هرچند در گذشته و در سالهایی که سینمای ایران فیلمهای شاخصی نمیساخت، گروهی از منتقدان برجسته، دوران طلایی نقد فیلم را رقم زدند ولی در دو دهه اخیر معمولاً نبض ادبیات سینمایی با خود سینما تپیده است. یعنی در دورهای که شاهد رشد کیفیت فیلمها بودهایم، نقدهای بهتری هم نوشته شده و بر عکس نزول سینما، کاهش کیفیت نقدها را به همراه داشته است.
هرچند ترسیم وضعیت کلی حاکم بر نقد فیلم پیچیدگیهایی فراتر از اینها دارد.
منتقدان سینما در گفتوگو با همشهری از وضعیت کلی نقد فیلم، میزان تأثیرگذاری نقدها بر جریان فیلمسازی، حضور نسل تازه منتقدان و سیر کلی نقد فیلم در ایران گفتهاند که در زیر میخوانید.
شاپور عظیمی در مورد وضعیت کلی نقد فیلم در ایران معتقد است نقد فیلم وضعیت چندان خوبی ندارد و منتقدان فیلم را بسیار سطحی نقد میکنند و علاقه پرداختن کافی به فیلمها را ندارند.
احمد طالبینژاد نیز نقد فیلم را در قیاس با دهههای 60 و 70 چندان مثبت ارزیابی نمیکند. این منتقد میگوید: در دهه 60 و 70 دوران درخشش نقد را با حضور منتقدان صاحبنام و فیلمهای قابل نقد پشتسر گذاشتیم؛ در فضایی که نقد تأثیرگذار بود اما امروزه این شرایط وجود ندارد. البته برخی منتقدان خوشقلم هستند اما نقد فیلم جایگاه سالهای قبل را ندارد.
در دهههای 60 و 70 منتقد در گشودن افقهای تازه به روی تماشاگر و معرفی سینماها و فیلمهای شاخص نقش داشت ولی امروزه همراه با غیرجدی شدن سینما، نقد نیز همین وضعیت را پیدا کرده است و منتقدان بر روی نقدنویسی متمرکز نیستند بلکه نقش نویسندههای پرکاری را دارند که از این راه امرار معاش میکنند.
رضا درستکار، پاسخ به این سؤال را نیازمند یک مقایسه بین نقد در سالهای قبل و بعد از انقلاب میداند و میگوید: در سالهای بعد از انقلاب، نقد فیلم رشد غیرقابل مقایسهای نسبت به دوران قبل از خود داشت.
بهطور کلی مباحث نظری در سالهای پس از انقلاب جهش فوقالعادهای داشت و منتقدین در این دوره با نوشتن در حجم وسیع مطبوعات و همچنین مکتوبات خود، باعث رشد سینمای نوشتاری ایران شدند که به جرأت میتوان گفت در هیچ حوزهای به این اندازه جهش نداشتهایم. مبانی زیرساختی سینما که همان بال تئوریک سینماست، در این سالها پیشرفت خوبی داشته است.
اما محمدرضا باباگلی وضعیت نقد فیلم را تابعی از شرایط دانسته و میگوید: تا موقعی که نویسنده هنگام بهدست گرفتن قلمش غم نان داشته باشد، نوشته او دست بالا مقالهای معمولی یا متوسط از آب درخواهد آمد. منتقد هم از این قیاس مستثنی نیست.
وقتی منتقد فیلم نمیتواند فیلمهای روز دنیا را روی پرده بزرگ و جادویی سینما ببیند یا به فراوانی و با قیمت مناسب کتاب و فیلم بخرد و یا مجبور است مدام با انگشتانش حساب کند که مبلغ حقالتحریر نقدی که مینویسد چهقدر میشود و هزار نکته دیگر، آن وقت نمیشود انتظار زیادی داشت. ما با مشکلات جدی در عرصه ژورنالیسم حرفهای مواجهیم و نقد هم بخشی از یک کار ژورنالیستی حرفهای است. اینطور نیست؟
وضعیت نقد فیلم در ایران
امیر قادری که جزو نسل تازه منتقدان است، نقد فیلم را یک موضوع سهل و ممتنع میداند که هیچ استانداردی در ایران ندارد. او میگوید: تعداد صفحات سینمایی ما، بیشتر از تعداد منتقدین است و انگار همه حق نقدنویسی دارند. دیگر هیچ فاصلهای بین خبرنگار و نویسنده و منتقد سینمایی نیست و سردبیرها نیز برای تفکیک اینها غربالی به دست نمیگیرند.
