کلاس ششمی که خلقالساعه، ناگهانی و در خلأ، بریده از پایههای قبلی (سوم و چهارم و پنجم) و بدون ارتباط با پایههای بعدی (هفتم و هشتم و نهم)، پدید آمده، اختراع جدیدی است که باید در کتاب رکوردها ثبت شود. اما جای شگفتی است که، دستگاههای نظارتی ما را چه میشود که در سکوت بهسر میبرند؟ 1- آیا شورایعالی انقلاب فرهنگی که تصویبکننده سند تحول بنیادین آموزشوپرورش است و بخشهای نظارتی آن شورا؛ باید اجازه دهند مجریان، هر بلایی که میخواهند برسر این سند مهم بیاورند؟!
براساس مفاد فصل هشتم آن سند، «شورایعالی انقلاب فرهنگی وظیفه سیاستگذاری و تصمیمگیری کلان و نیز ارزیابی و نظارت راهبردی فرایند تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی برپایه سند مذکور را بهعهده دارد». آیا این شورا به مهمترین وظیفه خود یعنی: «ارزیابی و نظارت راهبردی فرایند تحول» عمل کرده است؟
مگر براساس مفاد فصل هشتم آن سند، قرار نبوده آموزشوپرورش حداکثر ظرف مدت یک سال پس از تصویب این سند، برنامههای اجرایی خود (بهویژه برنامههای زیرنظامهای اصلی) را به تصویب شورایعالی آموزشوپرورش برساند؟ مگر آن شورا و بخشهای نظارتی آن نمیدانند که آموزشوپرورش تاکنون این وظیفه خود را انجام نداده است، درحالیکه میخواهد از مهرماه امسال نظام جدید را اجرا کند؟! آنهم ناگهان از پایه اول و دوم به پایه ششم جهش کند. نه اینکه آموزشوپرورش امروز ما خیلی تیزهوش است و هر سال نمره20 آورده که میخواهد ناگهان چهار تا پنج کلاس جهش کند!
احتمالا همان نیم صفحه جدول 11ضربدری که نشان میدهد پایه دوم و ششم نظام جدید باید در سال تحصیلی 92-91با هم آغاز شوند و با دستپاچگی و شتاب هرچه تمامتر 20روز پس از رونمایی سند تحول در شورایعالی آموزشوپرورش تصویب شد، برنامههای اجرایی آموزشوپرورش (بهویژه برنامههای زیر نظامهای اصلی) بوده است؟!
تعجب از این است که با توجه به اینکه آموزشوپرورش زرنگ و تیزهوش پنج سال جهشی ما کار یکساله را ظرف 20روز انجام داده و به جای 131صفحه (حداقل انتظار: به ازای هریک از 131 راهکار سند تحول یک صفحه برنامه اجرایی)، از نیم صفحه برای ارائه برنامههای اجرایی سند تحول استفاده کرده، چرا بهخاطر این همه سرعت و صرفهجویی در کاغذ پاداش نگرفته است؟! البته مثل اینکه پاداش هم گرفته، زیرا نمایندگان دوره هشتم در آخرین روزهای حضور خود در مجلس، آموزشوپرورش را مورد تفقد و تشویق قرار دادند!
تناسبت میان سند تحول بنیادین آموزشوپرورش (متکی به 450صفحه مبانی نظری درباره فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی که قرار است بنیاد آموزشوپرورش کشور را متحول سازد و به زبان انگلیسی برای دبیرکل یونسکو ترجمه شود) و یک جدول نیم صفحهای ابتدایی با 11ضربدر بهعنوان برنامههای اجرایی (برای تحقق 23هدف عملیاتی و 131راهکار وابسته به آن)، نیز جزو رکوردهایی است که بایستی در کتاب رکوردهای گینس ثبت شود.
البته نگارنده قصد ندارد میان آن دو بهصورت کمی و حجمی مقایسه کند؛ بلکه مهم ارزش کیفی آن سند است؛ که آموزشوپرورش اهمیت لازم درخور شأن چنین سندی قائل نشده است، درحالیکه برای تهیه برنامههای اجرایی سند تحول بنیادین آموزشوپرورش حداقل دوسال زمان نیاز است و شاید حجم و کمیت این برنامهها چندین برابر حجم اسناد بالادستی آن شود.
