گلوی پرندهی بیقرار تازه بود
یک آواز برای حاجتهای خودش
یک آواز برای حاجتهای پرندگان دیگر!
وقتی به گنبد رسید
دانههای زیادی برایش ریخته بودند
یک دانه برای خودش
و باقی دانهها، همه برای پرندگان دیگر!
***
نقشهای برای پرواز
خدایا
پرندهای برایم بفرست
که زبانش را بدانم
نقشهی پروازم را به او بدهم
و بر بالهای او بنشینم
تا با هم به دیدن تو بیاییم
خدایا
سوغاتی از زمین
چه دوست داری؟