ضمن این که سنت نقدنویسی امروز ایران برگرفته از نوعی سینمای منحرف شده است که در دهه 60 از سوی فارابی و سایر نهادها به عنوان سینمای مطلوب ترویج میشد و اگر امثال من در دوران نوجوانی نتوانسته باشند. فیلمهای خوب بینند حالا دید محدود و منحرف شدهای نسبت به سینما دارند. امروز پیدا کردن نقد خوب در مطبوعات ایران مشکل شده است.
به جرأت میتوان گفت تعداد منتقدهای خوب حتی به اندازه انگشتهای یک دست نیست. منتقدان خوب بالای 40 سال که دیگر نقد نمینویسند و نسل جدید هم نتوانسته است منتقدی برای پر کردن جای قبلیها پیدا کند.
عزیزالله حاجی مشهدی نقد فیلم را تابعی از شرایط کلی جامعه و فضای ادبی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میداند که افت و خیزهای کوتاه مدت و درازمدت داشته است. در مجموع با توجه به سیر تکوینی نقد فیلم از نخستین دهه فیلم در ایران و از اوایل دهه اول سالهای 1300 خورشیدی برآیند کلی فعالیتهای دستاندرکاران این حوزه فرهنگی و هنری مثبت بوده است.
آیا نقدها تأثیرگذارند؟
عدهای معتقدند که نقد فیلم تأثیری بر جریان فیلمسازی ندارد. یعنی نقدها نه بر فیلمسازان و نه بر مخاطب تأثیر نمیگذارند. منتقدان کار خود را میکنند و فیلمسازان هم کار خود را. مخاطب هم بیتوجه به فضای انتقادی به تماشای فیلمهای مورد علاقهاش مینشیند؛ بهخصوص که در این سالها بارها شاهد اقبال مخاطب از فیلمهایی بودهایم که استقبال منتقدان را به همراه نداشتهاند.وقتی فیلمی با وجود دریافت بیشترین نقد منفی، رکورد فروش را میشکند میتوان گفت که این نقدها کارکردی ندارند و تأثیری نمیگذارند؟
جمشید ارجمند از منتقدان قدیمی سینما معتقد است نقد فیلم در مواقعی میتواند تأثیرگذار باشد و در مواقعی نمیتواند. هرچند به عقیده او با اوضاع و شرایط فعلی، جریان نقد نمیتواند تأثیر خوبی بر جریان فیلمسازی داشته باشد و این مسأله تابع جریانات دیگری است.
ارجمند میگوید: فیلمهایی که از نقد تأثیر میگیرند، فیلمهای برگزیدهای هستند که از منابع روشنفکرانه و عوامل برگزیدهتری برخوردارند. در این میان فیلمهای سینمای بدنه معمولاً از نقد تأثیری نمیگیرند. برای برخی فیلمسازان، نقد فیلم اهمیت دارد و برخی از آنها به صراحت میگویند که مثلاً از فلان منتقد چیزی آموختهاند.
هرچند در نگاه کلی باز هم نقد تأثیرگذار است چون جریانی زنده و پویا و تابعی از سینماست. نقد به خودی خود وجود ندارد و باید سینمایی باشد تا نقد هم وجود داشته باشد. اما یک نکته اینکه هرچه سینما آزادتر باشد، نقد هم آزادتر و مؤثرتر است. اگر شرایطی بهوجود بیاید که سینما آزاد نباشد نقد هم جریان مؤثری نخواهد داشت. همه چیز وابسته به جریانات حاکم بر سینما و فضای قالب در سینماست.