در اینجا لازم میدانم تجربهای را یادآور شوم. 10سال قبل با گروهی از مدیران و کارشناسان سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، مأموریتی به دو کشور چین و ژاپن داشتیم. اصلاحات آموزشوپرورش کشور ژاپن در شرف انجام بود؛ اصلاحات آنها بسیار محدود بود و تنها برنامههای درسی را دربرمیگرفت. (برای نوشتن این مطلب برای روزنامه همشهری، آنقدر در فایلهای قدیمی رایانهام جستوجو کردم، تا گزارش سفر خود را که قبلا در سازمان متبوعم ارائه کرده بودم، یافتم.) آنها سهسال مطالعه کرده بودند و سند اصلاحات خود را در مراجع مربوط به تصویب رسانده بودند و بعد از آن، چهار سال طول کشیده بود تا برنامههای عمل طرح اصلاحات خود را تهیه کنند و در این مدت از طریق NHK (سازمان تلویزیون آموزشی) و برنامههای گستردهای که توسط مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش تدارک دیده شده بود طرح را با مردم درمیان گذاشتند و در میزگردهای گوناگون با متخصصان و کارشناسان در مدارس و دانشگاهها و برنامههای رادیو- تلویزیونی، بهویژه با حضور منتقدان، طرح اصلی و ابعاد اجرایی آن را مورد نقد و بررسی قرار دادند.
نکته مهم این است که اصلاحات برنامه درسی آنها تنها سه رویکرد جدید دربرنامههای درسی را دربرمیگرفت (1- رویکرد تلفیقی، 2- برنامه محوری وکاهش نقش معلم بهعنوان یاددهنده و3- رویکرد فعال با تأکید برساختن گرایی). این اصلاحات دربرابر تغییرات بنیادی که قرار است در همه ارکان و اجزای نظام آموزشوپرورش کشورمان رخ دهد، بسیار ناچیز است ولی مقایسه کنید نحوه اجرا در عمل را.
در کشور چین هم الگوی مشابه ژاپن را داشتند، ولی آنها بهعلت وسعت و تراکم جمعیت میلیاردی و وجود استانهای متعدد و شهرهای خودمختار اصلاحات برنامه درسی را بهصورت پروژههای متعدد و متنوع درآوردند و دوسال بهطور آزمایشی در چند استان اجرا کردند.
در سال2009 شاهد گزارش تحقیق سازمان بینالمللی OECD بودیم که چین را دارای بهترین نظام آموزشی در جهان معرفی کرده است. کشوری که در مدت کوتاهی رتبه دوم اقتصاد جهان را بهخود اختصاص داد و روند موفقیتهای اقتصادی این کشور که برای کسب مقام نخست جهان میکوشد آموزش را کلید موفقیتهای خود معرفی میکنند.
سال 1382دفتر یونسکو در ایران، با همکاری سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی کشورمان، کارشناسان حوزه برنامه درسی کشور ایرلند را به ایران (آن سازمان) دعوت کرد. آنها که با پشتیبانی دولت انگلیس تغییراتی را باز هم تنها در برنامههای درسی خود ایجاد کرده بودند، طی سه روز روش طراحی و اجرای برنامههای درسی جدید خود را به گروه کارشناسان ما آموزش میدادند. وقتی از آنها سؤال کردیم چقدر طول کشید تا شما برنامههای جدید طراحی شده را به مرحله اجرا گذاشتید؛ پاسخ دادند سختترین مرحله «برنامهریزی برای اجراست»، ما با اینکه دوسال بود که همه اسناد و برنامههای تغییر را آماده اجرا کرده بودیم ولی برای اجرا تردید داشتیم و نگران بودیم که برنامههایمان با شکست مواجه شود. اپوزیسیون سبب شد وسواس بیشتری در اجرایی کردن به خرج بدهیم. آنها گفتند: در این زمینه حتی درگیریهای سیاسی بین جناحهای مختلف ایجاد شد؛ در نتیجه اصلاحات را ابتدا بهطور آزمایشی در شهرهای کوچک اعمال کردیم و از این آزمایشها دستاوردهای زیادی داشتیم، که بعضا طرح را به کلی تغییر داد. آنها گفتند: مقاومتهای سخت معلمان و اشکالاتی که متخصصان میگرفتند خیلی به آنها کمک کرد.
