درباره ظرفیتهای بالقوه برای افزایش کارایی و بهبود عملکرد این جنبش و همچنین پیامدهای دبیرکلی ایران بر این جنبش، با دکتر مسعود اسلامی عضو هیأت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت خارجه گفتوگو کردهایم.
- بهنظر شما این جنبش چه پتانسیلها و امکانات بالقوهای دارد که میتوان از آن برای بالابردن و ارتقای عملکردش استفاده کرد و سود برد؟
اگر در این نهضت به اعضای حاضر بهعنوان یک مجموعه فارغ از پتانسیلهای یک یک اعضا توجه داشته باشیم، دوسوم جمعیت جهان با منابعی که در آفریقا، آسیا و آمریکای جنوبی دارند، بهصورت بالقوه در اختیار این جنبش است. آسیا منطقه بزرگ و مهمی است که از قبل این اهمیت را داشته و هرچه میگذرد اهمیتش در نظام بینالمللی افزایش مییابد. منابع و ذخایر مورد نیاز دنیا، تجارت و جمعیت، قدرت بزرگ و غیرقابل اغماضی است و هرچه میگذرد اهمیتش بیشتر میشود. این پتانسیلها در مجموع از هر نظر که نگاه کنیم میتواند بر تصمیمات و آینده سرنوشت مردم جهان تأثیرگذار باشد.
متأسفانه این تعدد و تکثر اعضا بهخودی خود، نوعی آسیبپذیری نیز برای این نهضت دارد و تصمیمگیریها سختتر و متفرق میشود. برخی از اعضای این نهضت عدمتعهد در واقع و در عمل مثلا به سیاستهای آمریکا متعهد هستند. کشورهای زیادی هستند که تأثیرپذیری مستقیمی از سیاستهای آمریکا دارند و در عمل هیچ اعتنایی به تصمیمگیریهای این نهضت ندارند. مثالهای زیادی هم در این زمینه وجود دارد، مثلا بعضی از اعضا بهرغم تصمیمات متحد و اجماعی که در نهضت گرفته میشود اقدام میکنند که نمونهاش درباره ایران، سوریه، فلسطین و... است. اینها موضوعاتی است که هم میتواند پتانسیل مثبت برای کار مشترک داشته باشد و هم باعث آسیب و جلوگیری از کار مشترک شود.
- با توجه به اینکه اجلاس سران عدمتعهد در تهران برگزار شد و تا سه سال آینده ریاست جنبش برعهده ایران است و ایران تا سه دوره دیگر نیز به عضویت گروه سهگانه و تروئیکای رهبری جنبش در میآید، بهنظر شما این موضوع چه قابلیتی را در اختیار ایران قرار میدهد و ایران چه جهت و ظرفیتی را میتواند وارد جنبش عدمتعهد کند؟
بیشتر موضوعاتی که در دستور کار این جنبش قرار دارد، ثابت است و به ندرت میشود تحولات جدی در آن صورت داد و نوآوری ایجاد کرد. بهطور سنتی اعضا بهصورت محتاطانه و محافظهکارانه عمل میکنند و من از این جهت این نکته را مطرح میکنم که نباید انتظار داشت این جنبش، چارچوب و فرایند، امکان فوقالعادهای را در اختیارمان قرار دهد و این موضوع را نیز باید از اغراق دور بداریم. در حد متوسط و بالقوهای این امکانات در اختیار ایران خواهد بود که تلاش کند بهعنوان ریاست این جنبش طی سه سال آینده، موضوعات جدیدی را وارد دستور کار آن کند و تلاش برای هماهنگی بیشتر و ارتباط و همکاری مؤثرتر بین اعضا را تسهیل کند.
اما بالاخره وقتی دستورکاری نیز تهیه و تصویب شود تابعی از خواست، اراده، پذیرش و موافقت همه اعضاست. اینطور نیست که ریاست جنبش بتواند همه موارد مندرج در دستور کار را پیش برده یا یکجانبه در این زمینه عمل کند. بایستی واقعبینانه و متناسب با ظرفیت این جنبش این کار را انجام دهد اما صرف برگزاری این اجلاس در تهران برای ایران از جهت سیاست خارجی دستاوردهای حائز اهمیتی دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت؛ یکی اینکه بالاخره مهمترین چالشی که ایران در روابط خارجی و سیاست خارجی خویش دارد، مبارزه با تحمیل انزوای سیاسی و بینالمللی است. هرقدر دشمنان تلاش میکنند که ما را منزوی کنند و ما را بهعنوان یک کشور غیرعادی، بحرانساز، مسئلهساز و مسئلهدار مطرح کنند، ما تلاش میکنیم از این انزوا بیرون بیاییم و برگزاری این اجلاس در تهران و سپردن ریاست جنبش به ایران، شکی نیست که موقعیت خوبی را برای رفع انزوای تحمیلی فراهم میکند و باید حداکثر تلاش را داشت تا از این ظرفیت بهره بیشتری برد. دوم اینکه بالاخره حدود 120کشور به ایران میآیند و ملاقاتها و ارتباطات دوجانبه و چندجانبه در ایران صورت میگیرد و این قطعاً مورد پسند کسانی که انزوای ایران را میخواهند نیست و این جهتگیری درستی است که ایران با فعالیت بیشتر در اینگونه نهادهای بینالمللی تلاش کند تا از انزوا بیرون آید و روابط خود را توسعه دهد. این اجلاس فرصتی برای اعتمادسازی و تنشزدایی از فضای ناشی از تحریمهای بینالمللی برای ایران نیز هست.
معمولا در حاشیه و متن این نوع اجلاسهای بینالمللی تعداد قابلملاحظهای از ملاقاتهای دوجانبه بین مقامات میزبان و مهمانها صورت میگیرد که میتواند در جهت اعتمادسازی، هماهنگی و توضیح سیاستهای خارجیای که داریم مؤثر واقع شود و به سردیای که دشمنان ما میخواهند به سیاست خارجی ما تحمیل کنند، گرمیای ببخشد و آن را از بین ببرد. این موارد دستاوردهای مهم و قابل ملاحظهای است که بهنظر من اجلاس برگزار شده در تهران در برخواهد داشت.