این روزها که قیمت کاغذ بهعنوان مهمترین کالای مورد نیاز برای تولید مطبوعات نسبت به ابتدای سال سه برابر شده درآمد رسانههای کاغذی دستخوش تغییرات چشمگیری شده است؛ هزینه تولید بالا رفته و حالا در این وضعیت هر عدد و رقمی در اینتصاعد هندسی خود را بیشتر نشان میدهد. این روزها اندیشیدن به «کاهش هزینهها» بعد از حفظ نشریه مهمترین دغدغه مدیران مطبوعات است. درآمد مطبوعات در شرایطی که آگهی، قواعدی را به صاحبان مطبوعات تحمیل میکند و سرانه مطالعه در کشور پایین است، با بالا رفتن قیمت کاغذ ناچیزتر بهنظر میآید. در این اوضاع و احوال تکیه بر فروش، رنگ و روی سودایی بزرگ بهخود گرفته است. روزنامهها در این شرایط باید در کمترین زمان ممکن محصولی تولید کنند که در کمتر از چند ساعت (شایدفقط یک روز) برای فروش فرصت دارد. اما اگر در همین یک روز زمان برای فروش، این محصول دیر بهدست مشتری یا همان مخاطبان برسد کسی آن را نمیخرد؛ آن هم در زمانهای که تلویزیون و رادیو هم مغلوب اطلاعرسانی لحظه به لحظه رسانههای مجازی شدهاند. حالا اگر همین محصولی را که فقط یک روز فرصت برای فروش آن داری، سر وقت بهدست خریدار برسانی باید از محل فروشش سهم «دکه دار» و «توزیعکننده» را بدهی. آن وقت میبینی از همین درآمد هم بین 30تا 45درصد را بابت رساندن سروقت محصول پرداخت کردهای. بنابراین اگر یک نسخه از روزنامهات فروش رفت از هر 200تومان باید 60تومان بابت توزیع آن بپردازی و میماند 140تومان. این روزها که هزینههای تولید در مطبوعات بالا رفته پرسش این است که آیا نمیشود با هزینه کمتری همین محصول را بهدست مخاطب رساند؟
از آن روز که نخستین توزیعکنندگان روزنامهها و مطبوعات مأموران دولت بودهاند مدتهای زیادی گذشته؛ زیرا در آن زمان که روزنامه برای نخستین بار در ایران متولد شد والدینش دولت و حکومت بودند. در مقاله «تاملی در توزیع مطبوعات ایران»* آمده است که تعداد توزیعکنندگان مطبوعات در سال 1297خورشیدی فقط 12نفر بوده است. تولد روزنامه اطلاعات در سال 1305خورشیدی موضوع توزیع مطبوعات را با تشکیل اتاق توزیع وارد مرحله جدیدی کرد. در سال1310 سازمان توزیع مطبوعات شکل گرفت. از آن زمان تا بهحال که بیشاز 80سال سپری شده یک اتفاق عمده در توزیع مطبوعات رخ داده است. ابتدا مطبوعاتیها روزنامههایشان را بعد از چاپ در مراکزی در تهران آماده میکردند و دکهداران و روزنامه فروشان به آنجا مراجعه کرده و تعداد مورد نظر از هر نشریهای را تحویل میگرفتند و بعد خودشان تا محل فروش آن را حمل میکردند. انتقال روزنامهها به شهرستانها نیز با هواپیما، اتوبوس و قطار انجام میشد. تا پیش از سال1358 شرکتهای هواپیمایی برای حمل مطبوعات هیچ هزینهای دریافت نمیکردند و عملا روزنامهها رایگان به مقصد میرسیدند. در نهایت فقط پول تمبر بارنامه از صاحبان مطبوعات برای حمل دریافت میشد. شرکتهای اتوبوسرانی نظیر ایران پیما، تی.بی.تی یا لوانتور نیز رایگان این کار را انجام میدادند و درصورتی که آگهیای برای انتشار داشتند روزنامهها نیز آن آگهی را رایگان برای آنها منتشر میکردند. این وضع تا سال 1375 ادامه داشت تا اینکه شرکتی که هماینک توزیع روزنامه همشهری را برعهده دارد یعنی «نشرگستر امروز» متولد شد. حجتالله جیرودی، مؤسس و مدیر عامل سابق این شرکت دراین باره میگوید:«ضرورت رساندن بموقع و سرعت عمل در اطلاعرسانی ایجاب میکرد که مطبوعات و بهویژه روزنامه در فاصله زمانی کمتری بهدست مخاطب برسد. برای همین ما در تهران خطوطی را طراحی کردیم و مطبوعات را در این خطوط به دکهدار تحویل میدادیم و برگشتیها را هم تحویل میگرفتیم».
