اگر کمی به حافظهمان رجوع کنیم و رفتارهای همدلانه در دوران انقلاب اسلامی را به یاد آوریم و تفاوت مناسبات آن مقطع تاریخی را با وضعیت فعلی مقایسه کنیم به آسیبهایی که در اثر فقدان همدلی، گریبانگیر جامعه شده است بیشتر آگاه میشویم. ضرورت پرداختن به همدلی و راهکارهای گسترش آن در جامعه ما را بر آن داشت تا گفتوگویی با دکتر حسین باهر داشته باشیم تا از خلال بحثها بتوانیم چشماندازی از ناکارآمدیهای ناشی از بیتوجهی به مقوله همدلی ترسیم کنیم و به سوی شناخت و رفع مشکلات موجود قدم برداریم. دکتر حسین باهر، متخصص رفتارشناسی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، صاحب تالیفات متعدد در زمینه رفتارشناسی، جامعهشناسی، مشاوره خانواده و دارای مدرک دکتری در توسعه اقتصادی و فوقدکتری فلسفه مدیریت منابع از کاناداست.
- همدلی به چه معناست و آیا میتوان تعریفی از همدلی ارائه کرد؟
همدلی مرحله بالایی از مراحل عرفانی است و بالاتر از انسان معمولی محسوب میشود. ما در رابطه با جسم با هم، همکاری میکنیم در رابطه روح، همفکری میکنیم، در رابطه با نفس با هم همراهی میکنیم و در نهایت در ارتباط با دل، همدلی میکنیم. ما اگر قبول کنیم که همه ما خلیفه خداوند هستیم و همه از یک منشأ ریشه گرفتهایم و در نهایت نیز همه به یک جا میرویم میتوانیم به ریشه همدلی نیز دست پیدا کنیم. در قرآن نیز بارها انسانها با هم جمع بسته میشوند و در همان سوره حمد گفته میشود تنها تو را میپرستیم و خداوند در جاهای دیگر هم از انسانها میخواهد که همه با هم مرا عبادت کنید. انسانها گر چه از نظر جسمی، فرد هستند اما از نظر روحی، جمع هستند.
- یعنی میتوان ریشه همدلی را در جامعه نیز جستوجو کرد؟
هر جامعهای دارای یک روح و خردجمعی است. در جامعهای که از آن بهعنوان جهان سوم یاد میشود، دیگر این مسئله نادیده گرفته میشود که ممکن است افراد سرشناس از نظر علمی و فرهنگی در این جامعه وجود داشته باشند. بنابراین آن روح جامعه اهمیت ویژهای دارد.
- مکانیسم گسترش همدلی در جامعه به چه صورت است؟
همدلی نیاز به پروسهای دارد که از درون هر فرد شروع میشود و به انسانهای دیگر هم سرایت میکند. در قرآن آمده است که متقین در نهایت به محسنین تبدیل میشوند در واقع انسانهای متقی به افراد همدل بدل میشوند. وقتی شما یک ناامید را امیدوار کنید، وقتی مشکل یک نفر را حل میکنید یا کمکی به فردی میکنید و موجبات شادی او را فراهم میکنید، خودتان نیز احساس رضایت میکنید.
- در واقع میتوان گفت همدلی علاوه بر رفع مشکل طرف مقابل برای خود فرد نیز آثار مثبت بهدنبال دارد؟
بله همینطور است؛ هستی از کسی که با هستی یکنواخت است تقدیر میکند. ما جزئی از یک کل هستیم هر کجا که ما همدلی کنیم متقابلا چه از سوی آنها و چه از سوی جهان هستی برای ما پاداش به ارمغان میآورد و حداقلیترین پاداش این است که ما به شادی درونی دست پیدا میکنیم. اصلا امکان ندارد که انسان در نتیجه کمک به کسی، ناراحت شود. این هستی، دنیای عمل و عکسالعمل است در واقع هر عملی که انجام دهیم نتیجه آن را خواهیم دید. برای مثال والدینی که نگران فرزندانشان هستند اگر کمی هم به فرزندان دیگران کمک کنند، هستی پاسخ آنها را میدهد.
