او که از سال55 تا سال72 در سطح اول فوتبال ایران حضور داشت، روزگاری برای امرار معاش راننده تاکسی هم بود. خودش میگوید: «چون آن موقع پول نبود، وقتی ماشین هدیه گرفتم، مسافرکشی هم میکردم. به هر حال، کار بود و عار نبود». او البته مربیگری هم میکند و فصل قبل بهعنوان دستیار عبدالله ویسی در صبای قم حضور داشت اما در حال حاضر بهطور حرفهای مربیگری نمیکند. میگوید «فعلا نمیخواهم مربیگری کنم.» اما در صحبتهایش پیداست که تا چه اندازه به مربیگری علاقهمند است. گفتوگوی همشهری با فتحآبادی را میخوانید.
- فصل قبل، بعد از مربیگری در صبای قم، دیگر خبری از شما نشد. بفرمایید که در حال حاضر چه کار میکنید؟
یکسالونیم به همراه عبدالله ویسی در صبا بودم و فعالیت میکردم بعد از آن به مشکل مالی خوردند و من هم چون کارمند بودم و دو سال مرخصی بدون حقوق گرفته بودم، مجبور شدم از صبا بیرون بیایم. امسال هم بیکار هستم.
- چرا امسال با ویسی نیستید؟
ایشان به پیکان رفتند و من بهخاطر اختلاف سنی با ویسی تصمیم گرفتم با او همکاری نکنم. او 41ساله است و من 53ساله. البته ایشان یکوقتهایی حاتمبخشیهایی میکردند که با توجه به اینکه «داشتند» مشکلی برایشان نبود ولی من که پولی نداشتم، نمیتوانستم چنین کاری بکنم؛ برای همین بهتر دیدم با او همکاری نکنم. البته آقای ویسی شخصیت بسیار خوبی دارد و آدم محترمی است ولی یک وقتهایی ممکن بود اتومبیل خودش را هم ببخشد، اما من چنین داراییای نداشتم که بخواهم از این کارها بکنم. ما با نداریها ساختیم و افتخار هم میکنم که کارمند هستم. بنده 10سال در صبا بودم و حالا در این تیم نیستم.
- اما هیچوقت سرمربی صبا نبودید؛ فکر میکنید دلیلش چیست؟
مربی صبا بودم ولی سرمربی نه. شاید آنها طی این همه سال به من اطمینان نداشتند و اجازه ندادند که سرمربی باشم. البته زمانی که بهعنوان دستیار در کنار ویسی حضور داشتم، راضی بودم. بالاخره تجربهای بود و البته خود شما حتما میدانید که سرمربیان لیگ برتر چگونه انتخاب میشوند.
- در لیگ دسته اول چطور؟
به خاطر خانوادهام سعی کردهام در تهران باشم و به همین دلیل گاهی برخی پیشنهادها را قبول نکردهام. البته الان که میگویم کار مربیگری حرفهای نمیکنم، در واقع در منطقهای در شهرک صنعتی اشتهارد فعالیت ورزشی انجام میدهند و من هم بهعنوان مدیر و مربی در خدمتشان هستم. قرار است امتیاز یک تیم لیگ یکی را خریداری کنیم و وارد لیگ شویم.
- چگونه بعد از دوران بازیگری و مربیگری تصمیم گرفتید کارمند شوید؟
ششسالی است که کارمند هستم چون درآمد زندگی من از این راه به دست میآید. اگر این کار را نداشتم، زندگیام نمیچرخید. در کنار آن سعی میکنم فعالیت ورزشی هم داشته باشم. 18-17سال است که کار مربیگری میکنم ولی هیچوقت به حق خودم نرسیدهام چون برای مربیشدن باید تن به یکسری کارها داد. خیلی از همدورهایهایم نمیتوانند برای اینکه مربی شوند، دست به کارهایی که دوست ندارند، بزنند، برای همین اصلا سراغ مربیگری نرفتهاند ولی من تا مربیگری در لیگ برتر پیش رفتم و خیلی چیزها دیدم. چیزهایی دیدم که نمیتوانم بگویم؛ چیزهایی که خیلی تأسفبار است؛ برای همین ترجیح دادم به کار کارمندی خودم برگردم. فعلا هم قصد مربیگری حرفهای ندارم.