2- آیا نمایندگان محترم مجلس، سند تحول بنیادین آموزشوپرورش را مطالعه کردهاند؟ اگر آنها مطالعه نکنند پس چهکسی باید درباره مهمترین تغییرات در سطح ملی که مبتنی بر قوانین حکومتی است نظر دهد و تصمیم بگیرد؟ آیا نمایندگان محترم مجلس، نمیدانند که آموزشوپرورش، از میان 131راهکار سند که به نظم و ترتیب علمی، منطقی و عقلی تنظیم و تدوین شده است و میبایست به همان ترتیب انجام شود، ناگهان به سراغ ساختار نظام آموزشی رفته که در ردیف 112(کد1/21) سند قرار دارد و 111 راهکار مقدمه و پیشنیاز راهکار 1/21است؟
وقتی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس هشتم بر ارائه برنامه اجرایی (وظیفه مندرج در فصل هشتم سند تحول) قبل از اجرای ساختار تأکید میکند، آموزشوپرورش با شتاب، آن جدول نیمصفحهای 11ضربدری کذایی را مطرح میکند و کتاب 290اقدام را (که بیش از 90درصد آن کارهای جاری آموزشوپرورش است و در سنوات گذشته نیز مشابه آنها و اغلب با کیفیت بهتر انجام شده است و در صورتی که سند تحولی هم در کار نبود، آموزشوپرورش همان کارها را انجام میداد) به نام اقدامات تحولی معرفی میکند و جالب اینجاست که 88درصد اقدامات درجشده در آن کتاب مربوط به قبل از تصویب سند تحول است. آیا نمایندگان محترم مجلس آن 290 اقدام را دقیقا مطالعه کرده و آنها را با راهکارهای سند تحول مطابقت دادهاند و میتوانند حتی یک مورد را جایگزین با کفایت یکی از آن راهکارها کنند؟!
3- آیا بازرسی کل کشور که بایستی عملکرد و وظایف دستگاههای دولت را با توجه به قوانین و سیاستهای مصوب مورد ارزیابی و بازرسی و نظارت قرار دهد؛ انتقادات افرادی که در رسانههای مکتوب منتشر شده یا عملکرد آموزشوپرورش را درسند تحول مورد بررسی و بازرسی و نظارت قرار داده است؟ اگر پاسخ بلی است، پس چه موقع قرار است اقدام عملی انجام دهد؟ وقتی مهرماه آمد و حرکت انحرافی از سند تحول آغاز شد؟
4- آیا دیوان عدالت اداری و مدعیالعموم در این زمینه مسئولیتی ندارند. حتما بایستی شکایت شاکی خصوصی در این باره در فرمهای رسمی امضا شده بهدست آنان برسد و در نوبت دو-سه ساله رسیدگی شود. طرح ملی که سرنوشت حدود چهار میلیون کودک را (در پایههای اول و دوم و ششم) هدف قرار داده است، برای آن نهادها واجد اهمیت نیست؟
5- کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی که بایستی از هویت قوانینی که نادیده گرفته شدهاند، بهویژه قانون اهداف و وظایف آموزشوپرورش و قانون تشکیل شورایعالی آموزشوپرورش زیرا براساس ماده 12فصل چهارم قانون اهداف و وظایف آموزشوپرورش و نیز به موجب بند دوم ماده شش قانون تشکیل شورایعالی آموزشوپرورش «تغییر بنیادی نظام آموزشی و بررسی و تصویب هدفها و نظام آموزشی وزارت آموزش و پرورش» بهعهده مجلس شورای اسلامی است. البته ممکن است بپذیریم که سند تحول یک سند سیاستی است و انتظار هم این است که شورای انقلاب فرهنگی درباره آن تصمیم بگیرد ولی تنها درباره یک پرانتز کوچک که در فصل سوم سند (بیانیه مأموریت، ص12) تحت عنوان: (چهار دوره سه ساله) آمده، وزارت آموزشوپرورش وظیفه داشته است به موجب آن دو قانون، بهویژه در زمینه زمان و چگونگی اجرای نظام 3-3-3-3از مجلس کسب تکلیف کند، هرچند که آموزشوپرورش مصوبه شورای انقلاب فرهنگی را نیز اجرا درباره نظام آموزشی 3-3-3-3 را اجرا نکرده و نظام آموزشی خود ساخته 3-3-6 را تبلیغ کرده و درصدد است از مهرماه امسال اجرا کند. آیا باز هم این کمیسیون وظیفه مداخله ندارد؟ بدون تردید «تعلیم و تربیت» یکی از مهمترین زیرساختهای پیشرفت همه جانبه کشور و نظامی پویا، برای رشد و کمال و تعالی نیروی انسانی تا رسیدن به قرب الهی است.
تعلیم و تربیت مبتنی بر نظام معیار اسلامی درصدد است شرایط و امکانات را بهگونهای فراهم کند که استعدادهای کودکان و نوجوانان کشور شکوفا شود و آنان با آگاهی، آزادی و اختیار خود، در ابعاد گوناگون رشد کنند، به کمال برسند و در مسیر قرب الهی عامل تحقق بخش درجاتی از حیات طیبه برای خود و جامعه باشند.
