از خواب که بیدار میشوی میبینی ساعت پنج عصر است و تا شام کلی وقت داری؛ به سرت میزند بروی گوشهای از شهر، روی چمن دراز بکشی، بعد گوش بدهی به صدای پیانویی که دارد توی گوشیات میزند. جمعهها دوست داری با خانوادهات، با دوستانت یا تنهایی کولهات را پر کنی و بزنی به دل کوه. تو ترجیح میدهی در هفته یکبار ناهار را بیرون از ناهار خوری اداره یا روی اوپن آشپزخانهات بخوری؛ ترجیح میدهی بزنی به پارکها، چشمهها، کوهها. با خودت فکر میکنی گاهی لازم است برای شهرتان کلی مهمان بیاید. ترجیح میدهی توریستها بریزند توی شهرتان و کلی سوغات بخرند برای همشهریهایشان.
در سالهای گذشته ایران که دهمین کشور دارای جاذبههای توریستی است تنها درصد کمی از سهم توریستهای جهان را بهخودش اختصاص داد. مثلا در سال۲۰۰۶، در حدود ۷۵۰ هزار گردشگر خارجی از ایران بازدید کردند و این در حالی است که در این سال ۸۴۲ میلیون جهانگرد در دنیا سفر کردهاند یا مثلا تنها در سال 2007میلادی، حدود ۱۵ میلیون گردشگر خارجی از دبی دیدار کردهاند و این در حالی است که کشور ایران با سهمی کمتر از یک پانزدهم مسافران عازم دبی، تنها کمتر از یک درصد درآمد جهانی از صنعت توریسم را بهخودش اختصاص دادهاست. ایران، کشوری است که با دارا بودن جنبههای گردشگری شهری بهطور کامل توانایی جذب مسافران را دارد؛ ایران با بسترهای طبیعیاش و تنوع منابع طبیعی، ایران با آثار تاریخیاش، ایران با امامزادههایش و با کلی جاذبههای فرهنگی عجیب و غریبش، از مراسم گلابگیری کاشان گرفته تا مراسم زار در سیستان و از قلعه رودخان فومن گرفته تا ارگ بم در کرمان؛ از دریاچه خزرش در شمال گرفته تا دریای عمان و خلیجفارسش در جنوب. حالا که مدیران شهری به فکر افتادهاند، من وقتی از اداره میزنم بیرون، کتاب را از کیف بیرون میآورم، پیانوی گوشیام را روشن میکنم، بعد میپیچم توی پارک و زیر درخت مینشینم و با خودم زمزمه میکنم: «آفتاب آتش بیدریغ است / و رؤیای آبشاران / در مرز هر نگاه».
نشستهایم پای صحبت مهرداد مالعزیزی، طراح بوستان آبوآتش تهران، مدیرعامل شرکت چغازنبیل و از مهندسان معمار کشور که در طراحی تپههای عباسآباد هم دست دارد و نظرش را در این خصوص جویا شدهایم.
- در دهه اخیر، در کشور، شاهد شکلگیری نهضتی در امر شهرسازی بودهایم مبنی بر توسعه فضاهای فراغتی و توجه به اقلیم شهرها. این اتفاق در تهران بهنوعی و در شهرهای دیگر کشور، اعم از کرج، تبریز، اصفهان و دیگر شهرها به شکل دیگری در حال بروز است. بهطور کلی نگاه شما نسبت به این جریان و نهضت چیست؟
مدیران شهری ما در سه دهه اخیر بعد از انقلاب، خودبهخود با یک بحران مواجه بودند چرا که در برنامهریزیها تنها به هشتساعت اشتغال شهروندان و هشتساعت سکونت آنها پرداخته بودند و هیچ وقت در این سهدهه به هشتساعت زمان فراغت شهروندان توجهی نشده بود. ولیکن بعد از گذشت این سهدهه به این نکته هم دستیافتند که بخش عمدهای یعنی یکسوم از روز یک شهروند باید به اوقات فراغت وی اختصاص پیدا کند تا بدینوسیله، پویایی و نشاط شهروند تأمین شود. حرکتی که در دهه اخیر با آغاز آن در تهران، این جریان در کشور راه افتاد و توجه مدیران مربوطه را به تأمین نیازهای اوقات فراغت، روحیه و نشاط شهروند سوق داده است و این نهضت، باعث شده است تا مدیران این حوزه، چه در سطح هیأت دولت، چه استانداریها و چه در سطح شهرداریها در این تکاپو باشند تا بخشهایی از شهر را به فضای گردشگری و فراغتی اختصاص بدهند. به همین دلیل شاید بتوان گفت که این نهضت، یک جریان و چشمانداز بسیار زیبا در امر مدیریتشهری محسوب میشود.
