توجه به الگوهای مختلف زندگی در شهرهای بزرگ جهان نشان میدهد که بسیاری از شهرهای جهان شهروندان خود را به داشتن اوقات فراغت مناسبتر تشویق میکنند؛ چرا که مدیران شهری معتقدند با این اقدام هم شهروندان نسبت به شهرهای بزرگ احساس تعلق بیشتری دارند و هم امکان زیستپذیر کردن شهرها با توجه به فعالیتهای فراغتی شهروندان بیشتر میشود؛ موضوعی که چند سالی در تهران به آن توجه ویژهای شدهاست. در واقع شهر تهران در سالهای اخیر توانسته به جمع شهرهایی بپیوندد که سرانه فضاهای فرهنگی، فضاهای سبز و ورزشی در آن رشد چشمگیری داشته است. اما واقعیت این است که تمام این اقدامات در کالبد شهر صورت گرفته. با وجود آنکه شهرداری در طول سالهای اخیر پارکها و فضاهای تفریحی بسیاری در شهر تهران و اطراف آن ساخته سینماها و مراکز فرهنگی بسیاری را پیریزی کرده و حتی مراکز ورزشی مانند زمینهای چمن و استادیومهای مختلفی را ساخته اما آیا آمار بیانگر افزایش اوقات فراغت شهروندان و گسترش کیفی آن است؟
سینماها و موزههای جدید
سرانه فضاهای فرهنگی تهران بهرغم تلاش مدیریت شهری در سالهای اخیر هنوز با استانداردهای جهانی فاصله دارد. درحالیکه سرانه فضاهای فرهنگی در شهرهای بزرگ جهان در حدود یکونیم تا سه متر است، این عدد در تهران در حدود یک متر است. البته تا چند سال پیش سرانه فضاهای فرهنگی تهران در حدود 0/6متر برای هر تهرانی بود و بهدلیل فعالیتهای اخیر شهرداری تهران، این سرانه افزایش یافته اما هنوز تا رسیدن به استانداردهای جهانی فاصله داریم. نبود مراکز مهمی مانند مجتمع های بزرگ تئاتر یا مجتمعهای بزرگ فرهنگی در شهری مثل تهران تا چند سال پیش فعالیتهای فرهنگیای را که شهروندان میتوانستند در ساعات اوقات فراغت به آن مشغول شوند بسیار محدود کردهبود. هماکنون هم فقر مراکز فرهنگی در شهرهای بزرگ انتخاب شهروندان را در آخر هفته محدود کردهاست. در واقع فضاهای فرهنگی بخش دیگری از نیاز شهروندانی است که برای گذران اوقات فراغت خود گزینههای مناسبی را میجویند.اما تهران همچنان شهری نیست که بتواند به لحاظ فرهنگی نیاز شهروندان را بهطور کامل رفع کند. این شهر مانند تمامی شهرهای بزرگ کشور، از کمبود فضاهای فرهنگی همچنان رنج میبرد. خوشبختانه در سالهای اخیر با توجه بیشتر به مساجد و تمرکز فعالیتهای مختلف فرهنگی در آن اندکی این کمبود جبران شدهاست که بهنظر میرسد این اقدام باید بهصورت پیگیرانهتری ادامه یابد.
پرسه در پارکهای تهران
بیش از هزار و 500 پارک و بوستان و دو هزار و 800 هکتار باغ، مجموعه سرانه فضاهای سبز شهری تهران را به 21متر رساندهاست؛ فضایی که قرار است شهروندان تهرانی بخشی از اوقات فراغت خود را در آن بگذرانند.
اما تا چه اندازه شهروندان تهرانی از این فضاها بهره میبرند. پرسهای در تهران و حوالی آن در روزهای آخر هفته نشان میدهد که تنها چند پارک درونشهری و حاشیهای مأمنی است برای شهروندان تهرانی. اگر نه بسیاری از این پارکها و بوستانها جایی برای گذران اوقات فراغت شهروندان محسوب نمیشوند و تنها محلی هستند برای نشستن گاهو بیگاه کسانی که خسته از راهرفتن بر صندلیهای خسته تکیه میزنند و پس از چندی راه از سرمیگیرند.این موضوع تنها در تهران نیست. حتی شهری مانند اصفهان که سرانه فضاهای سبز آن در حدود 20مترمربع است نیز اینگونه است. کمتر شهروندی است که تعطیلات پایان هفته خود را در کمپینگ برون شهری یا درونشهری بگذراند.
کلام آخر
براساس استانداردهای جهانی، اوقات 24ساعت شبانه روز در شهرهای بزرگ به سه بخش تقسیم میشود؛ هشت ساعت کار، هشت ساعت استراحت و هشت ساعت نیز اوقات فراغت. بسیاری از مردم جهان هشت ساعت سوم خود را به تفریح در طبیعت یا مطالعه و دیدن فیلم و... میگذرانند اما برخی از آنان نیز هیجان را بر همهچیز ترجیح میدهند که مسلما پاتوق آنها پارکهای بازی و یا دیسنیلندهاست؛ جایی که به دور از جهان واقعی، سرگرم گذران اوقات فراغت خود هستند. دیسنیلند اگرچه خیلی دیر ظهور کرد و نخستین آنها در اوایل قرن بیستم ساخته شد، اما خیلی زود در دل بسیاری از مردم جهان جای گرفت و بهتدریج در تمامی جهان گسترش یافت. در واقع دیسنیلندها پاسخی به نیاز مردم برای گذران وقت به دور از واقعیتهای جهان ملموس هستند.
