عکاسی در سینمای ایران فراز و نشیبهای فراوانی را در طول این سالها طی کرده است.
مهرشاد کارخانی از عکاسان باسابقه سینما که امسال «گناه من» را به عنوان اولین فیلمش مقابل دوربین برده است، میگوید: «عکاسی در سینمای ایران به هیچوجه، یک شاخه تخصصی نیست و هیچ جایگاه ویژهای ندارد.»
او در توضیح این نکته که چرا عکاسی فیلم در ایران امری شخصی محسوب نمیشود، میگوید: «فکر میکنم برای فهمیدن دلیل این قضیه باید به آن سالهایی برگردیم که چیزی به اسم عکاسی فیلم تازه به ایران آمده بود. با نگاهی به دورههای عکاسی در ایران میبینیم که قبل از دهه پنجاه و اوایل این دهه، عکاسی فیلم نهتنها به شکل امروزی آن مطرح نبوده، بلکه حتی فیلم مصنوعی هم انجام میشده است.
یعنی عکسهای فیلم در آن زمان، عکس فیلم نبوده، بلکه عکاس عکسی چیده شده و ساختگی از چند هنرپیشه فیلم میگرفت و آنوقت چند عکس از هنرپیشههای فیلم، میشد عکس فیلم و در ویترین سینماها قرار میگرفت.
حتی وقتی به عکس فیلمهای خارجی که آنموقع در سینماهای ایران نمایش داده میشد نگاه کنیم، میبینیم که از عکسهای اورجینال فیلم هیچ خبری نیست در واقع، پخشکنندههای فیلم، از روی نگاتیوهای فیلم سینمایی عکسهایی را با کیفیت بسیار بد چاپ میکردند و بعد، از همان عکسها توی ویترین سینماهایشان استفاده میکردند.
از سوی دیگر، عکاسان سینمای ایران هم، عکسهایشان را با دوربین 120 (قطع متوسط) میگرفتند، یعنی اصلاً به این موضوع توجه نمیکردند که وقتی یک فیلم سینمایی با دوربین 35 میلیمتری گرفته میشود، باید با دوربین 35 هم آن را عکاسی کرده تا بتوان نمای فیلم را بهخوبی در آن عکس نشان داد. حتی کادری که با آن در سینما عکاسی میکردند هم برای سینما کادر درستی نبود.
اینها همگی ریزهکاریهای عکاسی سینما است و بیتوجهی به آنها نشاندهنده کوتاهی و کمکاری در عرصه عکاسی است. هرچند که به عقیده من، از اوایل دهه پنجاه با ساخته شدن چند فیلم سینمایی شاخص، تغییراتی هم در عکاسی سینما بهوجود آمد و عکاسانی مثل امیر نادری در آن زمان عکسهایی از فیلمها گرفتند که دقیقاً از جنس فیلم بود و حرکت خاصی در آنها به چشم میآمد.»
عکاسانی چون امیر نادری در شرایطی به سینما آمدند و عکسهای متفاوت گرفتند که مقوله عکاسی در سینمای ایران اصلاً جدی نبود. بدیهی است وقتی که در فیلمهای فارسی کادربندی و زاویه دوربین و اساساً ساختار فنی اهمیتی نداشت؛ با عکاسی هم به پیروی از خود فیلمها، سادهانگارانه برخورد شود.
به همین خاطر است که در اغلب محصولات سینمای فارسی، عکسها نیز همان مسیر مألوف را طی میکردند.
در چنین شرایطی با شکلگیری موج نوی سینمای ایران، عکاسی هم مثل تیتراژ، طراحی صحنه، تدوین، فیلمبرداری و... کمی جدی گرفته شد. جالب اینکه نسل تازه عکاسان سینمای ایران اغلب به فیلمسازی روی آوردند. چهرههایی مثل امیر نادری و کیومرث درمبخش، که بعدها کارگردان شدند، با عکسهایشان نشان دادند که عکس فیلم هم میتواند اثری هنرمندانه باشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سینما تحولات گستردهای را تجربه کرد و به تبع آن عکاسی فیلم هم. با پیروزی انقلاب نسل تازهای از عکاسان خوشذوق و تحصیلکرده را به سینما آورد ولی اتفاق اصلی زمانی افتاد که دوربینهای عکاسی دیجیتال به بازار آمدند. ابزاری که البته هنوز هم برخی عکاسان آن را خیلی نمیپسندند.