اما شاپور عظیمی نقد را مفید و مؤثر بر جریان کلی سینما میداند. از نظر او آنهایی که معتقدند نقد بر جریان فیلمسازی مؤثر نیست، در این مورد کملطفی میکنند. دلیل ماندگاری بسیاری از فیلمهای سینمایی، حمایت منتقدین از آنهاست. منتقدین فیلمها را از بایگانی بیرون کشیدند و آنها را در معرض دید سینماگران و مردم قرار دادند.
طالبینژاد نظر متفاوتی در این زمینه دارد و معتقد است نقد فیلم دیگر تأثیری در سینماگر و مخاطب ندارد. او میگوید: مخاطب از طرق دیگر نیازهای ارتباطی خود با سینما را برآورده میکند. هرچند هنوز هستند منتقدانی که شناسنامه فردی و سابقه خوبی دارند و حرفشان بر مخاطب تأثیرگذار است. اما تعداد ایندسته نسبت به دهه 70 کاهش قابل توجهی داشته است.
بسیاری از آنها دیگر نقد نمینویسند و بسیار کم مینویسند. آن موقع امیدواریهایی در مورد سینما وجود داشت ولی حالا امیدها کمرنگتر شده. دیگر دلیلی برای نوشتن وجود ندارد. ضمن اینکه اگر لحن انتقادی داشته باشیم بعضاً با واکنش تند فیلمسازان مواجه میشویم و حتی از موضع دوستانه اگر به فیلمسازان ایرادی بگیریم، آنها به دلیل فقدان روحیه تعامل و انتقادپذیری با ما برخورد میکنند و حتی خط و نشان میکشند.
این روزها بسیاری از فیلمسازان به دنبال بساز و بفروشی هستند و کاری به کیفیت فیلم ندارند. اما همچنان فیلمسازان خوب ما، همچون داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی و رخشان بنیاعتماد و... آثارشان قابل نقد است و روحیه نقدپذیری هم دارند.
نیما حسنی نسب معتقد است بررسی تأثیر نقد بر جریان فیلمسازی ایران بستگی به نحوه تعبیر از واژه تأثیر دارد. اگر کسی تصور کند یک یا چند نقد میتواند روی جریان فیلمسازی و مسیر حرکت سینمای یک کشور و یا روی مسیر کلی ذهن فیلمساز تأثیر مشخصی بگذارد، طبعاً این امر امکانپذیر نیست.
از طرفی با توجه به این که در ایران وضعیت مطالعه چندان مطلوب نیست طبعاً نه تنها نقد بلکه کتاب، رمان، شعر و... هیچکدام خوانده نمیشوند. اما هنوز هستند مخاطبانی که با مطالعه نقد برای تماشای فیلم تأثیر میگیرند و تعدادی فیلمساز نیز هستند که با خواندن نقدهای قوی تأثیر میگیرند و اصلاحات و تغییراتی در فیلمهای بعدی اعمال میکنند اما در شکل کلی، نقد فیلم به قصد تأثیر گذاشتن نوشته نمیشود.
امیر قادری تأثیر نقد بر جریان فیلمسازی را نسبی دانسته و میگوید: در تمام دنیا این چالش وجود دارد و حتی منتقدین برجسته خارجی هم با این سؤال مواجهند. نقد فیلم در دهههای 1960 و 1970 یک دوران طلایی را پشت سر گذاشت.
در آن دوره نقدهای خوب جریانهای فرهنگی به راه میانداختند ولی حالا چه در ایران و چه در خارج از کشور، منتقدان افسوس دوران گذشته را میخورند و این که چرا دیگر نفوذی ندارند. از طرفی فاصله زیاد عامه مردم و قشر نخبه در ایران، باعث شده سنت نقدنویسی شکل نگیرد. اما در نهایت شاید نقدها روی تماشاگر تأثیر نگذارند اما در شکل کلی باعث ماندگاری فیلمها میشوند.
حاجی مشهدی نیز نقد را تأثیر گذار میداند. به عقیده او اگر نقد نباشد هر جریان مثبت هنری و تولید آثار ادبی، فرهنگی و هنرمندانه در دراز مدت دچار نوعی رکود و یا دست کم تکرار ملالآور و کسالتباری میشوند. بسیاری از نقطهنظرها و انتقادهای سازنده منتقدان میتواند بر بهبود کیفی آثار هنری منجر شود.
