این مرد برای انتقامجویی از خانواده پسربچه او را ربود و به قتل رساند و با ارسال نامهای وانمود کرد که افراد ناشناسی دست به آدمربایی زدهاند.شامگاه 10شهریور امسال مأموران پلیس شهرستان برخوار اصفهان در جریان ناپدید شدن مرموز پسربچهای 11ساله در این شهر قرار گرفتند و تحقیقات برای یافتن او را آغاز کردند. پدر این پسربچه به مأموران گفت: مراسم عروسی یکی از اقوام بود و ما در خانه آنها جمع شده بودیم. بعد از ظهر که موقع پاتختی بود، پسر 11سالهام به داخل کوچه رفت تا بازی کند و این آخرین بار بود که او را دیدیم. پس از آن پسرم ناپدید شد و ما هر چه گشتیم اثری از او پیدا نکردیم. حتی به سراغ دوستانش هم رفتیم اما کسی از او خبر نداشت و نمیدانیم چه بلایی سر سیدمهدی آمده است.
شروع تحقیقات
ماموران با دریافت مشخصات پسربچه ناپدید شده، جستوجو برای یافتن ردی از او را شروع کردند. آنها به تحقیق از تمامی ساکنان کوچه پرداختند اما کسی وی را ندیده بود. حتی پرس و جو از بیمارستان و بهزیستی هم به جایی نرسید و از آنجا که احتمال میرفت سیدمهدی توسط افرادی ربوده شده باشد، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان برخوار وارد عمل شدند.
مأموران که تصور میکردند بهزودی آدم ربایان در تماس با خانواده سیدمهدی درخواست خود را مطرح خواهند کرد، به انتظار نشستند اما یک هفته گذشت و نهتنها تماسی برقرار نشد بلکه ردی از پسربچه 11ساله هم بهدست نیامد. تیم تحقیق که با پروندهای پیچیده روبهرو شده بود بار دیگر به پرس و جو از ساکنان محلی پرداخت که سیدمهدی در آنجا ناپدید شده بود و در این میان پسربچه یکی از همسایهها سرنخ مهمی در اختیار مأموران قرار داد.
ردپای آشنا
پسربچه همسایه گفت: بعد از ظهر روزی که سیدمهدی ناپدید شد برای انجام کاری از خانه خارج شدم. در آن لحظه یکی از اقوام او به نام خشایار را دیدم که سوار موتورش، در حال دور شدن از محل عروسی بود. به غیراز آن مرد کسی در داخل کوچه نبود و من درست ندیدم که سیدمهدی هم سوار موتور بود یا نه. با این اطلاعات مأموران به سراغ خشایار رفتند و به تحقیق از او پرداختند. وی مدعی شد که روز حادثه برای انجام کاری، جشن عروسی را ترک کرده و هنگام رفتن، سیدمهدی را در کوچه ندیده است.
نامه عجیب
تحقیق از تنها مظنون پرونده به جایی نرسید اما مأموران که به حرفهای خشایار درخصوص علت ترک مراسم عروسی مظنون شده بودند، وی را زیرنظر گرفتند. درحالیکه 18روز از ناپدید شدن پسربچه 11ساله گذشته بود، 28شهریورماه خشایار با پلیس تماس گرفت و موضوع عجیبی را مطرح کرد. وی گفت که فرد ناشناسی نامهای به حیاط خانه آنها انداخته و در این نامه نوشته که سیدمهدی را ربوده است. بهدنبال این تماس مأموران راهی خانه وی شدند و به بررسی نامه پرداختند. در نامه نوشته شده بود: «سید مهدی نزد ماست و اگر او را زنده میخواهید 50میلیون تومان تهیه کنید و با شماره تلفن. . . تماس بگیرید.»
ماموران که حالا از ربوده شدن پسربچه 11ساله مطمئن شده بودند، به آموزش خانواده او پرداختند و از آنها خواستند که ضمن تماس با شماره تلفنی که آدمربایان اعلام کرده بودند، با آنها وارد معامله شده و از سالم بودن پسرشان مطمئن شوند. وقتی این تماس برقرار شد، مردی که سعی میکرد صدایش را تغییر دهد از پشت خط به پدر سیدمهدی گفت: «پسرتان حالش خوب است. اگر میخواهید او را ببینید بدون اطلاع پلیس، 50میلیون تومان به آدرسی که میگویم بیاورید و برای اینکه مطمئن شوید پسرتان زنده است به پشت بام ساختمانی در میدان مرکزی شهر بروید تا نشانهای از او ببینید.» پس از این تماس پدر و مادر سیدمهدی راهی ساختمان مورد نظر شدند و روی پشت بام آنجا، لنگه کفش پسرشان را دیدند و مطمئن شدند که ادعای مرد ناشناس صحت دارد.