سند تحول بنیادین در آموزشوپرورش، بهرغم کاستیهایی که دارد، یک سند معتبر برای نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود. این سند در هشت فصل (شامل کلیات، بیانیه ارزشها، بیانیه مأموریت، چشمانداز، هدفهای کلان، راهبردهای کلان، هدفهای عملیاتی و راهکارها، چارچوب نهادی و نظام اجرایی) تنظیم و تدوین شده است و تماما برخوردار از مفاهیم ارزشی و سیاستها و خطمشیهای راهبردی برای طراحی و برنامهریزی نظام مطلوب تعلیم و تربیت اسلامی است. اما بهنظر میرسد مجریانی که باید قدر و ارزش این سند را بدانند و به مفاد آن دقیقا عمل کنند، از این مفاهیم ارزشی و راهبردی در عمل روی برگردانده و تنها به شکل و ظرف نظام جدید پرداختهاند.
آیا بدون برنامه، بدون نقشه راه، بدون سازوکارهای لازم و بدون شاخصسازی برای تحول بنیادین زیر نظامها، میتوان به نظام تعلیم و تربیتی دست یافت که محصول آن نظام دارای چنان ویژگیهایی باشد؟!آیا تنها با شش ساله شدن دوره ابتدایی و تألیف شتابزده کتابهای درسی (که مؤلفان آن تنها فرصت استفاده از لعابی از تحول در محتوای آموزشی را بهدست آوردند) میتوان نظام آموزشوپرورش را متحول کرد؟!آیا از میان 131راهکار مندرج در سند تحول، تنها راهکار 1/21(بازنگری و اصلاح ساختار دورههای آموزشی) برای تحول بنیادین در آموزشوپرورش کافی بوده است؟
در این صورت، چرا 500متخصص و پژوهشگر کشور زحمت کشیدند و اسناد بالادستی و آن سند چندصد بندی را طراحی و تدوین کردند؟! و چرا بیش از 45جلسه (حداقل دوساعته) وقت نخبگان کشور در شورایعالی آموزشوپرورش و شورایعالی انقلاب فرهنگی صرف بررسی، اصلاح و تکمیل آن سند شد؟!
اگر کار از ابتدا موکول به خلاصهشدن تحول در تغییرات سطحی و شکلی بود، لازم نبود آن تعداد محقق و صدها هزار صفحه تحقیقات پشتیبان و پنجسال زمان برای نوشتن آن همه مطالب شامل فلسفه تعلیم و تربیت، فلسفه تربیت رسمی و رهنامه پیشبینی شود. اصولا در چنین شرایطی نیاز نبود سند تحول حدود 30صفحهای (خلاصه سه سند قبلی همراه راهکارها) تهیه و تدوین شود. تنها همان نیم سطر راهکار1/21(بازنگری و اصلاح ساختار دورههای آموزشی) برای تحول مورد نظر مسئولان وزارت آموزشوپرورش کنونی کفایت میکرد.
بدیهی است که نظام آموزشوپرورش (بهرغم تغییراتی که از ابتدای انقلاب اسلامی در آن رخ داده) نمیتواند تنها از طریق انتقال یک عدد از دوره متوسطه به دوره ابتدایی (بهعبارت روشنتر، تبدیل 4-3-5 به 3-3-6) و افزایش ساعات دروس دینی و قرآن و اختصاص یک ساعت به درسی بهنام «کار و فناوری» و تغییرات شتابزده محتوای آموزشی بدون اتکا به راهنمای برنامه درسی، بهطور بنیادی متحول شود.
برای خدمت به حدود چهار میلیون کودک معصوم بهترین راهحل این است که وزارت آموزشوپرورش طی دوسال تحصیلی 92-91 و 93-92همه مساعی خود را درجهت تهیه و تصویب برنامههای اجرایی مربوط به 131راهکار سند تحول بکند و سازوکارها و ویژگیهای حداقل پنج سال آینده مدرسه را که در افق چشمانداز بایستی به جلوهای از تحقق مراتب حیات طیبه برسد و... و سازوکار و نظام تربیت معلمی که بایستی شایستگیهای حرفهای ویژهای در معلم ایجاد کند و برنامه درسی ملی و برنامههای درسی چهاردوره سه ساله و زیرنظامها را تهیه، تدوین و تصویب کند، آنگاه پایه اول ابتدایی نظام جدید را مطابق فرایند زمانی پیشبینی شده توسط سازمان پژوهش و برنامهریزی درسی در نگاشت چهارم سند ملی از سال94-93 در سطح 5درصد دانشآموزان به مرحله اجرا گذارد. البته پیوست یک زمان پیشبینی تصویب برنامه درسی را سال 89تعیین کرده بود که بهعلت تأخیر دوساله (که هنوز هم برنامه درسی ملی تصویب نشده) نسبت به تاریخهای اعلام شده در پیوست بایستی دوسال به تعویق بیفتد.