- اگر از آثار فردی بگذریم، همدلی چه آثار اجتماعی بهدنبال دارد؟
آثار اجتماعی همدلی بهمراتب بیش از آثار فردی آن است. تفاوت یک کشور پیشرفته با یک کشور عقبمانده در همین رفتار همدلانهای است که با هم دارند. من در کشورهای پیشرفته دنیا زندگی کردهام در این کشورها کسی به زندگی شخصی دیگری فضولی نمیکند اما اینگونه نیست که بیتفاوت باشند. اگر یکی از آنها مشکلی داشته باشد، انجمنهای مردمی فعال میشوند تا به آن فرد کمک کنند اما متأسفانه در کشورمان شاید این عمل کمتر دیده شود. بهنظر من جامعه پیشرفته از انسانهای توسعه یافته تشکیل شده است؛ انسان توسعه یافته کسی است که به انبساط شخصیتی رسیده است. ناهمواریهای اجتماعی امروز ناشی از بیتفاوتی کسانی است که میتوانستند یاریگر باشند و با افراد جامعه همدلی کنند اما دریغ کردند.
- بهنظر شما افزایش همدلی در جامعه به چه عواملی بستگی دارد؟
در مرحله اول خانواده است، باید در خانوادهها به فرزندان مهربانی داده شود، کسی که مورد مهربانی قرار نگرفته باشد نمیتواند به دیگری محبت کند. در سطوح بالا هم وقتی ما شاهد نوعی خشونت هستیم، ریشه آن را باید در نظام تربیتی خانواده جستوجو کرد. موضوع دیگر نظام آموزشی است. در مدارس معلمان باید پدرانه و مادرانه رفتار کنند. فرزندی که در مدرسه چه خودش مورد خشونت قرار بگیرد و چه شاهد خشونت معلم به دیگر دانشآموزان باشد، دیگر نمیتواند در جامعه به دیگران محبت کند. در مرحله بعدی، جامعه است. وقتی جوانی وارد جامعه شود و با مشکل بیکاری مواجه میشود، نسبت به آن جامعه حس همدلی نخواهد داشت و نمیتوانیم از او انتظار بروز رفتار همدلانه داشته باشیم.
- شما گفتید که در کشورهای توسعه یافته ما شاهد بروز رفتارهای همدلانه بیشتری هستیم و به عواملی هم نظیر نظام آموزشی یا وضعیت مناسب اقتصادی برای افزایش همدلی اشاره کردید اما در کشورمان مقاطعی داشتیم که برای مثال بسیاری از مولفههای اقتصادی و اجتماعی در وضعیت نامناسبی قرار داشت ولی همدلی بیشتری دیده میشد، برای مثال در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی یا دوران جنگ تحمیلی ما با این وضعیت مواجه بودیم، این مسئله چگونه توجیه میشود؟
در آن دوران معنویت بالا و مادیت پایین در جامعه دیده میشد. اعتقاد مردم بسیار بالا بود. رفتهرفته معنویت از جانب الگوهای مردم نیز دور شد. در آن دوره مردم به حداقلهای مادی بسنده میکردند. امروز اینگونه نیست. در واقع امروزه شکاف اقتصادی و اجتماعی افزایش یافته است و این موجب میشود رفتارهای همدلانه کمتر دیده شود البته اینگونه نیست که فقر در این دوره بیش از دوران اوایل انقلاب باشد بلکه شکاف و اختلاف طبقاتی بیشتر شده است.
- با توصیف شرایط فعلی جامعه، آیا فکر میکنید میتوان همدلی را به افراد آموزش داد؟
همدلی یک عمل بینشی است و نه دانشی؛ دانش، قابل آموزش دادن است و بینش «آمدنی» است. این کار باید با عملکرد بزرگان جامعه به دیگران القا شود. باید از خودمان شروع کنیم. هر فرد به نزدیکان خود، به کارمندانش و دیگران اطرافیانش توجه کند و این عمل به مرور به دیگر افراد سرایت میکند.
- فکر میکنید کاهش همدلی در جامعه چه آسیبهایی را بهدنبال دارد؟
در حال حاضر ۸۵درصد امکانات جامعه در اختیار ۱۵درصد افراد جامعه است و این وضعیت منجر به بروز جامعهای طبقاتی میشود. در جامعه طبقاتی افراد نسبت به هم بغض پیدا میکنند یعنی منتظر فرصتی میمانند تا این اختلاف را با هر خصومتی از بین ببرند اما دیگر رفتار همدلی وجود ندارد. برخی مشکلات اجتماعی و سیاسی برای مثال در کشورهای عربی که منجر به بیداری اسلامی شد ناشی از نظام تبعیض اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی است که فقدان همدلی در آنها دیده میشود.