غلطهای املایی
درحالیکه کارآگاهان در جستوجوی یافتن ردی از آدمربایان بودند، نامه عجیب در اختیار آزمایشگاه پلیس آگاهی استان اصفهان قرار گرفت تا بهصورت تخصصی بررسی شود. نتیجه این بررسیها نشان میداد که این نامه با دست چپ نوشته شده و نویسنده فردی کمسواد است، چرا که تعدادی غلط املایی دارد و مثلا کلمه «حتی» را «حتا» نوشته است.کارآگاهان که خود را در برابر آدمربایی چپ دست و کم سواد میدیدند، بررسیهای خود را ادامه دادند. پدر سیدمهدی طبق دستور آدم ربایان، برای تحویل دادن پول راهی محل قرار شد اما اثری از آدم ربایان در آنجا پیدا نشد و پرونده بار دیگر به بن بست رسید.
اشتباه قاتل
ماموران که همچنان به خشایار(تنها مظنون پرونده) مشکوک بودند و حدس میزدند که وی در آدم ربایی نقش دارد، تمامی رفتوآمدهای او را زیرنظر گرفتند. این احتمال وجود داشت که حرفهای این مرد درخصوص اینکه نامه عجیب را فرد ناشناسی به حیاط خانهاش انداخته دروغ باشد و خودش نامه را نوشته باشد. به همین دلیل مأموران بار دیگر وی را به اداره آگاهی احضار کردند و تحت بازجویی قرار دادند. افسر پرونده هنگامی که سرگرم تحقیق از خشایار بود متوجه شد که وی راست دست است اما زمانی که خشایار سرگرم نوشتن اظهارات خود بود، افسر جوان متوجه نکته مهمی شد.
خشایار هنگام نوشتن، کلمه «حتی» را «حتا» نوشت و کارآگاه پلیس با دیدن این کلمه اطمینان یافت که نویسنده نامه کسی جز خشایار نیست. به همین دلیل در ادامه تحقیقات از او خواست جملاتی را هم با دست چپ بنویسد که مرد میانسال با شنیدن این درخواست، رنگش را باخت و دستپاچه شد. وقتی تنها مظنون پرونده جملات مورد نظر را با دست چپ نوشت، دستخط او به آزمایشگاه جنایی پلیس آگاهی استان اصفهان فرستاده شد و کارشناسان بعد از بررسیهای دقیق اعلام کردند که دستخط خشایار با دستخط فردی که نامه عجیب را نوشته، یکی است.
اعتراف به جنایت
با این اطلاعات مرد میانسال بازداشت شد و تحت بازجوییهای فنی قرار گرفت. وی که راهی برای کتمان حقیقت نداشت در ادامه پرده از راز جنایتی هولناک برداشت. او گفت: مدتی بود که با خانواده سیدمهدی اختلاف داشتم و میخواستم از آنها انتقام بگیرم. به همین دلیل تصمیم گرفتم پسرشان را ربوده و از آنها اخاذی کنم. روز حادثه وقتی همه سرگرم مراسم عروسی بودند متوجه سید مهدی شدم که به داخل کوچه رفت و به تنهایی بازی میکرد. از خانه خارج شدم و به او پیشنهاد موتورسواری دادم. او را روی باک موتور نشاندم و از محل دور شدم.
متهم ادامه داد: ابتدا پسربچه را به بیابانهای اطراف شهر بردم و میخواستم وی را در جایی مخفی کنم که او شروع به سر و صدا کرد. آنقدر گریه کرد که برای ساکت کردنش، دستم را روی دهانش گذاشتم اما خبر نداشتم که او بیماری تنگی نفس دارد. همین که کبود شد، دستم را برداشتم و متوجه شدم که وی دیگر نفس نمیکشد. برای همین جسدش را در بیابان دفن کردم و به خانه برگشتم و وانمود کردم آدمربایان سیدمهدی را دزدیدهاند.
با اظهارات مرد جنایتکار، مأموران راهی محل جنایت شدند و جسد پسربچه را از زیر خاک بیرون کشیدند. به این ترتیب متهم با قرار قانونی راهی بازداشتگاه شد و تحقیقات تکمیلی درخصوص پرونده ادامه دارد.