- از پیشکسوتان فوتبال خیلیها هستند که توانایی و پتانسیل سرمربیشدن را ندارند و بهتر است نفر دوم باشند. آیا فکر نمیکنید برای شما هم همینطور باشد؟
برای من فرقی نمیکند. من دوست دارم که مربیگری کنم و البته خودم دوست دارم در پرسپولیس مربیگری کنم. من، هم در استقلال بازی کردهام و هم در پرسپولیس اما در این فصل اوضاع پرسپولیس بد است و بهتر میبینم که در این تیم مربیگری کنم.
- البته بهنظر میرسد خودتان را بیشتر پرسپولیسی میدانید تا استقلالی.
استقلال در حال حاضر مربی خوبی مثل قلعهنویی دارد. او کاملا نسبت به تیمش اشراف دارد و نیازی به امثال من نیست. من دوست دارم در پرسپولیس مربی مهاجمها باشم. اگر حاضر شوند مرا بپذیرند و به لحاظ مالی تأمین باشم، دوست دارم با مهاجمان این تیم کار کنم. شک نکنید کاری میکنم که مهاجمان پرسپولیس به گلزنانی ششدانگ تبدیل شوند.
- دلیل مشکلات فنی پرسپولیس را چه میدانید؟
متأسفانه پرسپولیس تیمهای پایه خوبی ندارد. دلیل این را که چرا این تیمها هیچ خروجیای ندارند نمیدانم. به هر حال، من حاضر هستم اگر پرسپولیسیها زندگی عادی مرا تأمین کنند کاری که برای مهاجمان صبا کردم را برای مهاجمان پرسپولیس هم انجام دهم. من در صبا، بازیکنانی مثل محسن بیاتینیا را احیا کردم. در پرسپولیس هم لازم است که یکی از مهاجمان قدیمی مربی شود. الان در پرسپولیس چنین وضعیتی وجود ندارد. یحیی گلمحمدی خودش یک مدافع بوده، ژوزه هم که هنوز به شناخت کاملی از تیمش نرسیده. چرا مهاجمان این تیم در دورهای کاملا ناکام بودند؟ مثلا چرا قاضی در ذوبآهن یک مهاجم گلزن بود ولی در پرسپولیس نه؟ در این تیم همان کاری را باید کرد که روزی بزرگان فوتبال با من کردند تا مهاجم گلزنی شوم.
- زمان شما چه اتفاقی میافتاد که الان نمیافتد؟
زمان ما مثلا من از همایون بهزادی سؤال میکردم که چرا امروز وقتی ضربه سر زدم، آرنج بازیکن حریف زیر چشم من فرود آمد و او شگردهای خودش را به من یاد میداد. خود من هم از سال75 تاحالا در هر تیمی که بودهام، تجربه و شگردهای خودم را به مهاجمان یاددادهام. البته من در این سالها تنها در سه باشگاه سایپا، صبا و پاس مربیگری کردهام. من در هرسه تیم آقای گل معرفی کردم. در سایپا، محسن خلیلی دوسال آقای گل شد. در صبا با تیم امید، سعید دقیقی را از قزوین پیدا کردم و دو سال آقای گل شد. دو سال هم مجتبی شیری که او را از پارچین ورامین پیدا کردم، در تیم نوجوانان و جوانان صبا آقای گل شد. این بازیکن الان هم در خدمت تیم راهآهن است. امثال هادی عقیلی هم از شاگردهای خود من بودند. من اگر در پرسپولیس باشم، صبح و بعدازظهر برای مهاجمان این تیم تمرین اختصاصی میگذارم و همین جا اعلام میکنم که آقای رویانیان یکماه به من فرصت بدهد و اگر نتیجه نداد، من را کنار بگذارد. من مدرکA آسیا دارم، از آقای بلاتر تقدیرنامه دارم، مربیگری در تیمهای نوجوانان، جوانان و امید را تجربه کردهام و دو قهرمانی با تیمهای پایه دارم؛ پس میتوانم مربیگری کنم.
