او در توضیح بروز جوانمردی در جامعه مهمترین عامل را مواجهه جوانان با جوانمردی میداند و معتقد است که تنها در شرایطی جوانمردی رخ خواهد داد که نسلهای پیشین، بزرگترها و یا دولتمردان رفتارهایی از خود بروز دهند که ویژگیهای جوانمردی داشته باشد تا پس از آن جوانان نیز این رفتار را تکرار کنند. عشایری دارای سه تخصص در رشتههای مغز و اعصاب، نوروفیزیولوژی و روانکاوی از دانشگاه فرایبورگ آلمان است و روی فرهنگ و رفتار اجتماعی کارهای تحقیقاتی زیادی انجام داده است. با این استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید.
- به چه نوع رفتارهایی جوانمردی میگوییم؟
ما به کمک کردن بدون انتظار افراد به همنوعانشان جوانمردی میگوییم. دقت کنید که این کمکها باید بهنحوی باشد که فرد کمککننده نهتنها انتظار پاداش (مادی و معنوی) نداشته باشد بلکه از اینکه فرصتی در اختیارش گذاشته شده تا کمک کند سپاسگزار هم باشد. در حقیقت یکی از ویژگیهای جوانمرد این است که از دیگران بابت اینکه فرصتی در اختیارش قرار دادهاند تا به آنها خدمت کند قدردانی میکند؛ یعنی یک جوانمرد تشکر میکند که شما این کمک را از او میپذیرید؛ بهمعنای دقیقتر جوانمرد بدهکار است نه طلبکار. اگر فردی هنگام انجام عملی که برای رفاه دیگران است این ویژگیها را داشته باشد من عمل او را جوانمردی مینامم.
- با این تعریف فعالیتهای خیریهای که انجام میشود عنوان جوانمردی ندارد؟
هر عمل یا فعالیتی باید بررسی شود و بهصورت دقیق تحلیل کنیم. به این سادگیها هم نیست که بخواهیم دراینباره قضاوت کنیم. باید ببینیم که پشت این کمکها چه خبر است و افراد با چه نیتی این فعالیتها را انجام میدهند. هر چه ویژگیهای افراد به آنچه در جواب سؤال پیش گفتم نزدیکتر باشد، خب به الگوی جوانمردی نزدیکترند. باید به سؤالاتی مانند اینکه آیا افراد گروه میگویند دست کسانی را که اجازه میدهند به آنها کمک کنند، میبوسیم؟ آیا افرادی که در خیریهها فعال هستند، همواره از پذیرش کمکهایشان توسط دیگران راضی و خشنودند؟ آیا این افراد نسبت به همنوعانشان حس بدهکاری دارند یا طلبکارند؟ و سؤالهای دیگری در اینباره جواب داده شود تا بتوانیم درباره فعالیت خیریهها به یک قضاوت برسیم. این واقعیت باید در جامعه ما جا بیفتد که قرار نیست در ازای کمک کردن به دیگران چیزی دریافت کنیم یا در انتظار بهدستآوردن یک امتیاز باشیم.
- چه انسانهایی میتوانند جوانمرد باشند؟
برای اینکه یک نفر جوانمرد باشد نیاز دارد که انسانیت داشته باشد. جوانمرد کسی نیست که به سینهاش بکوبد و به دنبال منافعی باشد. ازاین منظر اگر یک نفر انسان باشد میتواند جوانمرد هم باشد. ابرانسان هرچه باشد فراتر از مسائل ماست؛ انسان زاییده شده که در جمع زندگی کند و حس همبستگی، همدلی و همدردی داشته باشد. این خصوصیتها برای خود انسان مهم است نه برای دیگران. دقت کنید که اگر یک انسان حس همدلی و همدردی نسبت به همنوعانش داشته باشد در نهایت بهخودش فایده میرساند و از نظر علمی هم داشتن این ویژگیها در انسان لازم است. این انسان در هر صحنهای میتواند جوانمرد باشد و لازم نیست که ما در روزنامه اعلام و دربارهاش صحبت کنیم. در حقیقت فرزانه است؛ میدرخشد بدون آنکه خیره کننده باشد یا تیز است بدون آنکه ببرد. این انسان ممکن است جوانمرد هم باشد.
