حکومتهای عربی با تکیه بر همین ثروت در سالهای گذشته عامل «مردم» را نادیده میگرفتند و بدون توجه به رضایت یا نارضایتی مردم تصمیمگیری میکردند. دمکراسی یعنی نگرانی دولت از یکدهم درصد جابهجایی نرخ بیکاری بهدلیل تأثیر این یکدهمدرصد در رأی مردم در انتخابات بعدی. این همان بلایی است که دمکراسی سر دولتهای اروپایی در سهسال اخیر آوردهاست.
از این ملاحظات در دولتهای عربی تاکنون خبری نبود. مردم، حقوقبگیر درآمدهای نفتی دولت بودند نه شریک تصمیمات آن. به همین دلیل در شرایطی که اکثریت مردم مصر مانند همه مردم آزادیخواه و منصف جهان در رویارویی میان اسرائیل و فلسطینیان، از مظلومیت فلسطینیان حمایت میکردند، حسنیمبارک، وزنه اسرائیلیها را در منطقه سنگین میکرد.
در دو سال گذشته تندبادی در منطقه وزیدن گرفت که علل و عوامل گسترده اما نتیجه واحدی داشت. شکاف طبقاتی و فقیرترشدن طبقه متوسط، دسترسی مردم به فناوری اطلاعات و آگاه شدن آنها از جزئیات تحولات داخل کشور و شرایط دیگر کشورها و همچنین فرسودهشدن حاکمان پیر عرب، از مهمترین عوامل خروش مردم در این کشورها بود. اگرچه موج اعتراض مردم در کشورهای مختلف عربی متفاوت بود و تأثیرات متفاوتی هم داشت (مثلا در مصر و تونس، لیبی و یمن به سرنگونی دولتها منجر شد و در مراکش و عمان تنها تغییراتی در قوانین و رویهها ایجاد کرد) اما نتیجه این شد که اکنون در همه کشورهای عربی مردم عاملی مهم بهحساب میآیند. اینروزها در نتیجه تحولات دو سال گذشته، هم حکومتهای عربی مردمشان را جدی میگیرند هم همپیمانان غربی آنها به جای نگاه به حاکمان، بهدنبال سنجش درجه تب خیابانهای عربی هستند؛ به همینخاطر مؤسسات نظرسنجی غربی اکنون تحقیق و پژوهش درباره افکار عمومی جهان عرب را بهطور مرتب در دستور کار دارند. از انتخابات آمریکا گرفته تا بحران مالی اروپا، از رابطه دین و دولت تا نقش زنان در جامعه، اکنون درباره همهچیز از مردم کشورهای عربی نظرسنجی میشود. نتایج این نظرسنجیها با جدول و عدد بهطور گسترده تحلیل میشود و بعد سخنرانان و نویسندگان درباره این اعداد و ارقام تحلیل و تفسیر میکنند.
هیچ حاکم عربی اکنون با خیال آسوده از آینده چنددهساله حکومتش مطمئن نیست؛ همه در حال برنامهریزی برای تحول هستند؛ از سعودیها که وعده حق رأی و رانندگی و تحصیل به زنان دادهاند تا خاندان هاشمی اردن که در همین یکماه گذشته، دو مقام ارشد اطلاعاتی را بهخاطر فساد مالی محاکمه و حبس کردهاند. حتی امیر کویت هم دریافته که رفاه معروف کویتیها دیگر جلوی وسوسه حق تعیین سرنوشت را نمیگیرد.
در هفته گذشته، آژانس بینالمللی انرژی اعلام کرد که تولید نفت آمریکا تا دو دهه دیگر به پای عربستان میرسد و ایالات متحده دیگر نیازی به واردات نفت نخواهد داشت. این تخمین، خبر بد دیگری برای حاکمان عرب بود. آنها دیگر نمیتوانند مانند گذشته، با استفاده از برگبرنده نفت، برای خود در جهان اعتبار بخرند و از بار مسئولیتهایشان شانه خالی کنند. آنها تا به حال نفت میفروختند و برای کنترل و سرکوب مردمشان از غرب دستگاه شنود و گاز اشکآور خریداری میکردند؛ هرجا که غرب نیاز داشت شیرهای نفتشان را بیشتر باز میکردند و با اشارهای دیگر شیرها را میبستند. اکنون عامل دیگری وارد این بازی شده که دیگر مانند شیر نفت، کنترلش در دست حاکمان عرب نیست؛ مردم آگاه شدهاند و با تکیه بر این آگاهی قضاوت میکنند و تصمیم میگیرند. حاکمان عرب و جهان به جای نفت، دیگر باید روی مردم سرمایهگذاری کنند.