اما رضا درستکار در پاسخ به این سؤال معتقد است در ابتدا باید نقد و نوشته انتقادی را از یکدیگر جدا کرد. این دو از یکدیگر فاصله نجومی دارند. در مقام انتقاد همه صاحبنظر هستند اما در مقام نقدکننده تعداد افراد کمتر است.
انتقادکنندگان تأثیرگذار نیستند و انتقاد در پی هیچیک از عوامل فیلم همچون نویسنده، کارگردان و بازیگر تأثیرگذار نیست. اما نقد روشنگری میکند. این محرمیت و وضعیت خوب و روشنی که سینما در سالهای بعد از انقلاب بهوجود میآورد، یکی از ارکان اصلی آن نقد است که باعث بهوجود آمدن پایههای درست در سینمای ما شده است.
اکثر فیلمهای ساخته شده در سالهای قبل از انقلاب برای هیچکس افتخاری نداشتند و منتقدین دهه 60 که از آن سالها خاطره داشتند نگاه تحقیرآمیزی نسبت به این سینما داشتند اما منتقدین دهه 70 باعث شدند، سینما باعث افتخار شود. حالا همه از بالاترین مقامهای دولتی تا مردم عامی دوست دارند در مورد سینما نظر بدهند.
اگر منتقدین از فیلمها دفاع نکنند، آنها یکبارمصرف میشوند. خاطره «قیصر» و «گوزنها» با نقدهای خوب ماندگار شده است. این خاطرهها، از مسعود کیمیایی که در این سالها فیلمهایش چندان قابل دفاع نیست، حمایت میکنند.
همین منتقدین هستند که از رخشان بنیاعتماد و فیلم نهچندان قوی «خونبازی» صیانت میکنند. چون پیش از این آنها با نقدهای خوبی که بر فیلمهای قوی این کارگردان نوشتهاند، جایگاه او را بین مخاطب تثبیت کردهاند.
بابا گلی نیز معتقد است بهطور کلی میزان تأثیر کار منتقدان قابل اندازهگیری نیست، زیرا روشی اجرایی و علمی برای انجام یک تحقیق میدانی فراهم نیست. با این حال قاطعانه رد کردن تأثیر نقد هم چندان منطقی به نظر نمیرسد.
برخی کارگردانها بهصراحت در مصاحبههایشان اشاره میکنند که از نقدها استفاده میکنند. در حقیقت این به ظرفیت یک کارگردان نسبت به دیگری برمیگردد که چهقدر ذهنش باز و آماده پذیرش انتقاد است. کارگردانی که هیچکس را جز خودش قبول ندارد، طبیعی است که بگوید نقدها هیچ تأثیری در کارش ندارند.
حضور نسل تازه
نکته جالب توجه در این سالها، حضور نسل تازهای از سینمایی نویسان است. شاید بتوان گفت در هیچ دورهای این تعداد منتقد جوان وارد عرصه نقدنویسی نشدهاند. حالا سوال این است که حضور نسل تازه منتقدان را باید به فال نیک گرفت یا نه؟
حسنی نسب حضور این نسل را تابعی از یک روال طبیعی و تاریخی میداند. به اعتقاد او هر شغل و حرفهای در هرزمانی نیاز به نیروهای تازه و سرزنده دارد. طبق یک روال طبیعی، نیروهای قدیمی از رده خارج افراد جدید جایگزین میشوند. تجربه در ایران نشان داده که وسوسه و دغدغه نقد فیلم مربوط به سن خاصی است و منتقدان از 40 سالگی به بعد کمتر نقدنویسی را دنبال میکنند.
پرکارها زیر 40 سال هستند و بالای 40 سالها در قالب پیشکسوتی میرود. نسل قبل منتقدان متأسفانه کار خود را محدود به ستاره دادن و نظرهای یک خطی کرده و حرفه اصلی خود را فراموش کردهاند.
