خواه در کلاس ادبیات فارسی و خواه علوم و ریاضی، درختان و پرندگان، درسآموزمان بودهاند. آنها شناخت حیات، شگفتی زیست، شمارش چیزها و پند و اندرزهای زندگی را برایمان ساده میساختند و برایمان این واقعیت را روشن میساختند که پروردگار مهربان، نظم و قانونمندی را بهنحوی زیبا و لطیف با حیات جانداران و نباتات درهم آمیخته است.
کاربرد نماد پرنده در نظم و نثر پارسی، مفاهیم استعاری را غنای مفهومی بخشیده و درک پیچیدگی شخصیتهای انسانی را آسان کرده است. رمزگان پرنده، در استعارات ادبی ما بسیار وسیع و پرکاربرد است. «باز» نماد انسان است پیش از ورود به عالم سلوک؛ «بلبل» رمزگان صوفیانی است که پروردگار را در مظهر جمالی او میبینند و نظربازند؛ تمثیل زاهدانی که به بیماری روحی و وسواس مبتلایند «بط سفید» است؛ «جغد» در جایی جایگزین عزلتگزینی ارباب سلوک و در جایی دیگر نماد شومی است؛ «شانهبهسر» نماد راهنماست؛ «سیمرغ» رمز حقیقت بیکرانه ذات الهی؛ «طاووس» نشانگان خداپرستان طالب بهشت که همین آرزو حجابشان میشود؛ «هما» نشان سعادت است و «ققنوس» صاحب کرامت. اندیشمندانی همچون مولانا، ابنسینا، سهروردی، خاقانی، سنایی و عطار، در بیان مقاصد فلسفی و عرفانی خویش، «طوطی» را محرم مرغان و رمز نفس سخنگو، «بلبل» را نمونه مردمان جمالپرست و عاشقپیشه، طاووس را مظهر زیبایی، ناز، خودپسندی و یا دورنگی و نفاق، «بط» را نشان حرص و آز و وسواس، «کبک» را نماد مردم جواهردوست، «خروس» را مظهر شهوت، «طاووس» را تمثیل جاه و «زاغ» را سمبل آرزوهای دور و دراز دانستهاند. حافظ، انسان را مرغ باغ ملکوت و نه از عالم خاک، توصیف کرده است؛ مرغی که چند روزی قفسی از بدنش ساختهاند. در تاریخ هنرهای تجسمی نیز پیشینیان همواره روح را با بال و پر ترسیم میکردهاند و مرغ به مثابه تمثیل جان، کاربرد گستردهای داشته است.
و اما درباره «باغ» نیز ادبیات عرفانی ما سرشار از همین وجوه نمادین است. باغ و بوستان مظهر دنیایی بهشت، نمایش شگفتی آفرینش و رازآلودگی خلقتاند و اسباب شناخت؛ آنچنان که اهلی شیرازی سروده است:
در باغ روم بیتو و هر سرو که بینم پایش به هوای قد و بالای تو بوسم
روی تو تصور کنم و لاله و گل را از حسرت رخسار دلارای تو بوسم.
حال که خبر آوردهاند باغ پرندگان تهران همین روزها، در به روی مشتاقان میگشاید، آن را به فال نیک میگیریم که فرصتی است برای سیروسلوک در دنیای پررمزوراز آفرینش و مایه خرسندی است وقتی میشنویم در این فضای روحبخش و مصفا، قرار است ما شهرنشینان نیازمند لطافت و طبیعت بکر، فارغ از صدای ناهنجار خودروها و آلودگیهای شنیداری، به دور از هیاهو و شلوغی شهر، بدون نیاز به سفری دور و دراز، در همین نزدیکی، نظارهگر آمیزهای شگفت از نور، رنگ، هوای پاک و زیست آزادانه زیباترین آفریدگان جهان خلقت باشیم.
شکرانه این نعمت، شناخت درست اهمیت وجود چنین موهبتی و راه صحیح بهرهبردن از ابعاد گوناگون آن است. حظ بصری، اندیشیدن به آموزههای خلقت، فرارفتن از جاذبههای صرفا مادی و تامل درباره روش حفظ این میراث معنوی، کمترین انتظاری است که از شهروندان آگاه و وظیفهشناس میرود.
خوب است بدانیم وجود چنین بوستانی تا چه اندازه در رشد روحی و تعالی خود و فرزندانمان مفید و مؤثر است؛ شایسته است بدانیم که برای ساخت این باغ زیبا و وسیع، تنه درختی قطع نشده و در تدارک ساخت و نگهداری آن، تشکلهای زیستمحیطی مشارکت و اهتمام داشته و دارند و نیکوست بدانیم که برای احداث و بهرهبرداری از باغ پرندگان تهران، سرمایههای طبیعی، انسانی و مادی فراوانی صرف شده تا جلوهای از اعجاز آفرینش پیش روی شهروندان قرار گیرد.