- آیا میتوان اینگونه گفت که این جریان به نوعی بیانگر بلوغ شهری در مدیریتشهری بهحساب میآید؟
بله من هم به این اعتقاد دارم که بلوغ شهری را نشان میدهد اما باز در این مورد یک انتقادی به عملکرد مدیران شهری وارد است و آن اینکه چرا مدیران شهری ما به تجربیات کشورهای دیگری که خیلی پیشتر از ما به این موضوع پرداختهاند توجهی نکردهاند و بدون درنظر گرفتن آن تجربیات، خودشان بهتنهایی پس از گذشت سهدهه، خواستند این تجربه را داشته باشند. اگر مدیران ما کمی کار مطالعاتی میکردند، متوجه میشدند که این نهضت در شهری مثل پاریس در اوایل قرن20 شکل گرفت. وقتی چنین جریانی در اوایل قرن پیش یعنی بعد از شهرسازی مدرن در غرب و در شهرهای بزرگ دنیا بهوقوع پیوست، چرا مدیران ما با سهدهه تأخیر به این نتیجه رسیدند که باید به فضاهای فرهنگی، گردشگری و فراغتی شهروندان اهمیت داد. در اکثر شهرهای بزرگ دنیا توجه مدیرانشهری به ایجاد فضاهای گردشگری و اوقات فراغت شهروندان است. در آن شهرها بیشتر با فضای باز مواجهیم تا تراکم توده.ساختمانها به همین دلیل است وقتی در شهری مثل پاریس قدم میزنیم یا از میدان سنمارکوی ونیز عبور میکنیم غرق لذت میشویم. زیرا فضاها، فضای باز فراغتی است نه تراکم. بنابراین مدیران شهری ما میتوانستند بخشی از هزینههای اجرایی این پروژه را به مطالعه این شهرها اختصاص بدهند و با مطالعه و بررسی خیلی زودتر وارد این جریان میشدیم. البته به هر حال باز هم این نهضت دلالت بر بلوغ شهری ما دارد و جای امیدواری هست که مدیران ما به این نتیجه رسیدهاند که بیش از هر چیزی باید به هشت ساعت فراغت شهروندان بپردازند. تا دو بخش دیگر یعنی کار و سکونت هم با توجه به این بخش سامان پیدا کنند.
- ما در دهه اخیر با طرحهایی در شهرهای کشور مواجهیم که ابعاد فراغتی و زیستی خیلی خوبی را برای مردم طراحی کردهاند. برای مثال اراضی عباسآباد در تهران (که خود شما هم در جریان شکلگیری آن هستید)، طرح رود کرج، طرح کوهسنگی در مشهد، طرح ائلگلی در تبریز و ... . بهنظر شما مهمترین ویژگی این طرحها چه چیزی میتواند باشد؟
بهطور خیلی خاص، مهمترین عنصر در جانمایی طرحهای گردشگری، منابع طبیعی درونشهری است. مسلما شهر در تاریخی در کنار یک منبع طبیعی مثل رودخانه، کوهپایه یا دشتهای کشاورزی استقرار یافت و این کاملا طبیعی است زیرا در هیچ دورهای سکونت بدون درنظر گرفتن منابع طبیعی جانمایی نشده است. مسلما ساکنین اولیه تهران، بهدلیل یکسری ویژگیهای اقلیمی این منطقه، در اینجا مستقر شدند.