کارخانی در این باره میگوید: «عکاسی دیجیتال یک صنعت پیشرفته است، اما به عقیده من، حضور دیجیتال در عکاسی سینما اصلاً اتفاق خوبی نیست. وقتی عکسی با نگاتیو گرفته میشود، آن عکس خیلی به حس سینما نزدیک است، ساختار عدسی، آلیاژ لنز، همه و همه شباهت زیادی با سینما دارد؛ در حالی که کیفیت عکسهای دیجیتالی، خیلی تخت و بیروح است و اصلاً با ذات سینما همخوانی ندارد.
البته عکاسی دیجیتالی کار عکاسی را خیلی راحتتر کرده است. عکاس، عکسش را که میگیرد، اگر ایرادی داشته باشد، همان لحظه آن را تصحیح میکند. خب، یکسری ویژگیهایی دارد که به سریعتر شدن کار در لحظهای که عکاس سر صحنه فیلم، عکاسی میکند، کمک خواهد کرد.
فکر میکنم از آنجایی که عکاسی فیلم، تخصص مهمی نیست و به آن توجه نمیشود، در سینما هم میشود با دیجیتال عکاسی کرد؛ اصلاً با خیلی دوربینهای دیگر هم عکس گرفت.»
عکاس فیلمهایی چون «ضیافت»، «هور در آتش» و «اشک سرما» با انتقاد از شرایط حاکم بر عکاسی فیلم در سینمای ایران میگوید: «معمولاً تهیهکنندههای سینمای ایران آنقدر که به فیلمبردار یا طراح صحنه و تخصصهای دیگر توجه میکنند، به عکاسی توجهی ندارند. نمیدانم چه رسمی است که چندین هفته به دنبال یک متخصص گریم و یا حتی منشی صحنه هستند، اما وقتی که کار کلید خورد، تازه به فکر قرارداد بستن با یک عکاس میافتند. در حالی که اگر دقت کنیم، میبینیم که عکاسی اولین سفر فیلم است.
حالا این جمله، یک جمله کلیشهای هم هست، اما حقیقتی است که اولین وسیلهای که پیش از نمایش فیلم به بیننده اطلاعاتی درباره فیلم میدهد، عکس است. در واقع این عکس است که پیش از هر چیزی به مخاطبان میگوید که فیلم با چه تم و مایهای ساخته شده و چه حس و حالی دارد.
من میخواهم بگویم که یکی از مؤثرترین و مهمترین بخشهای سینما به لحاظ تبلیغ یک فیلم، عکس است. اما متأسفانه این قضیه خیلی سرسری گرفته میشود. الآن در سینمای ما عکس هست، اما کیفیت این عکسها آنگونه که باید و شاید نیست. شما از عکس دیجیتال حرف میزنید، اما همین عکس دیجیتال هزار و یکجور مشکل را گریبانگیر سینما کرده است.
در واقع سهولت کار با این دوربینها باعث شده است که خیلیها به صرف داشتن دوربین، وارد عرصه عکاسی سینما بشوند و با تهیهکننده فیلم قرارداد میبندند، اما از آنجایی که تجربه و مهارت کافی در زمینه عکاسی فیلم ندارند، عکسهایشان دارای کیفیت مطلوب نیست. حقیقت این است که دوربین، تنها یک وسیله است، اما اینکه عکاس بتواند از این وسیله بهخوبی استفاده کند و نتیجه مطلوب را ببرد، مهم است.
شاید به نظر برسد که مشکل اصلی عکاسها هستند ولی باید به این مسئله توجه داشت که مناسبات حاکم بر سینمای ایران این معضلات را برای عکاسان بهوجود آورده است.
در چند سال اخیر کیفیت فیلمهای سینمایی هم افت کرده است و خب طبیعی است که عکاس برای عکاسی فیلم ضعیف، شور و شوق چندانی نداشته باشد؛ ضمن اینکه مدیریت سینمای کشور هم از جایگاه عکاسان در سینما حمایت نمیکند.