- در جامعه ما چه میزان جوانمردی وجود دارد؟
واقعیت این است که اگر کمی تاریخی به این ماجرا نگاه کنیم میبینیم که در استبدادشرقی اصلا چنین چیزی نداشتهایم. البته منظورم از نگاه تاریخی بررسی کتابهای تاریخی فارسی نیست بلکه کتابهایی است که علاوه بر تاریخنگاری با نگرشی علمی تالیف شدهاند. در بررسیهای تاریخی اگر کسی در اروپا از شرایطش ناراضی بوده به یک منطقه دیگر مهاجرت کرده و جایی دیگر زندگیاش را بنا نهاده است اما در ایران کسانی که ناراضی بودهاند نسلشان از بین رفته است؛ یعنی یک کینهجویی وحشتناک و غیرمنطقی رشد کرده است. حالا همه این خشونتهای سرکوبشده که روانکاوها به آن عقده میگویند در ذهنها انباشته شده است و از آنجا که همهچیز در ذهن نطفه میگیرد، میدانیم که خوشی، گذشت و جوانمردی هم در ذهن نطفه میگیرد و یکی از ویژگیهای روانشناسی ما ایرانیها اصولا این است که تجربههایمان را به سرعت تعمیم میدهیم؛ یعنی اگر بلایی از طرف یک نفر بر سر ما آمده باشد بلافاصله تعمیمش میدهیم به اینکه همه افراد اینگونه هستند یا این فرد همیشه اینگونه است. این اتفاق بهصورت فردی و جمعی در ذهن ایرانیها شکل میگیرد.
وقتی تجربهای تاریخی در یک نفر احساس ناکامی بهوجود آورده است این ناکامی نیز تعمیم پیدا میکند، پس نتیجه استبداد شرقی که در طول سالیان بر کشور ما حاکم بوده با بهوجود آوردن یک حس ناکامی و شکست توانسته مانع از بروز جوانمردی در جامعه بشود.
- اگر آدمها تجربیاتی داشته باشند از گذشت، جوانمردی و فداکاری و بازخورد مناسبی دریافت نکرده باشند، این موضوع باعث کاهش جوانمردی در جامعه خواهد شد؟
آدمها برای اینکه کاری را انجام بدهند باید یکسری چیزها را تجربه کنند؛ مثلا اگر بخواهند گذشت و جوانمردی کنند باید حتما آن را قبلا تجربه کرده یا از نزدیک لمس کرده باشند تا این مفاهیم در ذهنشان شکل گرفته باشد خب طبیعی است اگر کسی این وقایع را تجربه نکرده باشد هرگز نمیتواند آنها را انجام بدهد. یادگیری اجتماعی یک عنصر بسیار مهم در این زمینه است. نظریه یادگیری اجتماعی بر یادگیری در زمینه و بستر اجتماعی تأکید دارد. این نظریه میگوید که مردم از یکدیگر میآموزند. این یادگیری میتواند براساس مشاهده، تقلید یا مدلسازی باشد. مسائلی مانند خوشی، گذشت و بزرگی را که ما از طریق یادگیری اجتماعی آنها را یاد میگیریم. عکس این شرایط هم ممکن است؛ یعنی موقعی که انسان در اجتماع امتیازهای منفی یا خشونت و توسریخوردن را تجربه میکند خب، ذهنش این را یاد میگیرد که دنیا همین است.
- یعنی بهدلیل اینکه در کشورمان گذشت تجربه نمیشود، تکرار این رفتار نیز ناممکن است؟
بله. حکومتهایی که مردم ما پشت سرگذاشتهاند نوعی حکومت خاص شرقی است. تا پیش از انقلاب ما حکومتهایی که در کشورمان داشتهایم کوتاهمدت بودهاند و برخوردی که از سوی این حکومتها انجام میشده بهعبارتی کلنگی بوده؛ یعنی هیچ حکومتی نبوده که بیاید دست به تصحیح بزند، در عوض معمولا حکومتها با قانون همه و هیچ حرکت کرده و هرکدام با نابود کردن آثاری که از حکومتهای پیشین باقی مانده تلاش کردهاند که طرحی نو پیاده کنند. این قانون سیاه و سفید و همه یا هیچ در کشور ما حاکم بوده، بنابراین ما تداومی در کشورمان نمیبینیم و به همین نسبت هم انتقال تجربههای اجتماعی از نسلی به نسل دیگر ناممکن شده، پس اگر هم جوانمردی رخ داده باشد با تمام آثارش بهطور کلی از ذهنها پاک شده است.
- تجربه جوانمردی چه احساسی در شخص(جوانمرد) ایجاد میکند؟
یک احساس با خود آشتیکردن در شخص بهوجود میآورد. درست است که آدم خودش را در آینه دیگران میشناسد ولی بهخودش این احساس را میدهد که من اینقدر بزرگوارم و اینقدر مناعت طبع دارم و این یک نوع خودشناسی است. احتیاجی نیست که به دیگران بگوید؛ پس یک حس رضایت درونی ایجاد میشود که کاملا شخصی است.
- چه عواملی سبب تقویت جوانمردی در جامعه میشود؟
همیشه جوانمردی از ضعف شروع نمیشود. بیایید مکانیسم جوانمردی را از جنبه روانشناسی اجتماعی مطرح کنیم. جوانمردی باید از بزرگان یک جامعه شروع شود؛ از پدر، مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ و یا حتی مسئولین رده بالای یک کشور که ادارهکنندگان جامعه هستند. باید از آنها شروع بشود و جوانها در معرض این تجربه قرار بگیرند و سایر اعضای جامعه یاد بگیرند و بتوانند آن را تکرار کنند.