این کار ابتدا با استقبال دکهداران و فروشندگان خرد مطبوعات همراه نبود اما از آنجا که این شیوه میتوانست درآمد مطبوعات از تکفروشی را سامان ببخشد و بعد دردسرهای دکهداران برای سفرهای درون شهری را هم بکاهد پذیرفته شد.
جیرودی دراین باره میافزاید: «برای تحت پوشش قراردادن دکههای تهران 25تا 30خط تعریف کردیم که هر خط یک وانت، یک مسئول خط و دو نفر خدمه داشت. این افراد هر روز باید تا قبل از ساعت شش صبح روزنامهها را به دکهها میرساندند و روزنامههای فروش نرفته و بهاصطلاح برگشتی را پس میگرفتند».
این وضع سبب شد تا درآمد مطبوعات و پرداخت و دریافتش سامانی بهخود بگیرد و شرکت توزیع هم از همین راه کسب درآمد کند و تقریبا از این مرحله بود که مطبوعاتیها باید سهمی از فروش خود را به توزیع اختصاص میدادند. این سهم شامل 20درصد دکهدار و 12تا 20درصد هم شرکت توزیعکننده میشد. جیرودی درباره سهم شرکت توزیع در تهران میگوید: «ما در تهران 12درصد از فروش را بابت حق توزیع دریافت میکردیم و الان هم تقریبا وضعیت به همان شیوه سابق است». همین الگو رفته رفته در مراکز استانها پیاده شد و بدینترتیب روزنامهها بهدست مخاطب میرسید. این مدل برای مطبوعات مدل مطلوبی بود زیرا امکان محاسبه فروش و چشمانداز بازار و کیفیت پراکندگی مخاطبانشان را به آنها میداد.
سهمیهبندی بنزین؛ تیر خلاص توزیع
شرکتهای توزیع بهویژه با تولد روزنامهها و نشریات مختلف در دهه 70و 80 رونق خاصی پیدا کردند تا اینکه در خردادماه سال1386 دولت بنزین را سهمیهبندی کرد و سپس نرخ آزاد بنزین وارد بازار شد. تا اینجا عموما مشکل توزیع برای مطبوعات بهعنوان یک هزینه دیده نمیشد. اما همین تغییر وضعیت در قیمت سوخت حملونقل را چنان دچار تحول کرد که دیگر با شرایط سابق نمیشد باری را به مقصد رساند. توزیع مطبوعات علاوه بر شرکتهای خصوصی توسط شرکتهای خاص روزنامههای کیهان، اطلاعات، جامجم و ایران نیز انجام میشد. این شرکتها به سبب داشتن حامی دولتی کمتر با مشکل سوخت دست و پنجه نرم میکردند و این بخش خصوصی بود که چه در جایگاه صاحبان نشریه و چه در جایگاه توزیعکننده دچار مشکل شد. شرکتهای توزیع که در دهه 80با وجود تعطیلیهای پیاپی مطبوعات به چیزی حدود 14شرکت رسیده بودند به شش شرکت عمده در ابتدای دهه90 رسیدند و در حال حاضر به چهار شرکت فعال در زمینه توزیع روزنامهها محدود شدهاند. کریم حسنپور، مدیرعامل شرکت «نشرگسترامروز» میگوید: «هزینه توزیع برای مطبوعات آنقدر که خود حملونقل مشکل است مشکلی نیست. سوخت گران و دوری مسافت سبب شده تا توزیع مطبوعات دچار چالش جدی شود».
حق توزیع؛ هزینه مضاعف نشریات تازه متولد شده
در این میان اگر نشریهای متولد شود بیشترین خسارت را خواهد دید؛ زیرا بهدلیل آنکه هنوز بازارش مشخص نیست و براساس فروشش نمیتوان برای آن سهم توزیع تعیین کرد محل مناقشه بین صاحب نشریه و توزیعکننده میشود؛ در واقع موضوع حقتوزیع به حقالزحمهای تبدیل شده که به بسیاری از مطبوعات کم توان از نظر فروش در بازار تحمیل شده است. توزیعکنندهها مدعی هستند که توزیع و سپس جمعآوری برگشتیهای روزنامهها و مطبوعاتی که در بازار حرفی برای فروش ندارند برای آنها هزینه درپی دارد؛ بنابراین در شرایطی که دکهدار سهمش را از فروش برمیدارد وقتی نشریهای نفروشد دکهدار هم سهمی نخواهد داشت ولی توزیعکننده برای حملونقل، رساندن به مقصد و سپس جمعآوری باطله آن هزینه صرف کرده است. این حق توزیع در فاصله سالهای 1384تاکنون برای روزنامههایی که تا روزی 60هزارتومان فروش داشتند هم در تهران تعیین شد. البته جیرودی و حسنپور بهعنوان دو مدیرعامل در دو مقطع متفاوت از فعالیت شرکت توزیع کننده تأکید کردند که حق توزیع را دریافت نمیکنند.
