اعضای خانواده این پزشک جوان با اهدای اعضای بدن او به سه بیمار زندگی دوبارهای بخشیدند. اواخر تیرماه امسال تصادف مرگباری در نزدیکی شهرستان چالوس رخ داد که منجر به مرگ پسربچهای خردسال و مجروح شدن شدید مادرش شد. مجروح حادثه که پزشک یکی از روستاهای مازندران بود به بیمارستان انتقال یافت اما بهرغم تلاش پزشکان، وی دچار مرگ مغزی شد و خانواده تصمیم گرفتند اعضای بدن او را اهدا کنند.
جلیل توکیلی، پدر این خانم دکتر میگوید: سالهاست که ما ساکن چالوس هستیم. دخترم بعد از اینکه در رشته پزشکی قبول شد و دانشگاهش را تمام کرد، در یکی از روستاها به نام نظرآباد که به چالوس نزدیک است مشغول بهکار شد. او پس از ازدواج همراه شوهرش در سلمانشهر زندگی میکرد و صبحها وقتی از خانه خارج میشد تا به درمانگاه برود، ابتدا به خانه ما میآمد تا پسرش محمد را به ما بسپارد و بعد راهی نظرآباد میشد.
صبح روز حادثه هم به خانه ما آمد و بعد از اینکه پسرش را به ما سپرد، راهی محل کارش شد. حدود ساعت چهار بعد از ظهر بود که برگشت و محمد را سوار ماشینش کرد تا راهی خانهشان شوند اما یک ساعت بعد از بیمارستان با ما تماس گرفتند و گفتند که دخترم تصادف کرده است. وقتی به بیمارستان رفتیم، چیزی را که میدیدیم باورمان نمیشد.
حادثه چه بود؟
روز حادثه، پس از آنکه خانم دکتر 35ساله پسرش را سوار ماشین کرد و به طرف سلمانشهر به راه افتاد، خبر نداشت حادثه مرگباری در کمینش است. او در جاده منتهی به سلمان شهر در حرکت بود که ناگهان متوجه شد پسرش از صندلی مخصوص کودکان بیرون آمده و هر لحظه ممکن است بیفتد. چندبار سرش را به عقب برگرداند تا از او بخواهد که تکان نخورد اما وقتی برای آخرین بار به جاده نگاه کرد، تریلی بزرگی را مقابل خود دید.
تریلی در کنار جاده پارک شده بود و خودروی خانم دکتر بیآنکه او متوجه شود از جاده منحرف شد و در مسیر تریلی قرار گرفت. قبل از اینکه او بتواند فرمان را بچرخاند و ماشین را کنترل کند، تصادف وحشتناکی رخ داد و صدای برخورد خودروی سواری و تریلی افرادی را که در حوالی سرگرم کار بودند از ماجرا باخبر کرد.
شاهدان وقتی به محل حادثه رسیدند، خانم دکتر هنوز زنده بود. او و پسرش در داخل ماشین گیر افتاده بودند و با گزارش ماجرا به اورژانس و آتشنشانی، تیمهای امدادی به سرعت راهی محل حادثه شدند. زن جوان و فرزندش به سرعت به بیمارستان منتقل شدند و با شناسایی خانوادهاش، ماجرا به آنها اطلاع داده شد.
همسر خانم دکتر گفت: سر کارم بودم که موبایلم زنگ خورد. وقتی گوشی را برداشتم، صدای مردی را شنیدم که میگفت همسر و فرزندم در جاده با تریلی تصادف کردهاند. بلافاصله به بیمارستان رفتم اما به من گفتند که پسرم در هنگام انتقال به بیمارستان بهدلیل شدت جراحات جانش را از دست داده و همسرم هنوز زنده است.
او را به بخش آی سی یو انتقال دادند و پس از آن وی را به بیمارستان خاتمالانبیا در تهران بردیم و درحالیکه همهچیز خوب پیش میرفت و نتیجه آزمایشها امیدوارکننده اعلام شده بود، ناگهان حالش بد شد و چند روز بعد از تصادف گفتند که او دچار مرگ مغزی شده است. پزشکان چندبار دیگر هم آزمایشها را تکرار کردند اما سطح هوشیاری او بهشدت پایین آمده بود و همه آزمایشها نشان میداد که وی دچار مرگ مغزی شده است.
اهدای عضو
وقتی مرگ مغزی شدن خانم دکتر جوان تأیید شد، خانوادهاش بهرغم اینکه بهخاطر از دست دادن دختر و نوهشان عزادار بودند اما در بیمارستان حاضر شدند تا با امضای رضایتنامه اهدای عضو، اعضای بدن دخترشان را اهدا کنند. به گفته آنها، خانم دکتر جوان قبل از مرگش بارها تأکید کرده بود که اگر اتفاقی برایش افتاد، اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کنند و به این ترتیب با انتقال پیکر بیجان او به بیمارستان مسیح دانشوری، اعضای بدنش شامل دو کلیه و کبد وی به سه بیمار نیازمند اهدا شد.