- حالا میخواهیم کمی به گذشته برگردیم؛ به زمانی که از استقلال جدا شدید و به پرسپولیس رفتید و در دربی پایتخت به استقلال گل زدید؛ سال 61.
بله، من زمانی که در استقلال بودم یک گل به پرسپولیس زدم و با تیم پرسپولیس هم موفق شدم به استقلال گل بزنم. دوران خوبی بود و من سابقه گلزنی در دربی و به هر دو تیم را دارم. من یک دوره یکساله در استقلال بودم و یک دوره پنجساله. اما انتقال من از استقلال به پرسپولیس هیچ تنشی بهوجود نیاورد.
- چطور شد که این انتقال صورت گرفت؟
من بچه جنوب شهر بودم. بچهمحلها پرسپولیسی بودند و از من خواستند که به پرسپولیس بروم. آن موقع خدابیامرز مهراب شاهرخی گفت که صفر ایرانپاک میخواهد از پرسپولیس برود؛ تو بیا به جای او. من هم قبول کردم. پنج، شش سال در این تیم بودم و دوباره برگشتم به استقلال. چون در تیم ژاندارمری با نفراتی مثل پرویز مظلومی همبازی بودم، دوستان خوبی برای هم بودیم و به همین دلیل دوباره در استقلال بازی کردم. البته بهخاطر مظلومی، پورحیدری و کردنوری- سرپرست تیم- به استقلال رفتم. بعد کمکم برای جمشید شاهمحمدی جا باز کردم تا بتواند در این تیم بازی کند. من آن موقع هم در تیم نیروهای مسلح حضور داشتم و هم در تیم ملی. آخرین بار هم در بازیهای آسیایی سئول به میدان رفتم.
- امثال شما که عضو تیم ملی بودید در زمین های خاکی هم بازی می کردید. احتمال نمیدادید که مصدوم شوید؟
آنموقع این صحبتها نبود. البته ما هرچه داریم از همین زمینهای خاکی است؛ بهخصوص زمین خاکی سیمتریجی معروف بود و خیلیها از آنجا فوتبالیست شدند. هنوز هم این زمین خاکی هست. ما میرفتیم آنجا بازی میکردیم و باشگاهها هم کاری به ما نداشتند چون قراردادی نداشتیم. البته خودم هم مراقب بودم که در زمین خاکی مصدوم نشوم؛ اگرچه تا دلتان بخواهد در این زمین کتک خوردم؛ از مادر خدابیامرزم. مادرم میگفت درس بخوان و درست هم میگفت. من هم لیسانس ورزش گرفتم.
- شما دلیل افت بازیکنان فعلی را چه میدانید؟
زمان ما روزنامه و مجلات خیلی کم بود. ما خودمان را میکشتیم تا عکسمان چاپ شود. آنموقع تلاش بازیکنان بیشتر ملاک بود تا اینکه عکسشان در روزنامه و مجلات چاپ شود. من هیچوقت در مسابقهای که زیر 50هزار تماشاگر داشته باشد، بازی نکردم؛ یعنی از هر مسابقه استقبال خوبی صورت میگرفت. بعد از انقلاب تنها سانترفورواردهایی که در فوتبال ایران دوام زیادی آوردند، یکی من بودم و دیگری هم دایی اما الان بازیکن پول زیادی میگیرد و اشباع میشود.
- شما سابقه بازی در سریال «به سوی افتخار» را هم دارید. چطور شد که در این سریال ایفای نقش کردید؟
آن فیلم قرار بود زندگینامه مرحوم پرویز دهداری باشد. وقتی به من پیشنهاد شد، بهخاطر دهداری حاضر شدم بازی کنم. مجانی هم بازی کردم. آقای داریوش ارجمند هم نقش دهداری را بازی میکرد.
- حالا نقش ارجمند تداعیکننده زندگی دهداری بود؟
جالب بود برای خودم. تا حدودی این طوری بود. برای خود من هم خوب بود که بازی کردم چون من مربی تیمهای پایه بودم و بعد از آن خیلی از بچهها دوست داشتند زیر نظر من کار کنند. خدابیامرز مجید سبزی هم یکی از ارکان اصلی سریال بود که یادش گرامی باد.