منتقدی که نزدیک به 20 سال هیچ نقد جدی ننوشته است دیگر منتقد محسوب نمیشود. منتقد کسی است که در جریان نقد به شکل فعال و پویا حضور داشته باشد. نسل جوان با حضور خود در حوزه نقد توطئه نکردهاند. اگر منتقدان قدیمی در سالهای دور به سختی فیلم میدیدند و با مرارت نقد مینوشتند حالا شرایط خوب برای هر دو دسته مهیاست.
به اعتقاد حاجی مشهدی باید حضور نیروهای جوان و تازه نفس را در این عرصه از فعالیتها خوشامد گفت. شرط دوام و بقای حضور این نوآمدگان اولاً داشتن انگیزه مثبت و روحیه دانش اندوزی و فراگیریهای لازم درعرصه نقد است. تنها نکته مهم آن است که جوانان نوآمده، به صرف حضور در یک رسانه همگانی نباید خود را در جرگه منتقدان و نویسندگان سینمایی جای دهند.
قادری حضور مثبت نسل تازه منتقدان را بسیار کمتر از آنچه مورد نیاز جامعه است میدادند. به اعتقاد او این روزها گزارشنویسها منتقد شدهاند و هیچ متر و معیاری برای شناختن منتقد وجود ندارد.
به اعتقاد جمشید ارجمند حضور نسل تازه منتقدان به لحاظ کمیتی امیدوارکننده و از لحاظ کیفیت تقریباً ناامیدکننده است.
ارجمند میگوید: کیفیت نقدهای نوشته شده توسط جوانترها هیچ چیز درخشانی ندارد. به این دلیل که آنها هیچ دوره آموزشی را نگذراندهاند و براساس علاقه و کشش خود به سمت نقد میروند. هر چند نقد منبع خوبی برای گذران زندگی نیست و تنها کار عاشقانهای است که علاقهمندان را جذب میکند.
از بعضی نقدهای جوانان احساس میکنم در بینشان استعدادهایی هست و در مقابل برخی هم بسیار سرسری به این مقوله میپردازند و نقد را فرمولی و کلیشهای تلقی میکنند، اما امیدوارم این جریان وسیع نباشد و گروه اولی که عاشق نقد هستند همچنان با کیفیت خوب به کار خود ادامه بدهند.
شاید در مقایسه نسل قدیم و جدید منتقدین من محکوم به جانبداری شوم، اما باید بگویم ما بدون کوچکترین اغراقی، عاشق سینما بودیم و هیچ چیز نداریم و نداشتیم جز این عشق. اما حالا با تحولات جامعه همه چیز زیر و رو شده است. حالا بعضی با نقد ادبی خود پایگاه میسازند اما در دوره ما نقد وابستهتر و صمیمیتر بود.
شاپور عظیمی نسل تازه منتقدان را به اقیانوسی با یک بند انگشت عمق تشبیه کرده و میگوید: طیف جدید منتقدین با مرور اینترنت، اطلاعات کلی راجع به سینما پیدا میکنند. سینما برای آنها چندان جدی نیست. آنها میخواهند در این ماراتن چیزی نوشته باشند.
قدیمترها دیویدی و اینترنت نبود و شما به سادگی نمیتوانستید هر فیلمی را ببینید. منتقد با خون دل و تلاش فراوان فیلم میدید و تحلیل میکرد و جنس سینما برایش اهمیت دیگری داشت؛ اما حالا دیویدی با زیرنویس، ماهواره و.... همه در دسترس است.
منتقد تازهکار زحمتی برای غور در سینما متحمل نمیشود. البته شاید نگاه من بدبینانه باشد، اما نسل جوان، سینما را عمقی نمیپسندد و حوصله نقد سینمای کلاسیک را ندارد در حالیکه به اعتقاد نسلهای قدیمی، سینما روی شانه سینمای کلاسیک ایستاده است.
نسل تازه منتقدین، به سینمای پستمدرن علاقه دارند. البته شاید من به دلیل تعلقی که به نسل قدیمی دارم، نگاهم بدبینانه است.