تهران اما به دور از هیاهوی جهان دیسنیلندها یا شهرهای بازی استاندارد و محیرالعقول تنها سرگرم چند پارک بازی بود که هرازگاهی خبری نگرانکننده از آنها به گوش میرسید و حادثهای ناگوار ذهنها را میآشفت.در واقع همانگونه که این شهر از بسیاری از امکانات انسانساخت سرگرمکننده تهی بود، همانگونه که مردم این شهر امکان استفاده از کمپهای اقامتی کوچک و شخصی در اطراف پارکها و جنگلهای مصنوعی را بهصورت شخصی تجربه نکردهبوند، همانگونه که فضاهای فرهنگی عمدهای در این شهر ایجاد نشدهبود و این نیاز شهروندان نیز بیپاسخ ماندهبود، این شهر هیچگاه نتوانست شهری آرامشبخش برای ساکنان خود باشد. اما با توجه به فعالیتهای اخیر شهرداری که ازجمله آن احداث تهرانلند است یا احداث پارکها و مجتمعهای بزرگ تفریحی مانند پارک نهجالبلاغه، این امید وجود دارد که تهران بهتدریج برای شهروندانش شهری دوستداشتنیتر باشد؛ شهری که شهروندانش احساس تعلق به آن کنند و دوستش داشته باشند.
نکته1: بهرهگیری کمتر از استعدادهای شهر
در واقع نمیتوان با قاطعیت گفت تهران شهری مناسب برای گذران اوقات فراغت نیست. بهعبارتی اگر ساخت فضاهای فرهنگی را برعهده مسئولان شهری بدانیم یا ساماندهی فضاهای سبز را نیز از مدیریت شهری بخواهیم، بخش دیگری از ایجاد فضاهای فراغتی بهعهده خود شهروندان است. در واقع شهروندان تهرانی کمتر از استعدادهای موجود شهر تهران برای گذران اوقات فراغت خود بهرهجستهاند و همواره چشم به نهادهای دولتی و شبهدولتی داشتهاندو کمتر شهروندی برای ایجاد فضای مناسب برای خود و یا احداث کمپینگهای مختلف اقدام کردهاست. بسیاری از شهروندان میتوانند از مناطق مختلف گردشگری و طبیعیای که در تهران و حاشیههای این شهر قراردارد بهعنوان محملی برای بهرهبرداری استفاده کنند و با خلاقیتهای خود این اماکن را به مکانی جذاب برای گذران اوقات فراغتشان تبدیل کنند.
نکته2: فراغت هم برنامه میخواهد
شهر یک موجود زنده است؛ موجودی که تأثیر متقابل بر شهروندانش میگذارد. هر اندازه این موجود براساس الگوهای انسانی شکل بگیرد مسلما میتواند امنیت و آرامش را برای شهروندانش فراهم آورد. چهره ظاهری هر شهر نیز مملو از آثار و نشانههایی است که به آن مبلمان شهری اطلاق میشود. اگر تصویر روشنی از چهره شهرها وجود نداشته باشد یا تیرگی غبار و دود بر آن چیره باشد، نمیتوان امید داشت که شادابی و نشاط در شهر رخ بنمایاند. بنابراین توسعه فضاهای سبز یا مکانهای تفریحی میتواند تنها یک بستر باشد درحالی که روح هر شهر، از یکایک شهروندانی تشکیل شدهاست که در آن زندگی میکنند. اگر شهروندان تهرانی برای گذران اوقات فراغت خود برنامهای جدی نداشته باشند، هیچگاه توسعه فضاهای فرهنگی و تفریحی نمیتواند آنان را برای گذران بهتر اوقات فراغت ترغیب کند.
نکته3: نیاز به عناصر هویتبخش
شهر فضایی است که تحرک، تداوم و توسعه از مشخصات بارز آن است و ناگزیر از تحرک و توسعه در فضای مکانی است. فضاهای شهری به دلیل جوانب فیزیکی و کالبدی خود، نوعی فضای نمادین است که با شهر و کالبد شهر پیوندی عمیق دارد و بنابراین یک فضای شهری فضایی است که عنصری هویتبخش از یک شهر تلقی میشود؛ بهطوری که اغلب شهرهای بزرگ را میتوان به واسطه فضاهای شهری آن بازشناخت؛ بهعنوان مثال وجود دیزنیلند در شهر پاریس بهگونهای مشخصه این شهر نیز شدهاست یا موزههای عظیم پاریس و لندن و برخی مراکز تفریحی که بهگونهای در زمره مشخصههای آن شهرها درآمدهاند. در شهرهای روبه توسعه نیز مدیران شهری تلاش میکنند تا فضاهای لازم برای تحرک شهری را درنظر گرفته و آنها را اجرایی کنند.درحال حاضر میبینیم شهرهای آسیایی پرچمدار چنین جریانی هستند.