نشریات و کتابها را با قیمت روز نخریدهام چون بسیار گران تمام میشود. معمولا صبر میکنم تا زمان انتشار کتاب یا نشریهای بگذرد و بشود آنها را با تخفیف خرید، نکته دیگر هم اینکه هیچوقت کتاب یا نشریهای را از مجموعهام نفروختهام؛ یعنی اگر اثری وارد مجموعهام شده دیگر از آن بیرون نرفته است. البته کتاب یا نشریه را به دوستان امانت میدهم ولی اصلا به فکر فروش نبودهام. به جز نشریه، مجموعههای دیگری هم دارم، مجموعه دوربینهای عکاسی، آپارات، رادیوهای قدیمی، ترازوهای قدیمی،فندکهای مارکدار،قفل، اسناد قدیمی، سکه، اسکناس و تمبر. برای تهیه همه اینها هم سالها زندگیام را گذاشتهام و الان که 57سال دارم نزدیک به 45سالش وقف تهیه آنها شده است. در عین حال گاهی شانس هم برای پیدا کردن بعضی چیزها همراه من بوده است، هیچگاه یادم نمیرود در سال 1358 یا 1359 در خیابان میرفتم که دیدم دو کتاب روی زمین افتاده است. کتابها را برداشتم که دیوان امیر جاهد بود و هنوز برایم خیلی اهمیت دارند.
دوست دارم در روستای پدریام به نام «بالیسین» از توابع شهرستان میانه کتابخانه و موزهای مردم شناسی درست کنم و همه آنچه را که گردآوردهام در آنجا بگذارم تا بعد از من یادگاری برای این ملت و همشهریهایم باشد.
*مجموعهدار کتاب و نشریه