مدت زیادی است که جز معدودی فیلم که میشود دید و از دیدن آنها لذت برد، اتفاقهای عجیبی در سینما رخ میدهد که نه سر و شکل و فرم درستودرمانی دارند، نه حرف حسابی که لااقل مخاطب را جلوی اهل و عیال شرمنده نکند. حالا باز شلوغ نکنید که وای، سینمای ایران را خوردند و بردند و فلان. نکند فکر کنید ریزش عجیب تعداد مخاطب در سینما حاصل این ولنگاری حرفهای باشد که نه صورت درستی برای عرضه دارد، نه حرفی که به درد جماعت بخورد؟ نه.
این سطح فهم مخاطب است که پایین آمده و این سینمای عجیب و غریب پرخرج اعصابخردکن را نمیپسندد! وسط این ماجرا، به مدد برگزاری جشنوارهای تازه از فیلمهایی که «بزرگان» سینما نساختهاند و از آفتهای این اسم و رسمها در امان است، فیلمهایی پیدا میشوند که میشود به اندازه زحمت سازنده و صفایی که برای سر و سامان دادن به آن خرج کرده و توان حرفهای که در آن بهکار برده، وقت پایش گذاشت و دل به دلش داد و بعد از فیلم، میان باران تند شهر، سر به آسمان برد و به این فیلمها و آدمها افتخار کرد. «ننهقربون» یاسر عرب یکی از همین فیلمهاست که فیلمساز جوان، دست به موضع درستی برده و از عهده نمایش آن برآمده است؛ درباره اتفاقهای بزرگی که کمکم باور نمیکنیم و فکر میکنیم یعنی واقعا این اتفاق افتاده است؟ خود فیلم که توی دهها نقطه مختلف از شهرها و روستاها نمایش داده میشود و میتوانید بروید و ببینید.
آن اتفاق بزرگ، توانایی تعداد زیادی از این جوانهاست که حالا افسانه جادوی شکستناپذیر سینما را شکستهاند و فیلمهایی میسازند که قد و قامت بهاندازهای دارند. ننهقربون یاسر عرب یکی از همین فیلمها ست که ما را به ازمیانرفتن انحصار آپارتاید روشنفکری در سینما امیدوار کرده است. مثل «مشتی اسماعیل» جناب زمانپور کیاسری و «بیداری» خانم الهام راد و...؛ یعنی از این آدمها توی این سرزمین چند تا هست؟ این جماعت که فیلمهایی تا این اندازه محکم و درست میسازند، تابهحال کجا بودهاند؟
حالا میدانی هست و اهل بزمی و فردای این سینما، از امروز به بنبست رسیدهاش هزار بار بهتر است. جشنواره فیلم «عمار» یکی از راههای این فرداست که بهزودی خواهد رسید. الهی که این خانه معمور باد و... خداش خیر دهد آنکه این عمارت کرد.