طالبینژاد، نسل تازه منتقدان را فاقد هویت فردی و تشخص میداند. به اعتقاد او در دهه 60 و 70 بسیاری از فیلمسازان و همچنین مخاطب سینما، برای نظر منتقد اهمیتی قائل بودند. اما نسل تازه، این هویت و تشخص را ندارد. آنها بر مبنای روابط دوستانه مینویسند. آنها اسم و شهرت پیدا کردهاند و بعضاً به پول هم رسیدهاند، اما جایگاه و نقش تاثیرگذاری را که باید و شاید ندارند.
رضا درستکار اصطلاح تازهای در مورد نسل جدید منتقدین به کار برده و میگوید: آنها بیشتر در مقام حیرت هستند. آیا منتقد باید از غمزه یک بازیگر و زلف پریشان او، تعریف کند یا موظف است در مورد جهان فیلم توضیح بدهد. نسل تازه منتقدین آنقدر از واژهها و صفتهای عالی استفاده میکند که باعث تعجب است. کار منتقد ستایش یا تخریب نیست، بلکه باید بازکاوی کرد.
آنها اگر به خودباوری برسند، با دید بهتری به سراغ نقد میروند که البته خودباوری حاصل نمیشود مگر با فیلم دیدن و مطالعه بسیار، اما منتقدی که در هر سایت و نشریهای مینویسد دیگر چقدر دریافت دارد که آن را خرج کند. منتقد باید مثل فیلمساز اندوختههایش فراوان و خروجیهایش کمتر باشد.
بسیاری از این منتقدین در آینده از نوشتههای قبلی خود خجل خواهند شد. منتقد باید ادبیات سینمایی را بشناسد. ادبیات محاوره و لمپنی راهی در نقد ندارد. در نقد یک بال ادبیات و یک بال تحلیل سینمایی است. هر چند در این میان تعدادی منتقد پرانرژی که به دنبال اثبات خود هستند، میبینیم که نقطه قوتی برای این گروه است.
اما باباگلی، به عنوان یک منتقد قدیمی، نه تنها با حضور نسل تازه منتقدان مخالفتی ندارد بلکه به اعتقاد او، به دلیل ورود و گسترش دیدگاههای تازهای که ناشی از تفاوت سنی و زندگی در دورهای متفاوت است، حضور نسل تازه را کاملاً ضروری میداند. هر چند معتقد است گسترش هر رویدادی، قوت و ضعف خود را دارد و همانطور که میتواند واجد ارزشهای تازهای باشد میتواند ضدارزشهایی را نیز همراه بیاورد.
او میگوید: کمتر منتقد جوانی را دیدهام که احترام به پیشکسوت برایش اصل باشد. روحیه همهچیزدانی به شدت گسترش پیدا کرده و متاسفانه به مدد اینترنت با سرعت چشمگیری در حال رشد است. کمتر با نقد علمی مواجهیم و از نظریهپردازی منتقدانه در قالب نقد یک فیلم کمتر اثری دیده میشود.
صعود یا نزول؟
در تحلیل نهایی میتوان به این نکته پرداخت که آیا نقد فیلم سیری صعودی را طی کرده یا نزولی؟ آیا آنچنان که عدهای میگویند شرایط حاکم به ادبیات سینمایی ناگوار است یا برعکس، نقد فیلم روزهای خوشی را سپری میکند؟
در این مورد منتقدین نظرات متفاوتی دارند. به اعتقاد عظیمی وضعیت نقد سیر نزولی را طی کرده است. چون نسل جدید منتقدین با شور و شعف جوانی وارد این حوزه شدند و اطرافشان را شلوغ کردند و سعی در تبلیغ سینمای نوین جهان داشتند؛ جوانانی که با سینمای کلاسیک آشنایی ندارند و حالا نقدهایشان شبیه انشانویسی است تا نقد به معنای واقعی کلمه.