پس منابع طبیعی عنصر شاخص تمام طرحهای گردشگری هستند و این منابع میتوانند با داشتن پتانسیل، استعداد و قوت کافی به مجموعههای گردشگری اختصاص داده بشوند. مجموعههای طرح سازماندهی دز دزفول، ائلگلی تبریز، کوهسنگی مشهد، تپهچغا در بروجرد یا تپههای عباسآباد در تهران نمونههایی از منابع طبیعی موجود درونشهری هستند که مدیران شهری این نقاط بالقوه را به بالفعل تبدیل کردهاند. حالا از این موضوع به یک نتیجه میرسیم که مدیران باید به منابع طبیعی توجه ویژهای داشته باشند. مثلا الان قناتهایی که از زیر تهران عبور میکنند و شاید هزار رشته باشند یا مسیر مسیلها و آبهای سطحی تهران که از درون کانالها و درون تهران عبور میکنند بهترین فرصت برای تخصیص فضاهای گردشگری مانند پیادهراهها، مسیر دوچرخهسواری و کالسکهسواری هستند. در همین حد هم میتوانند جاذبههای گردشگری داشته باشند. در نتیجه مدیران نهتنها در راستای منابع درونشهری بلکه با توجه به منابع حاشیه شهری باید برنامهریزی کنند و آنها را به فضاهای گردشگری تخصیص بدهند.
- هویتپذیریای که اجرای این طرحها به شهروندان میدهد میتواند یک نقطه قوت باشد. در واقع میتواند شهرها را از یک حالت بیهویتی و یک شهر عام بودن در بیاورد. حالا بهنظر شما از بین این طرحها کدام طرح در کدام شهر برجستهتر است؟
من نمیتوانم اشاره کنم که کدام شهر و کدام طرح فوقالعاده است. مثالهایی که الان زدم هرکدام نمونهای موفق هستند چون به یک ویژگی از منابع طبیعی پرداختهاند که برای خودش یک ویژگی محلی و بومی هم ایجاد کرده. برای مثال، طرح کوهسنگی که از پتانسیل کوهپایههای اطراف مشهد استفاده کرده است یا مجموعه پیادهروهای حاشیه زایندهرود، مجموعه تپههای عباسآباد، چغا در بروجرد و کیو در خرمآباد. اما طرح تپههای عباسآباد بهزعم من یک نمونه خیلی موفق است زیرا اجرای چنین طرحی در تهران پرتراکم و پرازدحام در جایی که صدها سند ثبتی ششدانگ به وزارتخانهها اختصاص داده شده کار بسیار دشواری است و رهاسازی این اراضی و تبدیل آن به فضای سبز و عمومی خیلی سخت است. شاید پرچالشترین پروژه گردشگری ایران که با درگیریها و گرفتاریهای زیادی به فضاهای فراغتی تخصیص داده شد همین تپههای عباسآباد باشد. در واقع شهرداری تهران با تلاش و همت فراوان توانسته است تا این منبع طبیعی را از این همه اسناد ثبتی رها کند و به فضاهای گردشگری اختصاص بدهد.
- و حرف آخر؟
من خیلی خوشحالم که روزنامه همشهری به فضای گردشگری میپردازد. اما توصیهام این است که در تمام شهرهای ایران، کشوری که پر از کلی منابع طبیعی است، از قبیل چشمهها، قناتها، کوهپایهها، بستر عبور رودخانهها، ورودی حاشیه دریا، مردابها و تالابها تماما فضاهایی هستند که مدیران میتوانند هزینههای شهری را از همین منابع تأمین کنند و نیازی به تراکم فروشی و ساختمانسازی نداشته باشند.