- وظیفه دولت درباره بازسازی فرهنگ جوانمردی چیست؟
این مسئله به یک بررسی آسیبشناسی اجتماعی نیاز دارد. ما نمیتوانیم یک فرمول ارائه بدهیم که چکار میشود کرد. هیچ نسخه از قبل نوشتهشدهای هم نداریم. این مسائل را باید در سطح زیستی، روانی، اجتماعی و اقتصادی بررسی کرد.
- در این صورت اگر ما با جامعهای روبهرو باشیم که افرادش جوانمردی را تجربه نکرده و ندیده باشند این افراد چه احساسی پیدا میکنند؟
احساس تخریبی خواهند داشت و این شرایط را تعمیم میدهند. ببینید چند سال قبل اگر در جاده برای یک ماشین یا مسافر مشکلی ایجاد میشد و کسی کمک میخواست چندنفر برای کمک کردن میایستادند و سعی میکردند اگر کاری از دستشان برمیآید انجام بدهند ولی حالا اگر برای من در جاده مشکلی پیش بیاید اول میآیند جیبم را میزنند یا اینکه اگر ماشین چپ کرده باشد اول میآیند فیلم میگیرند؛ ما همه اینها را در جامعه دیدهایم.
- جامعهای که در آن جوانمردی هست با جامعهای که فاقد جوانمردی است چه تفاوتهایی دارد؟
زیربنا را اگر بررسی کنید، متوجه میشوید که در جامعه خشن سرمایهداری رابطه انسانها برمبنای داشتن و نه کیفیت با هم بودن شکل گرفته و همه اینمشکلات از اینجا پیش میآید. در برخی کشورها بهصورت صوری و ظاهری این ارتباطات حفظ میشود. کشور ما در حال گذر است و بایستی این آسیبشناسی را هم قبول کنیم. ما در جامعهای زندگی کردهایم که حتی خانوادهها هم مردسالار بوده و هست. وقتی در جامعه شایستهسالاری باشد، ارزش انسان به تناسب کارش و ارتباط مثبتش و نفع رساندن به جامعه تعریف شود و انسان بهعنوان وسیله اختلاس و چپاول جامعه مطرح نشود، یک نگرش مثبت در کشور شکل میگیرد. اما ببینید وقتی فرد خشونت را بهصورت روزمره، از ترافیک خیابانها تا ارتباطات دیگر تجربه میکند ذهن دچار حالتی میشود که در اصطلاح روانشناسی به آن درماندگی آموختهشده میگویند؛ بنابراین ذهن درمانده میشود و فرد دیگر حوصله اینکه بیاید رفتارهای انساندوستانه بروز بدهد ندارد. در این شرایط در ذهن یک نفر چه میماند؟ حالا این فرد میآید انسانیت ارائه بدهد؟ در حال حاضر در جامعه از ارتباطات انسانزدایی شده است؛ البته در تئوری سرمایهداری، ارتباطات نباید بر پایه انسانیت باشد و در واقع سرمایه هنگامی رشد میکند که انسانزدایی از ارتباطات انجام شده باشد. خب، این شرایطی است که جز یک نوع نگرش بیمارگونه چیز دیگری از خود باقی نمیگذارد.
- فکر نمیکنید که اگر این حرکتهای کوچک جوانمردی (مثلا معلمی که برای نجات جان بچهها خودش را به خطر میاندازد) تشویق بشوند و افرادی که این کارها را انجام میدهند ارج نهاده شوند باعث میشود جوانمردی رشد کند؟
کاملا درست است ما نباید یادمان برود که در کشوری زندگی میکنیم که هشت سال برادران ما جنگیدهاند. واقعیت این است که این تاریخ را نمیشود انکار کرد. جوانان ما و بزرگان ما رفتهاند و جانفشانی کردهاند. کار اینها فراتر از جوانمردی است. این افراد یک نفر و دونفر هم نبودهاند. در قطره توفان نیست اما اگر قطرهها جمع بشوند کشتی را هم تکان میدهند. اگرهرکس که مسئولیت اجتماعی دارد و شهرنشین است یا در جمعی زندگی میکند بدون انتظار سطح بالای جوانمردی را ارائه بدهد (مثل معلمها و مثل افرادی که جوانمردی از خودشان بروز میدهند) میتواند برای جوانها بهویژه آیندگان و برای بقیه هم آموزنده باشد. انسان یکجا میبیند که انتظار ندارد که کمک بشود ولی تجربه میکند و به او کمک میشود و خود انسان غافلگیر میشود و بهخودش میگوید: انتظار نداشتم ولی هنوز هم انسانهایی پیدا میشوند که در این وضع وانفسا جوانمرد باشند. این تجربه ماست اما، خیلی تعمیم پیدا نمیکند چون اصل بر این است که دیگر جوانمردی رخت بربسته و نوستالژیک است.