نقشی که در کنار ویژه بودن، به خوبی در فیلمنامه روی آن کار شده و پخته و کامل است. کوثری را در این فیلم، با صورت ویران و گریمی سنگین میبینیم.
گریمی که تاکیدی است به زیبایی هدر رفته کاراکتر سارا. این چهره و گریم به بازی باران کوثری کمک کرده. اما نمیتوان تمام امتیازهای بازی او را محدود به چهرهپردازی کرد.
کوثری با درک درست از نقش، تلاش کرده در قالب معتاد واکنشهایی نشان بدهد که کمتر دیدهایم. اجرای او از نقش معتاد شبیه هیچ بازیگر دیگری نیست. سارا در لحظات خماری و نشئگی واکنشهای کاملاً متفاوت و متناقصی دارد که دو روی سکه شخصیت او را به تصویر میکشد.
خشم و عصبیت و روحیه تهاجمی در لحظات سخت درد، یک نوع شادی توام با غم در لحظات معدود آرامش. نقش میتوانست به راحتی و در صورت لغزش باران کوثری به شکلی اغراقآمیز اجرا شود، اما او با هوشمندی توانسته از این مرحله بگذرد.
البته نگاه بنیاعتماد به شخصیت معتاد هم کمک زیادی کرده که سارا موقعیتی ویژه پیدا کند.
باران در «خون بازی» به خوبی دغدغههای روحی یک معتاد جوان را بازتاب میدهد. سارا نمونهای از نسل بیآرمان و بیپناهی است که سرخوردگیهای عاطفیاش را با استفاده از مخدرها، تسکین میدهد.
فیلم اگر چه با آرامش به پایان میرسد و سارا بالاخره رضایت میدهد در بیمارستان بستری شود، اما وقتی نگاه او را در قاب پنجره میبینیم، ته دلمان میلرزد. گویا سارا هنوز هم تردید دارد...