این جنگ که به علل مذهبی و به سبب مبارزه بین «کاتولیکها» و «پروتستانها» از سال 1618 آغاز شده بود؛ رفته رفته به صورت جنگی تمام عیار برای به چنگ درآوردن اقتدار سیاسی و نظامی در اروپا درآمد و در نهایت نیز معاهده صلح در دو شهر از ایالت وستفالی منعقد شد و به جنگ مذهبی خاتمه داد. در این معاهده تمام کشورهای اروپایی به جز انگلستان و لهستان شرکت داشتند.
اهمیت عهدنامه وستفالی که شاید نخستین معاهده صلح چند جانبه در چند قرن اخیر باشد، در روابط بینالملل از این جهت است که این عهدنامه و کنفرانس آن مبنای کنفرانسهای بعدی و راهنمای کشورها در روابط بین الملل شد.
علاوه بر این عهدنامه مذکور کنفدراسیون سوئیس و کشور هلند را مستقل شناخت و بر اساس آن، قریب 350 واحد سیاسی آلمان نیز به وسیله عهدنامه مزبور استقلال یافتند.
همچنین استقلال فرانسه، اسپانیا و پرتغال مورد تایید قرار گرفت و مداخله پاپ رسماً در امور داخلی و خارجی آنها ممنوع اعلام گردید و نیز حق انعقاد قرارداد و قبول مسئولیت بین المللی و تنظیم امور داخلی کشورهای اروپایی، بدون مداخله دولت خارجی یا توجه به خواستههای امپراطور رم و پاپ، به خود این کشورها واگذار شد.
در این معاهده همچنین اصل استقلال کشورها، اعم از سیاسی و مذهبی و نیز تساوی آنها در روابط بینالمللی و روابط خارجی برای اولین بار و رسماً مورد موافقت قرارگرفت. کشورها در انتخاب مذهب آزاد گذاشته شدند و ضمناً تعهد نمودند که گروههای مذهبی کاتولیک، لوتری و کالوینیست از آزادی کامل برخوردار باشند.
بر اساس قرارداد وستفالی، سیستم توازن قوا در امپراطوری رم از یک طرف و اروپا از طرف دیگر ایجاد شد که هدف اصلی آن جلوگیری از ظهور یک دولت برتر میان واحدهای سیاسی اروپا بود. امضاءکنندگان وستفالی همچنین تعهد نمودند که در مقابل هرگونه تجاوز، بدون توجه به مذهب، یکدیگر را یاری دهند.
بدین ترتیب واقعه امضای پیمان صلح وستفالی میان رهبران اروپایی راه را برای تشکیل دولتهای ملی در اروپا و دیگر نقاط جهان هموار کرد و ملتهای جهان به تشخیص و هویتی متمایز با دیگران رسیدند.