حجتالله جیرودی درباره حق توزیع و دریافت آن توضیح میدهد: «پس از آنکه سوخت سهمیهبندی شد و هزینه حملونقل تحتتأثیر آن قرار گرفت شرکتهای توزیع که محل درآمدشان از فروش بود نمیتوانستند هزینههای خود برای حملونقل را پوشش دهند و نتیجه این بود که برای عرضه بهموقع نشریهای که در بازار فروش نمیرفت هزینههایی بهعنوان حق توزیع درنظر گرفتند».
اقبال مردم و تأثیر آن بر فروش
توزیعکنندگان نشریات این روزها اقبال مردم را هم در کاهش درآمدهای خود و مطبوعات مؤثر میدانند. از سوی دیگر حجم و اندازه هر نشریه در حملونقل با شرایط بعد از گران شدن حاملهای انرژی و سهمیه بندی سوخت تأثیرگذار بود و هزینهها را بالا برد؛ برای مثال اگر نشریهای با 200صفحه، وزن و حجم بیشتری بهخود اختصاص دهد و قیمت کمتری داشته باشد حملونقلش پردردسرتر خواهد بود تا نشریهای متعلق به بخش خصوصی که حجمش بهدلیل تعداد صفحه کمتر و قیمتش بیشتر است. البته تیراژ نشریات بخش خصوصی بسیار محدود است. حجتالله جیرودی میگوید: «به هر حال به مردم حق بدهید که از خود بپرسند چرا باید این مبلغ را برای نشریه بپردازند درحالیکه یا مطالبش را قبلا در تلویزیون و اینترنت دیده یا خواندهاند و یا به سبب قیمت بالا و حجم کم طالبش نباشند و این در کاهش درآمد مطبوعات و توزیعکنندهها هم مؤثر است».
باراندازهایی برای شکستن بار توزیع
روزنامههایی چون جامجم و همشهری به شیوه مطبوعات خارجی برای شکستن محدودیتهای توزیع بهویژه خلاص شدن از مشکلات و تأخیرهای شرکتهای هواپیمایی داخلی چارهای جز افزایش چاپخانههای خود در سطح کشور نداشتند. برای همین شاهد تولد چاپخانههایی در مشهد، اصفهان، همدان، شیراز و اهواز بودهایم. در واقع با این کار و بهرهگیری از اینترنت، فایلهای مورد نظر برای چاپ به چاپخانه ارسال میشود و همزمان با تهران، روزنامه در چاپخانهای دورتر از مرکز هم چاپ میشود تا سرعت توزیع برای حفظ بازار بالا برود. این وضعیت برای توزیع روزنامه در استانهای جنوبی و غربی کشور بسیار مؤثر است. اما همچنان انتقال روزنامه از چاپخانه موردنظر تا مقصد مشکل است و تا زمانی که هزینه حملونقل بهدلیل معیوب بودن این سیستمها بالا باشد مطبوعات هم قربانی این سیستم خواهند بود.
حسنپور میگوید: «روزنامه همشهری تنها روزنامهای است که برای توزیع سیستم مستقل خودرویی دارد و همین سبب شده تا بتواند در مناطقی هم که چاپخانه ندارد بهموقع توزیع شود. با این حال همچنان هزینههای توزیع این روزنامه با هزینههای ناشی از چاپ همزمان در روزنامههای رقیبش دیده و لمس میشود».
کالای فرهنگی و حمایت
با همه این اوصاف به علت سرمایهبر بودن روزنامه، عدمثبات بازار- چه از منظر پایداری یک نشریه و رهابودن از تیغ تعطیلی و چه از منظر هزینههای بالای کاغذ و حملونقل- تولید کالای فرهنگی در جهان سوم هزینهبر است. حجتالله جیرودی معتقد است که بخش خصوصیای که قرار است متولی عرصه انتشار و توزیع مطبوعات باشد نمیتواند از پس این هزینهها، آنهم بهدلیل نقص در سیستم حملونقل و نظایر آن برآید و باید با اعطای وامهای بلندمدت و کمبهره بخشخصوصی را تقویت کرد تا بتواند به تولید محصولاتی با قیمت مناسبتر و هزینههای کمتر اقدام کند.
پانوشت:
* نوشته بهروز فتحی و فاطمه گلحسینی منتشر شده در شماره 106کتاب ماه