اما طالبینژاد معتقد است سیر نزولی در کار نبوده اما پیشرفتی نیز مشاهده نشده است. زبان و تکنیک فوقالعادهای در نقدها به چشم نمیآید. نقدها حالت خاطرهنویسی و نوستالژیک پیدا کرده، اما هنوز دود از کنده بلند میشود. او میگوید: به قدیمیترها اعتقاد دارم و نوشتههایشان را با لذت میخوانم چون اصول و قواعد و مفهوم کلی نقد را میشناسند. آنها دلایل و استدلالهای قابل قبولی برای متقاعد کردن خواننده دارند.
درستکار نیز این روند را طبیعی دانسته و میگوید: جریان نقد مثل هر پدیده دیگری نوسان دارد.
در این دوره هم منتقدینی که به فلسفه، معرفت، روانشناسی، ادبیات و... اشراف دارند، هنوز فعال هستند و تاثیرگذارند، اما متاسفانه به دلیل مشغلههای فراوان زندگی، خروجی این دوستان کم است هر چند آنها به سهم خودشان زمان را نشانهگذاری میکنند.
آقای پرویز دوایی هنوز اندرخم یک کوچه اقاقیا و بنفشههای آن هستند و از تاریکترین دورههای تاریخ ایران شعر عاشقانه میگویند. بخشی از ادبیات سینمایی ما مثل سینمای فارسی ما رشد نمیکند و متاسفانه برخی دوستان به فلج فکری دچار شدهاند.
اما در مجموع نقد فیلم هم به موسیقی، ادبیات، تئاتر، سینما و... وابسته است. اگر آنها رشد کردند و جدی شدند، نقد هم رشد میکند، اما قاطعانه میگویم ادبیات سینمایی ما حافظ سینمای ماست.
حسنی نسب هیچ سیر صعودی و نزولی برای نقد فیلم در ایران قائل نیست. شرایط تفاوتی نکرده و در هر دورهای چه قبل و چه بعد از انقلاب همیشه تعدادی منتقد توانا، متوسط و ضعیف نقدهایی نوشتهاند و هر یک به میزان توانایی خود ماندگار شدهاند.
قادری نیز معتقد است در اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350 نقد فیلم تأثیر بیشتری داشت اما در دهه 60 سینما شاید مهمترین تفریح و میدان مبارزه قشر فرهنگی بود. اما این روزها با این تعداد زیاد صفحات سینمایی آب گلآلود است امیدوارم با گذشت زمان شرایط برای تثبیت تواناترها فراهم شود.
حاجی مشهدی نیز معتقد است نقد فیلم در ایران به دلیل بروز برخی رویکردهای تازه در جریان نقد امروز که نقد فیلمها را صرفاً در حوزه محتوا و نقد مضمونی نمیبیند و به نوعی سعی در نقد جامعهنگرانه تولید هنری چه از نظر ساختار و چه از حیث دورنمایه و مضمون توجه نشان میدهد نقد فیلم در ایران سیر صعودی را طی کرده است.
اما باباگلی وضعیت نقد فیلم را به طور کلی تا همین اواخر، دارای روند رو به رشد میداند. به اعتقاد او نقد مثل هر پدیده زنده و نیازمند تغییر و تحول به خوبی خود را با شرایط جلو کشیده است. اما متاسفانه طی سالهای اخیر این وضعیت سیری نزولی داشته است و روزبهروز هم سرعت این نزول بیشتر میشود.
در سالهای دورتر، منتقدان جدیتر بودند، با بالا رفتن سن و اندوختن تجربه در نحوه به کارگیری الگوهای نقد هنری، تازه قابلیتهایشان بیشتر آشکار میشد در حالی که در دهه اخیر، منتقدان مطرح با رسیدن به سنین بالاتر یا دیگر نمینویسند یا از سر بیحوصلگی دست به قلم میبرند. از طرفی ورود جوانان تازه نفس که مجالی برای عرض اندام پیدا کردهاند شرایط را دگرگون کرده است.
سردبیران قدیمی، پیر و خسته شدهاند. کار روزنامهنگاری نیز طاقتفرساتر شده است. در نتیجه قدیمیترها، کمتر دست به کار میزنند. چنین شرایطی موجب شده تا هر کس که از گرد راه میرسد، غوره نشده مویز باشد.